12 10 2003
|
موضوع: مقاله
|
محل انتشار: ایران امروز
|
نسخه چاپ
جهات و پيآمدهای سياسی انتخاب خانم شيرين عبادی
* نگاه و رفتار خانم عبادی در تمام سالهای پس از انقلاب، عليرغم تمام صدماتی كه متحمل شده است، به گونهای بوده است هم روشنفكران دينی و نيروهای ملی مذهبی با اعتماد به عمل ايشان نگريستهاند و هم فعالان مبارزانی كه مخالف استفاده از دين در فعاليت و رقابت سياسی هستند وی را با خود ديدهاند.
* موج نيرومند شادی و خوشحالی بيكرانی كه در ميان همه ناراضيان از وضع موجود كشور برخاسته است حامل اين پيام است كه ايستادگی و تلاش چهرهها در داخل كشور برای تاثيرگذاری بر وضع موجود میتواند به نتايج كلان و دگرگونی آفرين منجر شود.
* خانم شيرين عبادی نماد سرشناس و دلير همه مبارزانی است كه با پايبندی به اصول اعلاميه حقوق بشر و دفاع از حريم و حرمت انسانها در برابر حكومتها و در حين پايبندی كامل به شيوه علنی، قانونی، مسالمت آميز، و نيز با احترام اكيد به سنن جامعه و فرهنگ مردم كشور خويش عمل كرده است.
* كسانی از جمله سردبير رسالت و برخی هوچیها در خارج كشور اصرار دارند بگويند تصميم به اعطای جايزه به خانم عبادی يك تصميم سياسی است. احتياجی به اصرار نيست. آری، جايزه صلح نوبل يك جايزه كاملا سياسی است. اين جايزه نه بی طرف است و نه بی زبان. گوياست و بسيار هم گوياست: به سود طرفداران صلح، دموكراسی و حقوق بشر وعليه مدافعان جنگ استبداد و بی حرمتی به انسان.
* هيچ گونه دلايل و شواهدی وجود ندارد كه نشان دهد سياست خاورميانهای واشينگتن تا امروز با سياست كميته نروژی صلح نوبل همراستا بوده و يك ديگر را تقويت كردهاند.
* جنبش دموكراتيك ايران باور كند كه ضعيفترين نقطه در خطوط دفاعی استبداد همانا مواضعی است كه در عرصه حقوق زن اختيار كرده است. توجه كنيم كه ضربهای كه برنده جايزه صلح شدن يك زن ايرانی به ولايت و استبداد دينی زد انتخاب يك مرد، حتی با پيشينه و موقعيتی بسيار مشابه با خانم عبادی، نمیتوانست زد؟ ترديد نكينم كه مساله زن ميرود كه كليد راهگشای گذر ايران به دموكراسی شود.
بهترين روز قرن بيست و يكم
از ساعت 10 صبح روز جمعه كه با تلفن يكی از دوستان از خبر مطلع شدم هنوز هيجانم فرو ننشسته است. در طول تمام سالهای زندگی معدود روزهايی برايم سرشار از اين همه خوشحالی و هيجان بوده است.
جايزه صلح نوبل برای خانم شيرين عبادی موجی از شور و شادی در ميان طيف بسيار گستردهای از ايرانيان به پا كرد. اين خبر لبخندهای ماندگار روی گونهها و چشمهايی كاشت كه حاكمان بر كشور آنها را غريبه، درجه دو، منحرف، بدفكر، امريكايی، مرتد، باغی، ملحد پنداشته و هريك را با همين عناوين از تمام يا بخشی از حقوق خويش، از جمله حق وجود داشتن، محروم كرده اند.
دور از حقيقت و انصاف نيست هرگاه ببينم كه، پس از سالها انتظار و سكوت، شادی پيروزی و پيشرفت در رگهای همه ايرانيانی جوشيد كه خود را جزيی از كاروان تمدن بشری میبينند و نه بيگانه با آن، همه آنان كه از حكومت ولايی زخم خورده و تحقير شنيده اند، همه كسانی كه برای شرافت انسانی، برای حق انتخاب انسان احترام قائلند.
