02 04 2010  |  موضوع: مصاحبه  |  محل انتشار:  |  نسخه چاپ  

«رأی ممتنع در آن زمان، بهترین رأی بوده است»


متن زیر مصاحیه خانم مریم محمدی از رادیو زمانه است که به مناسبت سالگرد رفراندوم جمهوری اسلامی با آقای ابوالحسن بنی صدر، آقای عموئی و من انجام داده است.

امروز دوازدهم فروردین ماه است. ۳۱ سال پیش در چنین روزی نظام جمهوری اسلامی ایران، به تعبیری با رأی مردم تثبیت شد. اما همان زمان و همین امروز نیز گفت‏وگوهای فراوانی بر سر اصل چنین رأی‏گیری‏‏ای و موضعی که نیروهای مختلف سیاسی نسبت به آن داشتند، وجود دارد.


گفته می‏شد و هنوز هم گفته می‏شود که پرسش ‏«آری یا نه به جمهوری اسلامی» و در مقابل آن الزام پذیرش ضمنی نظام سلطنتی صحیح نبوده است. زیرا که انتخاب‏های دیگری نیز در مقابل نظام سلطنتی می‏بایست وجود داشته باشد.


اما علی‏رغم این بحث‏ها، نیروهای سیاسی حاضر در ایران، عمدتا در آن رفراندوم شرکت کرده و رأی آری به آن دادند. حتی در نیروهای سیاسی چپ شناخته شده‏ی ایران نیز این اتفاق افتاد. «حزب توده‏ی ایران» به این رفراندوم رأی مثبت داد.

اما «سازمان چریک‏های فدایی خلق ایران» به عنوان یک سازمان مارکسیستی، در آن زمان اعلام کرد که در این رفراندوم شرکت نخواهد کرد.

این سؤال را که از منظر امروز چگونه به آن رفراندوم و رأی‏گیری نگاه می‏کنیم، با برخی از بازیگران مشخص آن صحنه درمیان گذاشته‏ام:

آقای محمد علی عمویی، چهره‏ی سرشناس رهبری حزب توده‏ی ایران و تفسیرشان از رأی آری به جمهوری اسلامی؛ آقای فرخ نگهدار، دبیر اول سازمان چریک‏های فدایی خلق ایران و هم‏چنین آقای ابوالحسن بنی‏صدر، اولین رییس جمهور نظام جمهوری اسلامی ایران.

آقای عمویی در مقابل این انتقاد به حزب توده‏ی ایران که چرا در رفراندومی که با موازین دمکراتیک برگزار نشده بود، شرکت کرده و رأی آری داده‏اند، می‏گویند:

دوستانی که موافق نبودند رأی آری بدهند، پیش از آن که اطلاعی پیدا کنند چه نظامی جایگزین نظام گذشته شده است، موضع‏گیری کردند. ایراد غالب این دوستان این بود که رهبری انقلابی که در ایران به اجرا گذاشته شد و پیروز شد مصادره شده است. ما به هیچ‏وجه این استدلال را قبول نداشتیم و الان هم قبول نداریم.


محمد علی عمویی، چهره‏ی سرشناس رهبری حزب توده‏ی ایران

واقعیت این است که درست است که طیف گسترده‏ای از مبارزین علیه نظام گذشته مبارزه می‏کردند، اما کثرت جنبش مسلمانان با دیگر گروه‏های سیاسی ایران قابل قیاس نبود. در نتیجه، رهبری این انقلاب نمی‏توانست در دست نیروهای چپ قرار بگیرد.

اما فرخ نگهدار، به عنوان رهبری یکی از سازمان‏های مورد اشاره‏ی آقای عمویی، دلیل دیگری را برای عدم شرکت در آن انتخابات ذکر می‏کنند:

دلیل ما این بود که چون محتوای جمهوری اسلامی ایران برای‏مان روشن نیست و قانون اساسی هنوز نوشته نشده است، مایل هستیم بعد از تنظیم قانون اساسی، موضوع نام به رفراندوم گذاشته شود و همین را هم اعلام کردیم.

