06 06 2003
|
موضوع: نامه ها
|
محل انتشار: ایران امروز
|
نسخه چاپ
منبع خبر از خبر مهم تر است (نامه به ف. تابان)
توضيح:
در اوايل ماه مه 2003 نشريه اينترنتی اخبار روز تصوير “سندی” را منتشر كرد كه از زبان ناطق نوری حكايت می كرد كه آقای علی خامنه ای به حمايت از القاعده موافق است. در اين رابطه من يادداشتی برای دوست گرامی ف. تابان نوشتم و خواستم كه نشريه در باره منبع خبر خود مسوليت قبول كند كه تصوير منتشر شده سنديت دارد و يا جعلی است. نظر به برداشت های ديگری كه از يادداشت من به عمل آمد و نيز با توجه به سمت برخی از اظهار نظرها توضيحات زير برای سردبير اخبار روز ارسال شد.
به دوست گرامی فواد تابان
سردبير نشريه اخبار روز
واكنش نشريه اخبار روز پيرامون يادداشتی كه برايتان فرستاده بودم را خواندم. ممنون از پاسخ متينی كه داديد. خواستيد بگويم چرا فكر كرده ام امتناع از توضيح پيرامون هويت ارايه دهنده سند همكاری آقای خامنه ای و القاعده به استنتاجات نامطبوع پيرامون نشريه دامن ميزند.
برخلاف سخن برخی از دوستان آنچه در يادداشت من آمده به هيچ روی به خود شما يا ديگر همكاران نشريه بر نمی گردد. ما حالا يك عمر است كه با هم بوده ايم و هستيم و همديگر را مثل كف دست می شناسيم. همه ميدانيم كه هيچ يك از ما نه ذره ای اعتقاد به درست كردن شبكه نفوذی و كار اطلاعاتی مخفی داريم و نه اهل جعل اسناد محرمانه و قالب كردن آنها به كسانی كه به ما اعتماد می كنند هستيم.
آنچه در روزهای اخير سخت آزارم داده است تلاشهايی بوده است كه عبارت “ارتباطات و استنتاجات نامطبوع” را به دوستان ديرين من در اخبار روز نسبت دهد. بر قلب من و در اعماق ذهنم جز ستايش از تلاش صميمانه و فداكارانه رفقايی كه در اخبار روز، در ايران امروز و در عصرنو تلاش می كنند، هيچ نقش ديگری نيست.
كسانی كه از نزديك با زندگی اين دوستان آشنا هستند در طول دهه ها دانسته اند كه يگانه منبع الهام – ونيز تكيه گاه – آنها برای تحمل اين همه خستگی بی وقفه و جانكاه جسمی، فشار سنگين مالی، روحی و معيشتی، حين داشتن شغل تمام وقت، برای آماده كردن نشريه روزانه، شمار چشمهايی است كه آنها را ميخوانند.
در پشت صحنه ی اين پايگاه های اينترنتی جز بی خوابی ممتد، جز كار بدون استراحت، جز خستگی جسمی مفرط (كه فقط با بالارفتن شمار خوانندگان از تن بيرون ميرود) هيچ راز ديگری پنهان نيست. شخصيت، روحيات و روال زندگی اين ياران به همان زلالی و فداكاری و پيگيری شگفت انگيزی است كه ما در جان بنيانگزاران و جان باختگان نهضت فدايی سراغ كرده ايم.
ترديد ندارم كه من با ديگر دوستانی كه در روزهای اخير شاهد رد و بدل كردن اين حرف بين ما بوده اند در اين احساس مشتركم كه ماهيت و منش كسانی كه “از آن نوع كارها” می كنند، حالا چه در كار جعل خبره باشند و چه در كار نفوذی و اطلاعاتی، از بن بنيان با دوستانی كه كار روزنامه نگاری می كنند متفاوت است.
موضوع اسناد فوق سری از دو صورت خارج نيست: يا سند مربوطه جعلی است، كه در اين صورت رفتار و شخصيت تهيه كنندگان آن همان رفتار و منش كيهانيان و مجاهد نويسان و ساواك پروردگان و امثالهم است كه از راه افترا و دروغ و جعل و جنايت ارتزاق می كنند. يا اسناد اين چنينی واقعی است كه در اين صورت متكی است بر رابطه پنهانی، كار اطلاعاتی و نفوذی. و در اين صورت يادم نمی رود حرف دوست رفته مان حميد اشرف را كه هميشه می گفت مامور اطلاعاتی شرق و غرب نداريم. همه پفويوزند.