انتخاب شيرين عبادی، دست كم از چشم ايرانيان، فقط انتخاب زن در برابر مرد نيست، انتخاب اسلام در مقابل غيراسلام نيست، انتخاب شرق در برابر غرب نيست، انتخاب شيرين عبادی انتخاب ’حق انتخاب‘ است در برابر ’حق تحميل‘؛ انتخاب ’آزادي‘ است در برابر ’آمريت‘؛ انتخاب ’حق وكالت‘ است در برابر ’حق ولايت‘.
پيام نيرومند انتخاب شيرين عبادی
انتخاب شيرين عبادی، اما از چشم جهانيان، به مثابه يك شهروند جمهوری اسلامی ايران، كه از جانب يگانه ابرقدرت غول پيكر دينای كنونی به عنوان محور شرارت اعلام شده، به معنای اعلام صريح اعتماد به مردمی است كه برای به دست گرفتن سرنوشت خويش میخواهند به نيروی خود متكی شوند. صريح ترين معنای اين انتخاب به رسميت شناختن و صحه گذاشتن بر ظرفيت و قدرتی است كه در درون جامعه ايرانی پرورده شده است. پيام نيرومندی كه اين انتخاب به دنيا فرستاده است اين است كه ’ايران راه حل داخلی و صلح آميز دارد‘.
پس از سرنگون شدن نسبتا سهل و ساده ملاعمر و صدام حسين توسط نظاميان امريكايی اين خيال در بسياری اذهان دامنه زده شد كه حالا ديگر نوبت ايران است و زمان و زمينه برای يك تحول سهل در اوضاع سياسی كشور به كمك امريكا بسيار فراهم و نزديك است.
گرچه روند رويداهای بعد از فتح بغداد فی نفسه ولع بسياری را خشكانيد، با اين حال سرنوشت اميدهای بسته شده به اصلاحات در جهت تغييرات در نظام حقوقی حاكم بر كشور، به دست سران به قدرت رسيده جبهه دوم خرداد، اين ذهنيت را، به خصوص در ميان جوانان، دامن زد كه ديگر اميدی نيست كه از داخل كشور بتوان منشاء تحولی مثبت در جهت آزادی و مردم سالاری شد. بگير و ببندهای قوه قضائيه موفق شد بيشماری از فعالان سياسی – به ويژه در خارج كشور - را به اين نتيجه برساند كه صدای آزادی خواهی ديگر از درون كشوری به نام جمهوری اسلامی ايران قابل شنيدن نيست و مگر آزاديخواهان از بيرون كاری بكنند.
موج نيرومند شادی و خوشحالی بيكرانی كه در ميان همه ناراضيان از وضع موجود كشور برخاسته است حامل اين پيام است كه ايستادگی و تلاش چهرهها برای تاثيرگذاری بر وضع موجود كشور میتواند به نتايج كلان و دگرگونی آفرين منجر شود و هم اكنون شده است.
تاثير انتخاب خانم عبادی
انتخاب خانم شيرين عبادی و حضور پرقدرت و پرصلابت وی در متن حادترين و حساس ترين رويدادهای سياسی و اجتماعی كشور، آبی است كه در خوابگه مورچگان حقير قوه قضائيه ريخته شده است. آنها هنوز هم گيجند و واقعا نمیدانند چه بايدشان كرد.
تاثير پر قدرت اين انتخاب شكستن اين توهم مخرب است كه گويا سران سركوب گر نظام اسلامی را يارای آن هست كه صدای هر ناراضی از وضع موجود را خفه كنند.
