10 09 2003  |  موضوع: تحلیل  |  محل انتشار: ایران امروز  |  نسخه چاپ  

معنای اتحاد جمهوری‌خواهان


بحث پيرامون هويت و ماهيت حرکت جمهوري‌خواهان ايران
مبحث چهارم

* ما با صدای بلند اعلام می‌کنيم که “ما جمهوری خواهيم” تا تمام سلطنت طلبان و تمام اسلام گرايان دريابند که سرآمد آن دورانی که ايرانيان آزاديخواه را جز تصحيح حکومت اسلامی يا سلطنتی هيچ گريزی نبود.
* توليد اتحاد قبل از همه مستلزم توليد احساس تعلق گروهی، و توليد اين احساس قبل از همه مستلزم برجسته کردن پيشينه تاريخی و اصول ارزشی مشترک در ميان اقشار معينی در جامعه است.
* اتحاد جمهوری خواهان ايران، همچون ساير نحله‌های سياسی ايرانی، قطعا اتحادی است بر پايه نوعی حس تعلق گروهی، منتها نه حسی در دلبستگی به شاه، رهبر و يا هر نماد رهبری ديگری، و نه حسی در رابطه با اسلام خواهی و يا هر مکتب و مذهب ديگری. منبع توليد حس تعلق گروهی در ميان جمهوری خواهان چيزی نيست جز اصول ارزشی مشترک، پيشينه تاريخی مشترک و خاستگاه اجتماعی و فرهنگی مشترک.
* در صحنه سياست ايران نيروهايی نيز وجود دارند که از يک سو اصول ارزشی دموکراتيک را و از سوی ديگر هويت اسلامی خود را معيار تعلق گروهی قرار داده‌اند. الويت ايمان مذهبی بر پايبندی به اصول دموکراسی در حرکت سياسی وجه تمايز اصلی آنان از ساير هواداران دموکراسی است. درجه موفقيت فعالين اين گرايش در توليد حس تعلق گروهی، در تبديل “احساس تعلق” به “احساس وظيفه” و قوام بخشيدن به “اتحاد” از اين طريق، قبل از همه بستگی به درجه موفقيت آنان در معتقد کردن خويش به امکان درآميختن ازرشهای دينی و دموکراتيک با يک ديگر دارد.
* يکی از بدوی ترين راههای تبديل حس تعلق به احساس وظيفه متجسم کردن تاريخ مشترک و اصول ارزشی مشترک در جان يک رهبر فرزانه Charismatic است. به هر اندازه که نقش رهبری در هويت بخشی و احساس تعلق بيشتر شود به به همان اندازه نقش جهات برنامه‌ای و خط مشی گذاری و محتوی تصميم گيری‌های سياسی در حفظ اتحاد کمتر شده و در موارد بيشتری “امر، امر رهبري” شده همه “گوش به فرمان” وی خواهند شد.

پيشينه بحث
تا اينجا، در طرح مباحث پيرامون هويت و ماهيت اتحاد جمهوری خواهان ايران، 3 مبحث را بازگشوده‌ايم:
در مبحث اول بنيان‌های نظری و مبانی ارزشی مشترک ميان امضاء کنندگان بيانيه “برای اتحاد جمهوريخواهان ايران” را شکافته و نتيجه گرفتيم که مي‌توان چهار اصل دموکراسی، جمهوريت، جدايی دين و حکومت، و عدم خشونت را چارچوبی يافت که همه امضاء کنندگان حول آن متحدند.
در مبحث دوم پيشينه تاريخی حرکت جمهوريخواهان ايران را مورد بحث قرار داده نتيجه گرفتيم که جمهوری خواهان ادامه دهنده راه رزمندگانی هستند که از مشروطه تا امروز عليه حکومت موروثی و حکومت فقها مبارزه کرده و خواهان سپردن حکومت به جمهور مردم بوده‌اند.
در مبحث سوم تشخيص پايگاه اجتماعی جمهوری خواهی موضوع مرکزی بحث بود. در اين بحث نشان داده شد که دموکراسی خواست تمام اقشار مدرن شهری جامعه ماست و به طبقه متوسط محدود نيست. در اين بحث، دموکراسی، به عنوان شيوه و چارچوبی معين برای تنظيم مناسبات دولت با طبقات اجتماعی، و نيز مناسبات طبقات با يکديگر، تعريف شده و نتيجه گرفته شد اتحاد جمهوری خواهان ايران بايد، نه فقط بر طبقه متوسط که، بر عموم اقشار مدرن جامعه، به شمول طيف‌های مدرن شده کار گری و کارفرمايی نيز تکيه کند.
مبحث حاضر به تعريف اتحاد و معرفی ابزارهايی اختصاص دارد که نحله‌های سياسی گونه گون برای توليد اتحاد به خدمت می‌گيرند.