وقتی من به ندای دوست مشترك امير ممبينی از درج بدون شرح سند در اخبار روز مطلع شدم خوب ميدانستم تيپ و خصلت كسانی كه در اين دوره زمانه هنوز از آن جور كارها می كنند با ما از بن بنيان بيگانه است. جنبش روشنفكری سياسی ايران رو به شفافيت، رو به درون پيدايی، روبه شيشه ای شدن دارد. اين جنبش، كه يك چهره نمايان آن در بيانيه جمهوری خواهان ايران بازتاب يافته، می فهمد برای پيگيری آرمان های خويش نه نيازی به اسناد سياسی جعلی دارد و نه نيازی به درست كردن شبكه نفوذی و كار اطلاعاتی. از سوی ديگر چهره كريه و نامطبوع كسانی در همان آن جلوی چشمم ظاهر شد كه چه در راس حكومت و چه در صفوف مخالفين اسناد سياسی جعل ميكنند و يا برای نفوذ در صفوف “دشمن” شبكه های اطلاعاتی راه اندازی می كنند. ديدم چه سالهای درازی است كه جنبش ما با اين عناصر نامطبوع، و تا كجا، بيگانه شده است. يادم افتاد كه كسانی كه اين ابزارها را به هوای مبارزه با “دشمن” درست می كنند چگونه و بی هيچ استثناء از آنها برای سركوب “دشمنان درونی” استفاده خواهند كرد.
رفيق فواد عزيز
نقش چاپ اين گونه اسناد در تخريب چهره واقعی جمهوری خواهان ايران وقتی بارزتر می شود كه در آن پيگير شويم. يعنی كافيست فقط چند بار چنين چيزی اتفاق افتد تا ما در جامعه معنايی پيدا كنيم كه اصلا خوشايند من و تو نيست.
حركت جمهوری خواهانه كنونی قائم به هيچ مركزيتی نيست و تريبون های آن همه مستقلند. آنها هر يك تصوير و تصور خود را بازتاب می دهند. تصميم هر يك از فعالان اين حركت در ترسيم سيمای عمومی آن اهميتی در خور دارد. فاجعه ای برای همه ماست هرگاه چاپ اسناد سياسی سری، چه جعلی و چه حقيقی، به روتين نشريات جمهوری خواه تبديل شود.
من اين را خوب می فهمم كه اين روش مطلوب هيچ يك از ما نيست. من خوب می فهمم كه به هنگام تصميم گيری برای چاپ سند كذايی نيز هيچ كس به اينكه آيا ما می خواهيم اين كار را به عنوان روش بپذيريم يا نه فكر نكرده است.
من خوب می فهمم كه تمام پايه و اساس تصميم گيری شما برای چاپ سند باور به اين حقيقت بوده است كه درك هسته اصلی دستگاه ولايت از ماهيت امريكا با درك طالبان و القاعده بسيار شبيه است. اين را همه ما، نه با مطالعه اسناد سری بلكه، به تجربه زندگی دريافته ايم. اعتقاد ما به همفكر بودن القاعده و ذوب شوندگان در ولايت ربطی به واقعی بودن يا نبودن سند مربوطه ندارد. من می فهمم كه اين تشابه يكی از اصلی ترين عوامل قانع كننده ذهن شما برای چاپ سند بوده است. اما برای يك منبع خبر رسانی آيا اين تشابه فكری برای باور به اصالت سند و منبع آن كافی است؟
آيا هيچ فكر كرده ای چرا بی بی سی و گاردين و اشپيگل و اكونوميست محال است با دريافت چنين سندی از طريق ای ميل يا پست به انتشار آن اقدام كنند؟ آيا توجه كرده ای كه برای آنها – و برای هر سازمان خبررسانی مسئول – منبع خبر بسيار مهم تر از خود خبر است؟ خود خبر برای بسياری از ما اهميتی بيشتر از منبع آن دارد و اين براستی پديده ای خطرناك است. اگر خوانندگان نشريه چنان باشند كه گردانندگان نتوانند از پاسخگويی در باره اصالت منابع خبری خود شانه خالی كنند؛ اگر جامعه طوری باشد كه متهم كردن پاسخگو بودن در دادگاه را الزامی كند، آنگاه تصميم گيری به چاپ اين گونه “سند”ها اينقدر سريع و بی محابا نبود. برای يك نشريه خبری حفظ اعتماد خوانندگان منقد به منابع خبری نشريه بسيار حساس تر از حفظ اعتماد خوانندگان هوادار است. مطمئنم اگر در ذهن شما اهميت اصالت منبع خبر مهم تر از خود خبر بود هرگز به اين راحتی تصميم به چاپ گرفته نميشد.