اتفاقاً در روزهای اخیر گفته‏ای منسوب به آقای رفسنجانی منتشر شد که ایشان تکذیب هم نکرده‏اند. آقای رفسنجانی گفته‏اند به این نتیجه رسیده‏اند که رفراندوم زود بود و نباید آن موقع به سرعت انجام می‏شد.

آقای عمویی در این مورد که مضمون جمهوری روشن بوده است یا نه، می‏گویند:

آقای خمینی در مصاحبه‏ای که در نوفل لوشاتو انجام داد، در پاسخ به این سؤال که «شما چه نظامی را می‏خواهید جایگزین رژیم شاه بکنید»؟ اظهار داشت: «ما می‏خواهیم یک نظام جمهوری برقرار کنیم» و در مقابل این پرسش که چه‏گونه جمهوری‏ای؟ پاسخ داد:

«مانند همه‏ی جمهوری‏هایی که در کشورهای دیگر هستند؛ مردم رأی می‏دهند. رییس جمهور را انتخاب می‏کنند و قوه‏ی مجریه به این ترتیب، شکل می‏گیرد. مجلسی هم بر اساس رأی مردم تشکیل می‏شود و قوه‏ی مقننه‏ی کشور را به‏وجود می‏آورد. شورای قضایی‏ای هم به وجود می‏آید که اصل تفکیک قوا شکل می‏گیرد. حتی مارکسیست‏ها هم می‏توانند نظرات‏شان را بیان کنند؛ به شرط آن که توطئه‏ای درکار نباشد».

برای حزب توده‏ی ایران و خود من، پس از سال‏ها سرکوبی که توسط رژیم شاهنشاهی نسبت به مخالفین و به ویژ‏ه سرکوبی که علیه حزب و سایر نیروهای چپ این مملکت اعمال می‏شد، پدید آمدن نظامی بر مبنای آرای مردم و تشکیل یک جمهوری، فرصتی بود که به عدم امکان فعالیت آزاد و علنی حزب پایان می‏داد و این امکان فراهم می‏آمد که حزب بتواند در ارتباط علنی، قانون‏مند و مستقیم با مردم ایران فعالیت کند. البته متأسفانه این اتفاق نیفتاد.

ولی قدرت تحلیل آینده توسط نیروی سیاسی چه می‏شود؟

غیب‏گویی نمی‏شود کرد! کسانی که مخالفت کردند، راه به جایی نبردند. لاجرم به اقداماتی دست زدند که بعدها خودشان پس گرفتند؛ رفتن به کردستان و جنگیدن با جمهوری اسلامی، رفتن به ترکمن صحرا و جنگیدن. یعنی خودشان عملا امکان حضور علنی خودشان را زیر علامت سؤال بردند.

ولی آقای نگهدار به عنوان نیرویی که مورد اشاره‏ی آقای عمویی هستند، می‏گویند:

من این استدلال را دقیق نمی‏دانم که اگر شما در آن رفراندوم رأی مثبت بدهید، مسیر درستی را طی کرده‏اید و اگر ر‏أی منفی بدهید و یا اگر شرکت نکنید، مسیر درستی را طی نمی‏کنید. مثلا سازمان مجاهدین خلق در آن رفرنداوم شرکت کرد و رأی مثبت داد، اما بعدا به نظر من، مسیر غلطی را طی کرد.


فرخ نگهدار، دبیر اول سازمان چریک‏های فدایی خلق ایران

ما در آن رفراندوم گفتیم برای‏مان روشن نیست که موضوع بر سر چیست. چون جمهوری اسلامی مفهوم دقیقی نیست. (البته بعداً با تدوین قانون اساسی، مفهوم دقیقی پیدا کرد). رژیم سلطنتی قانون اساسی مشروطه را داشته و دست‏کم بر طبق قانون اساسی خود مفهوم روشنی بوده است.

ما بعداً هم به آن ترتیب، به تقابل با جمهوری اسلامی و جنگ مسلحانه با آن برنخاستیم.

