23 03 2003  |  موضوع: نقد  |  محل انتشار: ایران امروز  |  نسخه چاپ  

در نقد نگاه نشريه اينترنتی ايران امروز به روند جنگ 2003 عراق


پنج شنبه 7 فروردين 1381

دوستان عزيز ايران امروز
تيترها و تصاويری كه شما اين روزها پس از شروع اين جنگ لعنتی منتشر می كنيد برای بسياری از خوانندگان، تا آنجا كه من شنيده ام، نامنتظر بوده است. حال و هوای روزنامه شما بيشتر تحت تاثير تصوراتی است كه مبلغان “جنگ كاملا سريع و تميز” (quite a quick-‘n-clean war) دوست دارند از رويدادهای جاری فهميده شود. تصور سازمان دهندگان اين بوده است كه جنگ به سرعت پيش خواهد رفت و خيلی زود نوبت ديگران هم خواهد رسيد. آنها به علاوه فضايی پديد آورده بودند كه بسياری باور كرده بودند كه گويا مردم عراق از حمله امريكا به كشورشان خوشحال هستند و با ورود امريكائيان به استقبال آنان خواهند رفت. از قبل هم روشن بود كه اين ارزيابی ها برای رام كردن سركشی افكار عمومی باز كردن راه ارتكاب اين فاجعه بزرگ ضد انسانی و سهل كردن راه خويش بوده است.
در جامعه عراقی تخاصمات بسيار نيرومند قومی و نيز ترس بيحد از صدام همواره وجود داشته و هنوز هم وجود دارد. اما سياست مغرور پنتاگون تا كنون، برخلاف افغانستان، تكيه يك جانبه بر نيروی نظامی خود و تكنولوژی پيشرفته آن بوده است. در اين گرداب تعفن زا و بسيار خطرناكی كه نظامی گران امريكايی و اسرائيلی درست كرده اند چيزی كه اصلا هيچ به حساب آورده نشده تكيه براحساسات و تمايلات و مشاركت مردمی است كه در يك كشور خاورميانه ای، اسلامی و عرب بوده است؛ مردمی كه خواست ها و اميدهاشان، طی دهه ها توسط ايالات متحده امريكا، اسرائيل، و نيز از سوی حكومت صدام، به شدت تحقير شده و سركوب شده است.
وقتی ديپلماسی متوقف و جنگ شروع ميشود مناسبات و طرز تلقی ها از فاكنورهای مختلفی كه ممكن است در تعادل نيروهای طرفين تاثير داشته باشد البته دستخوش تغيير ميشوند. خيلی ها روی تخاصمات قومی و جنايات صدام عليه مردم كشور خود محاسبه می كردند. اما اين محاسبات تا وقتی ميدان دار بود كه جنگ نبود. درست مثل مورد فلسطين، پس از اين كه آريل شارون تعرض نظامی عليه قلمرو فلسطينی ها را شروع كرد، انتظار اين كه مناسبات حماس و جهاد اسلامی با سازمان آزاديبخش فلسطين وبالعكس همان بماند كه در روند صلح ودر دوران ميدان داری ديپلماسی بود انتظاری بيهوده بوده است. صدای گلوله های تجاوز خارجی به سود غليه تمايلات تمركز گرايانه عمل می كند. تجربه خود ما در سالهای اول جنگ ايران و عراق را به خاطر داريم. حتی اهل سلطنت هم به ارتش ضرورت دفاع از ميهن را پند ميدادند. سرنوشت مجاهدين نيز در همين رابطه اين قدر تلخ شد. ايستادگی هر دولتی در برابر حمله خارجی، قطع نظر از ماهيت آن، زمينه رشد تخاصمات داخلی را دست كم در ابتدا، محدود می كند. درست برعكس مقاومت در براير تهاجم خارجی زمينه را برای “وحدت ملی” و سركوب ناراضيان مساعدتر می كند. به خصوص به اين حقيقت توجه بايد كرد كه هيچ نيروی متشكل و قدرتمند سياسی داخلی كه مردم حول آن متحد باشند در صحنه سياست عراق حاضر نيست و يا اصلا تكيه بر چنين نيرويی در محاسبات امريكا، برخلاف افغانستان، هيچگاه محلی از اعراب نداشته است. در چنين شرايطی بسيار بعيد است كه سخن آنان كه می گويند لحظه نجات و صلح نزديك است سخنی واقعی باشد.
بوش تازه درخواست 75 ميليارد دلار بودجه اضافی دارد و تصور هم نيمی رود كه رقم آخر باشد. امريكائيان تازه شروع كرده اند در كردستان عراق، از طريق هوا برای تهاجم از شمال نيرو پياده كنند و اين كار دست كم كار ماههاست. اكنون همه می پذيرند كه خرابی و تلفات جنگ قطعا بيش از آنچه قبلا تحليل ميشد خواهد بود.
وقتی باور و شعور مردم عرب و مسلمان به آنها می گويد انگيزه امريكا و انگلستان برای حمله به عراق نفت و منافع اسرائيل است، وقتی حتی دولت تركيه – كه بسيار هم غرب گرا و عرفی است – صرفا به خاطر ترس از افكار عمومی نمی تواند به ارتش امريكا اذن دخول دهد، وقتی جهان عرب يك پارچه و بسيار مصمم – هم در بالا هم در پائين – مخالف اين جنگ است، نمی توانيم انتظار داشته باشيد كه رابطه شيعييان ستم كشيده از صدام با صدام همان بماند كه در دوران قبل تهاجم نظامی بود و يا به ارتش امريكا به چشم ناجی نگاه كنند. كشتار غيرنظاميان در روزهای اخير به خصوص در بصره آخيرين اميدها به خيزش توده ای عليه حكومت را نيز از جدول پيش بينی ها خارج كرد.
شما ميدانيد كه صدام از روزی كه برايش قطعی شد كه امريكا حتما حمله می كند تمام زندانيان را يك شبه آزاد كرد. شما ميدانيد كه با تحريك تشويق پنهان و آشكار حكومت طی ماههای اخيرميليونها اسلحه توسط خانواده های عراقی خريداری و در خانه ها نگهداری ميشود و اين نه فقط شامل سنی ها كه شامل بقيه هم شده است.