ميخواهم تاثير انتخاب خانم شيرين عبادی بر اذهان ايرانيان را با تاثير ريختن آراء به صندوقهای رای و نشاندن خاتمی به جای ناطق نوری در دوم خرداد 76 مقايسه كنم. آن روز 20 ميليون ايرانی حس كردند كه قدرت دارند و میتوانند تاثيرگذار باشند. امروز نيز همان گروه از ايرانيان بارديگر لمس میكنند كه نه تنها قدرتمنداند و میتوانند صدای خود را به گوش جهانيان برسانند، بلكه، با حمايت معنوی و اخلاقی جهانيان، چنان نيرومند شدهاند تيغ اقتدارگرايان برای كندن ريشه آنها ديگر كند و فرسوده شده است.
همه حس میكنند كه ولايت گرايان راه ديگری ندارند جز قورت دادن زهر گونه اين پيروزی و تحمل آن (و يا بلغور كردن چرت و پرتهای هميشگی ’وابستگی به استكبار‘ و ’دشمنی با اسلام‘ و غيره). به نوشتههای ماليخوليايی كيهان و رسالت شنبه 19 مهر مراجعه كنيد.
ثمربخشترين شيوه مبارزه
اين پيروزی در عين حال نشانه شورانگيز اميدآفرين ثمربخشی شيوههای علنی و قانونی تلاش و كوشش برای آزادی،حقوق بشر و مردمسالاری در كشورماست. خانم شيرين عبادی نماد سرشناس و دلير همه مبارزانی است كه با پايبندی به اصول اعلاميه حقوق بشر و دفاع از حريم و حرمت انسانها در برابر حكومتها و در حين پايبندی كامل به شيوه علنی، قانونی، مسالمت آميز، و نيز با احترام اكيد به سنن جامعه و فرهنگ مردم كشور خويش عمل كردهاند و بسيار هم موثر عمل كرده اند.
هركس، به شمول فعالان سياسی و اجتماعی، به هنگام انتخاب ابزارهای كار برای پيشبرد و تحقق اهداف خود، در باره كارآيی و ثمر بخشی هريك تامل و هر يك را با ديگری مقايسه میكند. ابزارهای منتخب خانم عبادی برای پيشبرد مبارزه خويش در راه حقوق زن، حقوق كودك و حقوق بشر به طور كلی كدامها بوده اند؟
او برای رسيدن به اهدافی كه فراروی خود قرار داده است تا كنون كدام ’امكانات‘ يا ’روشها‘ را به خدمت گرفته است؟ او جز گفتن و گفتن و بازهم گفتن به چه وسيله ديگر متوسل شده است؟ او جز توانايی توجه به شرايط كشور و تطبيق زبان بيان و پيگيری اهداف انسانی با آن شرايط كدام ذخاير ديگر را داشته است؟
انتخاب شيرين عبادی به خودی خود دال بر ثمربخشی راه و روشی است كه او برای تحقق اهداف انساندوستانه پيگرفته است. ستايش جهان از تلاشهای خانم عبادی بازگوی بی زبان اما قدرتمند كارآيی روشها و ابزارهايی است كه او برای پيگيری تلاشهای خود برگزيده است.
تصميم صد در صد سياسی كميته صلح نوبل
كسانی از جمله سردبير رسالت و برخی هوچیها در خارج از ايران اصرار دارند بگويند تصميم به اعطای جايزه به خانم عبادی يك تصميم سياسی است. احتياجی به اصرار نيست. آري. نه تنها جايزه صلح نوبل يك جايزه كاملا سياسی است و اين را همه صراحتا اعلام میكنند، بلكه اين جايزه در ذات خود، ودر طول تاريخ، حامل يك جبهه گيری روشن و آشكار به سود نهضت صلح و برای تقويت روند دموكراسی و بسط حقوق بشر در كشورها بوده است. اصلا حكمت، شان و انگيزه اصلی بنيان گذار اين جايزه همين بوده است. كافيست به نامهای منتخبين كميته نروژی صلح نوبل در سالهای اخير نگاه كنيد كه ببينيد: آری همه آنها آماج خشم و نفرت ديكتاتورها، تجاوزگران، خشونت طلبان و جنگ طلبان قرار داشته اند. از برخی از آنها نام میبرم: جيمی كارتر، كوفی عنان، نلسون ماندلا، اسحاق رابين و ياسر عرفات، ميخائيل گارباچف، خانم آنگ سان سوكی، انور سادات و مناهيم بگين، آندره ساخاروف، مارتين لوتر كينگ و ... لحظهای به فهرست كسانی فكر كنيد كه اين نامها را دوست دارند و كسانی كه از آنها متنفر بوده اند. همه با هم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه: آری، جايزه صلح نوبل يك جايزه كاملا سياسی است. به سود يك گرايش و عليه گرايشی ديگر است. اين جايزه نه بی طرف است و نه بی زبان. گوياست و بسيار هم گوياست.