ولی آقای عمویی به حضور شما در کردستان و ترکمن صحرا اشاره می‏کنند.

اولاً مساله‏ی ملی در ایران را به هیچ‏وجه نباید با رفراندوم قانون اساسی مخلوط کرد. از سوی دیگر، نقش ما در ترکمن صحرا نقش صلح‏آفرینی بود و از آن هم محکم دفاع کرده‏ایم. دولت آقای بازرگان هم نقش ما را در ترکمن صحرا، نقش صلح‏آفرینی می‏شناخت.

ما در آن‏جا جنگ را خاتمه دادیم. مردم آن‏جا سنی بودند و نسبت به حاکمیت جمهوری اسلامی بی‏اعتماد بودند و ما تلاش کردیم که تنش میان آن مردم با جمهوری اسلامی ایران کاهش پیدا کند.

یعنی شما این نظر آقای عمویی را قبول ندارید که نگاه شما به حاکمیت، موجب مثلا حضور شما بعداً در کردستان شده است؟

مسأله‏ی ملی و ربط دادن آن با ساختار نظام در آن مقطع که ما به رفرنداوم رأی مثبت بدهیم یا منفی، بلاموضوع است. به نظرم جا نداشت که آقای عمویی وارد این بحث بشوند.

موضوع این است که آیا رأی دادن یا رأی ندادن به جمهوری اسلامی در مشی بعدی شما تأثیر می‏گذارد یا نه؟ استدلال آقای عمویی این است که تاثیر می‏گذارد و شما را به راه خشونت و تقابل با نظام می‏کشاند.

اما به نظر من، رأی ممتنع در آن زمان، بهترین رأی بوده است. حتی آقای خمینی هم بعداً گفتند که «اگر نظام مطلوب شما در آن ورقه نیست، خودتان با دست بنویسید». خود این گفته عجولانه بودن تصمیم را بازتاب می‏دهد و این که امکان اتخاذ تدبیر بهتری موجود بود. بهترین تصمیم به نظر من –هم‏اکنون هم روی آن تاکید دارم- این بود که رهبری جمهوری اسلامی ایران شتاب نمی‏کرد. ابتدا قانون اساسی را به تصویب می‏رساند و بعداً هم مردم یا رأی مثبت و یا منفی به آن می‏دادند.

ولی آقای عمویی به هرحال معتقدند که:

تصمیمی که آن زمان رهبری حزب اتخاذ کرد، تصمیم درستی بود. هر نیروی دیگری هم بگوید که پیش‏بینی کرده بود، چنین چیزی خواهد شد، به نوعی آناکرونیسم دست می‏زنند. یعنی شرایط تاریخی را جابه‏جا می‏کنند و آن‏چه امروز رخ داده را به جای شناخت آن روزشان می‏گذارند.

آقای عمویی در عین حال اضافه می‏کنند:

این که من گفتم، الان هم همین نظر را دارم، به معنای آن نیست که روش‏ها و عمل‏کردهای بعدی جمهوری اسلامی مورد تایید من است؛ خیر. من تصور می‏کنم، موضع حزب توده‏ی ایران کاملا درست بود و آن که در این میان، قانون را لگدمال کرد و سیاست سرکوب سازمان‏ها را درپیش گرفت، جمهوری اسلامی بود.

اما در مقابل جمهوری اسلامی ایران فقط این دو نوع نگرش و این دو نوع هویت سیاسی وجود ندارد. آقای ابوالحسن بنی‏صدر، رییس جمهور به زعم من، برآمده از آن رأی آری به جمهوری اسلامی است و شاید آن نیرویی که به اعتقاد آقای عمویی شرایط تاریخی را جابه‏جا می‏کنند و نگاه امروزشان را به جای شناخت دیروزشان می‏گذارند:

رییس جمهور برآمده از آن رفرنداوم، سخن صحیحی نیست. به لحاظ آن که فرضاً اگر مردم آن روز به جمهوری تنها و یا آن‏طور که آقای مهندس بازرگان پیشنهاد می‏کرد به «جمهوری اسلامی دمکراتیک» و سخن آقای خمینی هم در نوفل لوشاتو بود رأی می‏دادند، باز این امکان وجود داشت که من به ریاست جمهوری می‏رسیدم.