متد تحليل و تعاريف
در اين تحليل مفهوم “اتحاد” و “وحدت” هر دو به يک معنا آمده و به عنوان پديده‌ای در نظر گرفته شده که از طريق توليد نوعی حس تعلق گروهی (حس عضويت) در اذهان فعالين به وجود آورده شده، آنان را صاحب هويت identity می‌کند؛ حسی که فعالين مربوطه را به هم جوش می‌دهد و يک پارچه می‌کند. معنای عضويت در اين تحليل تنها حس تعلق به يک نهاد Institution [[1 است و مفهوم تشکيلاتی از آن، مثل نام نويسی، داشتن مسوول و احاله مسووليت، مورد نظر نيست.
اين نوشتار مفهوم “ائتلاف” را از “اتحاد” متمايز ديده و “ائتلاف” به معنای توافق رسمی ميان دو يا چند “اتحاد”ديده شده است.
اين بحث مقدمه ايست بر بحث بعدی که طی آن خواهيم ديد آيا اتحاد جمهوری خواهان ايران در مبارزه خود برای دموکراسی موتلفينی خواهند داشت يا نه. اما به اين منظور ضروری است مضمون “اتحاد” و راه‌های گونه گون توليد حس تعلق گروهی کمی بيشتر شکافته شود.

مدخل
“برای اتحاد جمهوری خواهان ايران” نام بيانيه‌ای است که در ارديبهشت ماه گذشته انتشار يافت و تا کنون حمايت رسمی نزديک به 1000 نفر از صاحبنظران و فعالان شناخته شده سياسی، فرهنگی و اجتماعی ايران را جلب کرده است. اما به راستی چرا کلمه اتحاد در اينجا به کار رفته و معنای آن چيست؟ آيا اتحاد جمهوری خواهان يک حزب يا يک تشکيلات سياسی جديد است؟ آيا قرار است اين “اتحاد” به ائتلافی ميان سازمان‌های سياسی “فرارويد”؟ آيا واژه اتحاد در اينجا هيچ معنای عمده‌ای ندارد و يا مثلا ميتوان به جای “اتحاد جمهوری خواهان” گفت: “جنبش جمهوری خواهان”.
در اين زمينه‌ها البته هنوز بحث کافی ميان امضاء کنندگان بيانيه صورت نگرفته است. به جاست در اين باره که معنای اتحاد چيست و نحله‌های سياسی گونه گون چگونه خود را “متحد” می‌کنند بحث و مطالعه بيشتری به عمل آيد. اما تجارب معين در اين زمينه وجود دارد.
در جايی که هدف استقرار يک نظام سياسی است، توليد اتحاد قبل از همه مستلزم توليد احساس تعلق گروهی، و توليد اين احساس قبل از همه مستلزم برجسته کردن پيشينه تاريخی و اصول ارزشی مشترک در ميان اقشار معينی در جامعه است. اولين و مهم ترين سنگ پايه اتحاد جمهوری خواهان توليد هويت جمعی Collective identity است. توليد و تحکيم اين سنگ پايه، اين هويت، در ميان اقشار مدرن جامعه، مهمترين نياز مرحله ايست.
مرحله بعدی در تبديل انديشه سياسی به نيروی سياسی توليد “احساس وظيفه” بر اساس اين “احساس تعلق” است. و بالاخره مرحله تبديل نيروی سياسی به اراده سياسی واحد و اقدام جمعی فراميرسد؛ مرحله‌ای که در آن توليد برداشت واحد از وضعيت سياسی و موضع گيری سياسی جمعی امکان پذير می‌شود و اهميتی تعيين کننده می‌يابد. برای عبور از هر يک از اين مراحل گرايش‌های گونه گون بسته به دوری و نزديکی شان به دموکراسی و بسته به سطح رشد فرهنگی خويش، ابزارهای گونه گون متکی می‌شود و به روش‌های متفاوت عمل می‌کنند.