من هيچگاه نتوانستم باور كنم كه مجموعه عواملی كه در تصميم گيری سياسی می توانند موثر باشند به گونه ای بوده است كه كه نظامی گران امريكا می توانسته اند يك پيروزی سريع نظامی و يك جانشينی كم دردسر رژيم سياسی در بغداد را به سهولت پياده كنند. بسيار اميد داشته ام كه بر پايه اين سنجش ها اصلا جنگ شروع نشود. همواره فكر ميكرده ام كه اگر جنگ شروع شود اين ممكن است بيشتر به خاطر خطا در محاسبات صدام باشد تا پنتاگون. اما راست اين است كه هميشه تحليل بيغرضانه ی داده ها و عقلانيت محض در تصميم گيری های سياسی عنصر مسلط نيست. گاه ممكن است تمهيدات حتی يك گروه نسبتا كوچك اما پر نفوذ در دستگاه تصميم گيری موفق شود صحنه سياسی را كاملا طور ديگری تصوير كند. درجه اين احتمال بالا ميرود هرگاه كه پول و قدرت، درست مثل اسلحه و شلاق، نقش تعيين كننده در تعريف وضعيت و سياست گذاری پيدا كند.
فاكت های زير در اين مورد جالب توجه اند:
“سوء ظن حول اين حقيقت كه بسياری از بازها در دولت بوش، به شمول پل ولفويتس، معاون وزارت دفاع و ريچارد پرل، رئيس شورای سياست گذاری وزارت دفاع، كه اتفاقا يهودی هستند در حال افزايش است. به تدريج چپ ها و راست ها علنا، و ميانه روها نجواكنان، دارند عنوان می كنند كه: جنگ عليه عراق حاصل دسيسه چنينی افراطيون يهودی امريكايی است كه بيشتر حافظ منافع اسرائيل هستند يا منافع ملی امريكا.” (اكونوميست، ص.51، 15 مارچ 2003)
آمريكن انترپرايز American Enterprise Institute (AEI)، كه يك موسسه خصوصی توليد كننده پروژه های سياست گذاری - از 1943 تا كنون – است، از پر نفوذ ترين مراكزی بوده كه در سوق دولت بوش به مواضع كنونی نقش داشته اند.
به دو نمونه از ارزيابی های متفكرين AEI توجه كنيد.
“پيروزی سريع، غيرقابل انتظار و خيره كننده ما در افغانستان پيش درآمدی است بر يك جنگ بسيار وسيع تر، كه با در نظر گرفتن هر احتمالی، تمام خاورميانه را، دستكم برای يك نسل، دگرگون كرده و سياست را در بسياری كشورهای قديمی بازسازی می كند.” (ازكتاب “جنگ عليه سركردگان ترور”، فوريه 2002، اثر: مايكل آ. لدين، Michael A. Ledeen عضو برجسته AEI.)
“درپرتو واكنش جامعه امريكا به حملات 11 سپتامبر و پيروزی در افغانستان و مهارت قابل تحسينی كه پرزيدنت بوش در جلب توجه افكار عمومی از خود نشان داده است ثابت ميشود كه امريكائيان به قدرت و اراده ضرور برای در پيش گرفتن يك استراتژی توسعه طلبانه دست يافته اند.” (از مقاله “ستون های دكترين بوش” فوريه 2003، نوشته: توماس دانللی آكادميسين برجسته (.AEI
بپذيريم كه پيروزی نسبتا سهل بر طالبان در ميان بسياری ايرانيان – به خصوص در ميان گروههای دارای تجربه سياسی محدودتر و دارای احساسات ساده انديشانه قوی تر - موجب يك خطای محاسبه جدی شد. اين پيروزی سهل فرصتی شد برای بازهای امريكا كه از يك سو عراق و ايران را به القاعده و 11 سپتامبر پيوند دهند و از سوی ديگر نظر به رابطه تلخ رژيم سياسی با مردم در اين كشورها توهمات در باره سهل الوصول بودن عراق و ايران را در اذهان دامن زنند.