آنچه اتفاق افتاده در واقع يك پيام پنهان به خوانندگان اخبار روز دارد: به منابع ما اعتماد كنيد هرگاه به طرز فكر ما اعتماد می كنيد. در هر رسانه ای كه اهميت بيان مواضع اهميت صحت منابع را كم رنگ كند هم حق خواننده هوادار برای دسترسی به حقيقت آسيب می بيند و هم اعتماد خواننده منقد به اصالت نشريه. بسيار خوبست كه ما درجه صحت خبررسانی را با ميزان اعتماد هواداران خط سياسی اندازه نگيريم. بسيار خوبست كه ميزان اعتماد به نشريه با افزايش اعتماد به منابع خبری، با تكيه بيشتر روی حس تشخيص و شعور همه طيف وسيع خوانندگان و نه فقط هواداران سنجيده شود.
و سرانجام اينكه اعتراض من به چاپ سند كذايی برخلاف تعاريفی كه از آن شده به هيچ وجه از زاويه مناسبات ايران و امريكا و مغايرت با آنچه كه برخی آن را “منافع ملی” می فهمند نبوده است. اگر يك منبع شناخته شده و معتبر مسئوليت صحت يا عدم صحت خبری سری را برعهده می گرفت، آنگاه امتناع از درج آن خبر پشت كردن به حقيقت و نقض حق مردم بود. آنان كه به بهانه منافع ملی، منافع حزبی يا وفاداری به خويش يا هر بهانه ديگر حقيقت را مسكوت می گذارند، كسانی هستند كه برای خود بيش از ديگران “آزادی” قايلند و اين “آزاديخواهی” خطرناك است.
ما داريم كار بزرگی را پيش می بريم. كاری كه در آن اشتباه هست، رقابت هست، اختلاف نظر هست و همه اينها طبيعی و مطلقا گريزناپذيرند. به علاوه ما قطعا ارزيابی ها و شناخت های متفاوتی از سرچشمه رفتارها و تصميم های يك ديگر داريم. اين هم كاملا طبيعی و هم بسيار مشكل زاست. يك پيشنهاد اين است كه هر جا اين مشكلات دامنگير ما شد مستقيما رجوع كنيم به همان كس و با او حرف بزنيم. فكر ديگر اين است كه احساس خود را همانطور كه هست برای همگان بيان كنيم و گفتگو را، و چاره را، همگانی كنيم. پر پيداست كه روش اول البته بسيار امن تر و روش دوم ؛ به خصوص در شرايط قلت تجربه در كار دموكراتيك و محدوديت های فرهنگی، بسيار دشوارتر. اما رواج بيشتر فرهنگ دموكراسی قطعا ترس از روش دوم را تقليل می دهد و اين خوبست.
بسياری از نزديك ترين دوستان سرزنش ام كرده اند كه زبان تو در صحبت با فواد بسيار تلخ و آزار دهنده بود. چرا مستقيما به خود او مراجعه نكردی؟ حس می كنم برای آری يا نه گفتن به اين گفته ها به تامل و زمان نياز دارم. اما هر حاصلی كه اين تامل داشته باشد، حول اين حقيقت خواهد چرخيد كه ما نسلی بوده ايم كه طوفانی ترين سالهای تاريخ اين سرزمين را هر روز در جسم و جان تجربه كرده ايم و لحظه لحظه آن را از هم آموخته ايم. داستان نسل ما تكرار بيكرانه ی داستان آتش و سياوش است. ما را از هم هيچ گريزی نيست.
فرخ نگهدار – 6 ژوئن 2003