جلب حمايت بين المللی اما چگونه؟
كسانی كه با سياست نومحافظه كاران امريكايی برای تغيير رژيم در عراق، ايران، سوريه و ديگر كشورهای خاورميانه را طی سالهای اخير مخالفت كردهاند هميشه با اين انتفاد مواجه شدهاند كه شما پيشنهاد آلترناتيو روشنی نداريد كه جايگزين سياست محافظه كاری جديد شود. لذا انتقاد شما به معنای عدم اعمال فشار است و در نتيجه به نفع مستبدان حاكم بر كشور است. اين انتقاد كنندگان هميشه بر اين گمان بودهاند كه سياست اروپا ’باج دادن به جمهوری اسلامي‘ و سياست امريكا بسيار قاطع تر و موثرتر است.
بسياری از شيفتگان آزادی و دموكراسی برای ايران پس از به گل نشستن كشتی اصلاحات، و با دور برداشتن سياست نومحافظه كاران در ايالات متحده در طول دو ساله اخير بسيار نوشتهاند و گفتهاند كه اوضاع در ايران بايد با حمايت بين المللی به سامان شود. آنها يگانه منبع نيرومند برای اعمال اين فشار را ايالات متحده امريكا شناخته و بارها و بارها به محافل مختلف اروپائی ايراد كردهاند كه با رژيم اسلامی سر و سر دارند و نمیگذارند ايران از شر اينها خلاص شود. آنان گفتهاند و نوشتهاند كه فشار امريكا جامعه بين المللی را وادار كرده سياست خود را با ايالات متحده امريكا همآهنگ كنند و برای ’رعايت حقوق بشر، دست برداشتن از توليد سلاحهای هستهای و صلح خاور ميانه‘ جمهوری اسلامی ايران را تحت فشار قرار دهند.
تلاش و نظر من در طول اين سالها اين بوده است كه نشان دهم كه سياست و روشی كه دولت ايالات متحده امريكا در منطقه خاورميانه در پيش گرفته بهترين راه برای تقويت زمينههای بسط صلح، حقوق بشر و دموكراسی در اين كشورها (به استثنای افغانستان) و تغييرات مثبت در وضعيت حقوق بشر نبوده است.
من منقد سياست امريكا در رابطه با عراق بوده و تاكيد كرده ام كه اين سياست زمينه را برای بسط خشونت بيش از بسط دموكراسی مساعد میكند. من حمله خود سرانه به عراق را يك اشتباه بزرگ دولتهای بوش و بلير دانسته ام. من در عين حال سرسختانه از مداخله بين المللی برای تضمين حقوق بشر در همه كشورها و به ويژه در ايران و حمايت معنوی مجامع بين المللی از تلاشها برای بسط دموكراسی در كشورم پشتيبانی كرده ام.
اكنون اعطای جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادی تفاوت بنيادين دو جهت گيری برای ’تحول اوضاع سياسی كشور‘ به بارزترين شكل ممكن آشكار كرده است. مقايسه كنيد اعلام ايران به مثابه محور شرارت (و يا تاثيری كه تهديدات آقای رامزفلد بر اوضاع سياسی در ايران برجای گذاشته) را با معرفی يك زن پيكارگر حقوق بشر از يك كشور اسلامی به عنوان برنده جايزه صلح نوبل.