متاسفانه معدودی از دوستان جوانتر ما نيز اينجا و آنجا نوشته اند و يا گفته اند كه از جنگ با عراق ممكن است خيری هم نصيب ايران شود. اما من آن را بيشتر به حساب تعجيل يا ساده انديشی آنان می نويسم. ضمن اينكه اين يك سادگی بسيار بسيار دردآور بوده است. از اين جنگ نه برای عراق و مردم آن و نه برای مردم كشور ما و نه حتی برای تمدن غرب دست كم برای نسل حاضر جز ويرانی و مرگ هيچ خيری بر نمی خيزد. اين جنگ دردناك تر از آن است كه تصور ميشد. حالا تازه اول مصيبت است. پيروزی در يك جنگ تميز و برق آسا افسانه ای برای به هوس خام خيالان دنيا بوده است.
در اين دنيايی كه زير مهميز عده ای به واقع گرگ صفت كه جز قدرت سلاح و پول به هيچ منبع الهام ديگری باور ندارند، دارد به زور به سوی نا امنی بيشتر سوق داده ميشود، قابل پيش بينی بود كه اگر جنگ به درازا كشد ايرانيان نيز، مثل بقيه مردم دنيا، به دو گرايش رودررو سوق خواهند يافت: عده ای از مقاومت بيشتر عراق در برابر امريكا و انگليس خشنود و عده ای از آن نگران و يا حتی عصبانی خواهند شد. ارزيابی هايی كه به دروغ به دنيا باورانيده بودند كه مردم عراق با دسته گل به پيشواز تانك ها خواهند رفت حالا كه می بينند كه جنگ دارد بسيار بسيار كثيف تر و ضد انسانی تر از آن چيزی كه پيش بينی می كردند از آب در می آيد به جای سرزنش لابی جنگ افروز و پرقدرت اسرائيلی و محافلی مثل امريكن انترپرايز و يا اين پنتاگونيست های هار به سرزنش دولت عراق و مقاومت ها در برابر بمبارانها روی آورده اند. اين همصدايی با محافل نظامی گرای امريكا و اسرائيل و دوری گزينی از مطالبه به حق اكثزيت قاطع مردم جهان پيشرفته و در حال رشد مبنی بر دوری از جنگ و تكيه بر سازمان ملل از قبل هم كاملا قابل رويت بود. اما نه به اين زودی. من فكر ميكردم آنها “اگر جنگ به درازا كشد” با پنتاگون همساز ميشوند. اما حالا می بينم خيلی زودتر دارد اين اتفاق می افتد.
نگاه نشريه ايران امروز – البته به گونه ای بسيار رقيق و روزنامه نگارانه – متاسفانه از روز آغاز حملات امريكا تا كنون همين روحياتی بازتاب داده است كه تلقی يك “جنگ بسيار سريع و بسيار تميز” (quite a quick and clean war) را باور كرده بودند. در فحوای كلام شما نفرت از جنگ بسيار گم و اميد به برآورده شدن اهداف ادعايی پنتاگون كمابيش محسوس است.
* * *
در وضعيت بسيار دردناك و بغرنجی كه پديد آمده برای خوش بينی و تحقق “آرزوهای نيك” جای كمی باقی مانده است. عليرغم اين كه سقوط صدام هم چنان بيشترين احتمال است، اما دولت بوش آنقدر به بيراهه رفته كه پايان يابی سريع خونريزی و ديدن چشم انداز صلح پايدار فعلا غير ممكن است. با اين همه هنوز هم فكر می كنم قدرت مجموعه مولفه های سياسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی كه در دنيای ما صاحب قدرتی سوای برپا كنندگان جنگ هستند به گونه ايست كه به درازا كشيدن رزمآيش كثيف بوش و شارون در عراق و در منطقه خاورميانه فعلا بسيار محتمل تر استقرار سريع دموكراسی، آزادی و سعادتی است كه وزارت دفاع امريكا به مردم به تنگ آمده از استبداد آخوندی و جور صدامی وعده ميداده اند. آينده نزديك بسيار ناروشن و اما بسيار تلخ تر امروز است. روزهايی كه نام جنايت كاران جنگی، نام قاتلان صدها هزاران جان بيگناه باز بر لبان ميليون ها سرود خواهد شد و صندوق های تهی از رای عقل سليم هيزم تنور جنگ.

————————-
جين كرك پاتريك Jeane J. Kirkpatrick از قديمی ترين چهره های اين انستيتو به خاطر حمايت داغ از محمد رضا شاه در ايران شناخته شده تر است.






Bookmark and Share
©negahdar.net