ابوالحسن بنی‏صدر، اولین رییس جمهور نظام جمهوری اسلامی ایران

اما این که من امروز راجع به آن رفرنداوم چه فکر می‏کنم، آن زمان یک خوش‏بینی وجود داشت. گرچه من همان‏ زمان توضیح دادم که اگر مراد از جمهوری اسلامی این معنا است که اسلام بیان آزادی است و جمهوری هم به معنای برقراری حاکمیت جمهور مردم است، مشکلی ندارد. اما این‏ مسائل باید توضیح داده شود و مردم در روشنی رأی بدهند.

ولی توضیح داده نشد آقای بنی‏صدر.

بله؛ اشکال اولی که در آن رفراندوم وجود داشت، این بود که رفراندوم بدون توضیحی بود. از سوی مقامات رسمی‏ای که این رفرنداوم را برگزار کردند، توضیحی در این رابطه داده نشد. وگرنه آن‏هایی که مخالف بودند و یا پیشنهادات دیگری داشتند، توضیحات خودشان را می‏دادند.

چرا این توضیحات اهمیت داشت؟ به لحاظ آن‏چه الان می‏بینیم. آن زمان که انقلاب پیروز شد، قرار بود حاکمیت مردم برقرار شود. جمهوری به این معنا بود. پیش‏نویس قانون اساسی هم بر اساس ولایت جمهور و حاکمیت جمهور مردم تهیه شد. ولی حالا ما با ولایت مطلقه‏ی فقیه روبرو هستیم. اما اگر آن رفراندوم در شفافیت کامل انجام می‏گرفت، احتمال داشت که این پیامدها به‏وجود نیاید.

از آقای بنی‏صدر می‏خواهم که در مقایسه‏ا‏ی میان دو تحلیل مختلف از آقای نگهدار و آقای عمویی، بگویند که رفتار مناسب در مقابل رفراندوم جمهوری اسلامی ایران، از جانب نیروهای سیاسی، از نظر ایشان چه می‏توانست باشد؟

بعداً معلوم شد که به قول آقای خمینی نمی‏توان تکیه کرد. آن روز مردم می‏‏‏گفتند ایشان مرجع است و به قول خودش عمل می‏کند، اما بعداً خود ایشان گفت: اگر لازم باشد، امروز حرفی می‏زنم و فردا عکس آن را می‏گویم که این کار را هم کرد.

اما آن روز معلوم نبود.

بله آن روز معلوم نبود. اما امروز نمی‏شود رأی آن روز را توجیه کرد. اقلاً باید انتقاد از خودی کرد. بنابراین، سخن آقای عمویی نابجا است. برای این که بعد از وقوع، باید این توانایی را داشت و بتوان گفت که آن روز اشتباه کرده‏ایم و باید این توضیح را می‏طلبیدیم.

ولی شما خودتان هم رأی مثبت دادید.

من رأی مثبت دادم، ولی مطالبه‏ی توضیح هم کردم. خودم هم این توضیح را دادم. فرق می‏کند با کسی که رأی می‏دهد، توضیح هم نمی‏طلبد و امروز هم می‏گوید که درست عمل کرده است.

من می‏گویم: توضیح دادم، توضیح هم مطالبه کردم، رأی هم دادم. با اعتماد به آقای خمینی. آن زمان من اعتقاد داشتم که یک مرجع تقلید تعهد خود را که در برابر دنیا بر عهده گرفته بود، نقض نمی‏کند.

آقای عمویی هم می‏گویند که همین اطمینان را داشته‏اند.

امروز من انتقاد می‏کنم، ولی ایشان می‏گوید که درست عمل کرده است. من می‏گویم که این اعتماد نابه‏جا بوده است. ما نباید به اعتماد و به قول یک شخص، از آن‏چه که اساسی است، صرف‏نظر می‏کردیم و آن رأی در شفافیت است.






Bookmark and Share
©negahdar.net