كسانی هستند كه هردو اقدام را میستايند (از جمله آقايان جرج بوش و رضا پهلوي). كسانی هستند كه با هر دو حركت میستيزند (مثل آقای خامنهای و همدستان، و يا آنان كه هچل هف میگويند و معلوم نيست چه هستند، مثل برهم زنندگان كنفرانس برلين). كسانی هم هستند كه مخالف اقدامات دولت كنونی ايالات متحده در رابطه با ايرانند و آشكارا از فشارهايی كه اعطای جايزه صلح نوبل بر گردانندگان حكومت در ايران اعمال میكند و نيز از موج همبستگی و روحيه سازندهای كه ميان آزاديخواهان پديد میآورد بسيار خوشحال و ذوق زدهاند.
ساده انگاری است هرگاه خيال كنيم كه موضوع حقوق بشر و پيشرفت در زمينه مردم سالاری محتوی واقعی فشارهايی است كه به رهبری ايالات متحده امريكا به ايران وارد میشود. به گزارش عفو بين الملل و سازمان ديده بان حقوق بشر و بنا به گزارشهايی كه هرروز شاهد آنيم فقط كشورهای اسكانديناوی هستند كه در تنظيم سياست خارجی خود نيازهای حقوق بشر و دموكراسی را به مثابه يك پارامتر واقعی برجسته میكنند. اين تصور كه در سياست امريكا نسبت به ايران موضوع حقوق بشر و صلح حلقه مركزی است يك خطای فاجعه آفرين است.
هيچ گونه دلايل و شواهدی وجود ندارد كه نشان دهد سياست خاورميانهای واشينگتن تا امروز با سياست كميته نروژی صلح نوبل در همراستا بوده و يك ديگر را تقويت كرده اند. (همان طور كه نيك پيدا بوده است كه انتخاب جيمی كارتر، درست همزمان با خيز برداشتن بوش- رامزفلد – ولفويتز برای حمله به عراق يك پيام روشن، صريح و نيرومند به جهانيان – و به ويژه به امريكائيان - عليه جنگ و به سود اجتناب از آن بوده است). پيام سياست جاری خاورميانهای واشينگتن پس از 11 سپتامبر برای اذهان عمومی امريكائيان و جهانيان اين بوده است كه مفاهيم ’اسلامی بودن‘ و ’القاعده اي‘ يا ’طالباني‘ بودن بسيار مترادف اند. پيام سياستی كه انتخاب شيرين عبادی در جهان ترويج میكند البته متفاوت است. اين پيام میگويد در كشورهای اسلامی نيز حقوق بشر و دموكراسی ارزشهايی قابل ستايشاند و مبارزان و رزمندگان سخت كوش و شجاع برای بسط اين ارزشها خطر میكنند؛ مبارزهای كه با تمدن و فرهنگ اسلامی لزوما مغاير نيست.
پاندول سياست واشينگتن در رابطه با تاثير گذاری بر اوضاع سياسی ايران تنها بين تهديد نظامی و تشويق به قيام تودهای در نوسان بوده است. فشار امريكا بر ايران تا امروز بر محور دفاع از حقوق بشر در ايران نبوده است. در هيچ يك از اطلاعيهها و موضع گيریهای كاخ سفيد هرگز نام هيچ يك از زندانيان سرشناس عقيدتی سياسی ايران منعكس نشده است. وزن حقوق بشر در سياست امريكا در قبال ايران صد برابر كمتر از وزن فشاری است كه برای دست برداشتن از غنی كردن اورانيوم به ايران وارد میكند. شواهد عينی نشان نمیدهند كه سياست آقای بوش تا امروز واقعا تكيه روی اتوريته و نقش تعيين كننده چهرههای مقاومت كننده در برابر استبداد ولايی در داخل كشور بوده باشد. حال آنكه معنای عملی و واقعی انتخاب خانم عبادی به عنوان برنده جايزه صلح نوبل دقيقا ديدن و بها دادن به چنين اتوريتهای است.
محور سخنرانی خانم عبادی در انجمن سخن لندن در مارس 2000 اين بود كه دموكراسی كالايی نيست كه از خارج آنرا ابتياع كنند. او میگويد دموكراسی بايد با ابزارهای واقعی و به كوشش و تجربه شخصی شهروندان در كشور ساخته شود.
موقعيت كليدی خانم عبادی
ويژگی برجسته خانم عبادی و نقطه قوت استثنائی وی - كه به زعم من نقش بسيار كليدی هم در موفقيت ايشان داشته است – همانا برداشتی است كه هر دو سوی طيف وسيع نيروهای مدافع بسط آزادی و دموكراسی در كشور از او و منش سياسی او دارند. نگاه و رفتار خانم عبادی در تمام سالهای پس از انقلاب، عليرغم تمام صدماتی كه متحمل شده است، به گونهای بوده است هم روشنفكران دينی و نيروهای ملی مذهبی با اعتماد به عمل ايشان نگريستهاند و هم فعالان مبارزانی كه مخالف استفاده از دين در فعاليت و رقابت سياسی هستند وی را با خود ديده اند. خانم عبادی نقطه تلاقی دو گرايشی است كه از دو خاستگاه تاريخی و اجتماعی از دوسو و به تدريج به سوی آرمانهای حقوق بشر و دموكراسی گرويده اند.
جايزه صلح نوبل برای خانم شيرين عبادی بر تناسب قوا در صحنه سياسی كشور به زيان مدافعان استبداد و به سود مخالفان آن تاثير كرده و خواهد كرد.مهم ترين تاثير مثبت اين اتفاق تقويت روحيه مشاركت و همكاری ميان طيف بسيار وسيع فعالان حقوق بشر و دموكراسی برای ايران است. اين اتفاق تا همين جا اميد به تفاهم و همكاری را در بين وسيع ترين طيف فعالان دموكراسی دامن زده است. حفظ اين روحيه از يك سو بستگی به روش عمل خانم عبادی و از سوی ديگر بستگی به نوع رفتار گرايشهای سياسی مختلف دارد. مسلم است كه حساس ترين موضوع در اين عرصه نوع نگاه نسبت به اسلام و رابطه آن با حكومت و حركت سياسی خواهد بود.
دموكراسی برای ايران و نقش محوری مساله زن
قبل از انتخاب خانم عبادی موضوع حقوق و جايگاه زن در جامعه ما به حادترين موضوع كشاكش اجتماعی و سياسی ميان مدافعان و مخالفان حقوق بشر بدل شده بود. تشكيل دادگاه رسيدگی به پرونده قتل خانم زيبا كاظمی و تائيد حكم اعدام خانم افسانه نوروزی هر يك از زاويهای زن را در مركز توجه افكار عمومی قرار داده بود. انتشار خبر جايزه نوبل مساله زن را به يك باره به در راس همه مسايل مورد بحث جامعه پرتاب كرد. همانگونه كه خانم عبادی خود اشاره میكند حقوق زن حقوق بشراست. امروز مبارزه برای حقوق زن مبارزه برای حقوق بشر است.
هر زمان كه گذشته فضای بيشتری مساعد شده است تا شرايطی فراهم شود كه جنبش دموكراتيك ايران باور كند كه ضعيف ترين نقطه در خطوط دفاعی استبداد همانا مواضعی است كه آنان در عرصه حقوق زن اختيار كرده اند. توجه كنيم كه ضربهای كه برنده جايزه صلح شدن يك زن ايرانی به دستگاه ولايت و استبداد دينی ميزند آيا انتخاب يك مرد، حتی با پيشينه و موقعيتی بسيار مشابه با خانم عبادی، میتوانست زد؟ ترديد نكينم كه مساله زن ميرود كه كليد راهگشای گذر ايران به دموكراسی شود.
كام همه ايرانيان آزاديخواه و صلح دوست از پيروزی و افتخار بزرگی كه نصيب همه ما شده است شيرين. با ايمان به آغاز فصل سبز.