اتحاد حول رهبر فرزانه
يکی از بدوی ترين راههای تبديل حس تعلق به احساس وظيفه متجسم کردن تاريخ مشترک و اصول ارزشی مشترک در جان يک رهبر فرزانه Charismatic است.
شعارهای “امروز فقط اتحاد” و “ايران رجوی – رجوی ايران” در نظر می‌گيريم. اين هر دو با دو سيما يک رويکرد و يک معنای معين از “اتحاد” را بيان می‌کنند. عموم طرفداران شاهزاده رضا پهلوی وی را “نماد وحدت” خود شناخته و وجود وی را نماد همه آن اميدها و ازرش‌های سطلنت طلبانه‌ای می‌بينند که خود می‌خواهند. بسياری از آنها اين مقصود را با شعار “امروز فقط اتحاد” بيان کرده و فکر می‌کنند همه ” مسايل تفرقه انگيز” را بايد کنار بگذارند و حول رهبری شاهزاده انجام وظيفه کنند.
به هر اندازه که نقش رهبری در هويت بخشی و احساس تعلق بيشتر شود به به همان اندازه نقش جهات برنامه‌ای و خط مشی گذاری و محتوی تصميم گيری‌های سياسی در حفظ اتحاد کمتر شده و در موارد بيشتری “امر، امر رهبري” شده همه “گوش به فرمان” وی خواهند شد.
هواداران مجاهدين خلق نيز رهبر خود را تجلی وحدت اراده ايرانيان عليه “رژيم آخوندي” فهميده مقصود خود را بسيار صريح ترين به صورت “ايران رجوی – رجوی ايران” بيان می‌کنند.
در هر دو رويکرد اتحاد حول رهبری معين (شخصيت معين) شکل می‌گيرد و معنا پيدا می‌کند. هواداران هر دو گروه، تعلق خود به جريان را با پيروی از مقام معظم رهبری، و يا با دلبستگی به او، برای خود تعريف می‌کنند. آنان دامنه اتحاد را شامل کسانی می‌بينند که عکس رهبر را سردست بلند می‌کنند و يا درخانه می‌گذارند؛ کسانی که بدون رهبر معنای رابطه با يکديگر را گم می‌کنند.
مثال تاريخی ديگر وحدت حول رهبری “امام خميني” است. در آن مورد نيز تعويض رهبری در دوران حيات وی اساسا غير قابل تصور بوده و هرکس که آن رهبری را نفی ميکرد هويت خود را نفی می‌کرد حتی اگر او جانشين مسلم رهبر بوده باشد.

توليد اتحاد برای دموکراسی با اتکاء بر هويت دينی
در صحنه سياسی کشوراتحاد ديگری مرکب از ملي-مذهبی‌ها و گروه‌های روشنفکران دينی جدا شده از حکومت اسلامی، در حال شکل گيری، قوام يابی وهويت گزينی است. هيچ شخصی ، بر خلاف مجاهدين و سلطنت طلبان، محور اين اتحاد نيست. گرچه اعضای اين اتحاد مخالف ولايت فقيه و طرفدار غيرحکومتی کردن دين و حاکم کردن جمهوريت و مردمسالاری بر نظام سياسی کشور به روش‌های مسالمت آميز هستند اما يگانه بودن با اين اصول لزوما حس تعلق گروهی را در ذهن اعضاء تکميل نمی‌کند.
برای احساس تعلق به جريان ملي-مذهبی، علاوه بر اين اصول فوق، فرد بايد خود را فردی شيعه متدين بفهمد. پس داشتن حس “ديني” يا “شيعی بودن” در ميان نيروهای آن امری جدی و پايه ايست، به گونه‌ای که اگر چنين حسی در وجود تو نباشد نه تو خود شخصا احساس تعلق می‌کنی و نه آن محيط تو را از خود خواهد شناخت. پيشينه و حرکت جاری اين فعالان نيز حاکی از تاکيد آنان بر ضرورت حزبيت دينی است. تا کنون به تجربه هم ديده نشده در تشکل ها، در حرکات دسته جمعی، در بيانيه‌های مشترک ملي-مذهبی ها، امضای افراد ساير فرق مذهبی و يا اشخاص “بی نماز” ديده نشده است.
به اين ترتيب در صحنه سياست ايران نيروهايی نيز وجود دارند که از يک سو اصول ارزشی دموکراتيک و از سوی ديگر هويت اسلامی خود را معيار تعلق گروهی و مبنای اتحاد خود قرار داده‌اند. الويت ايمان مذهبی بر پايبندی به اصول دموکراسی در حرکت سياسی وجه تمايز اصلی آنان از ساير هواداران دموکراسی است. درجه موفقيت فعالين اين گرايش در توليد حس تعلق گروهی، تبديل احساس تعلق به احساس وظيفه و قوام بخشيدن به “اتحاد” از اين طريق، قبل از همه بستگی به درجه موفقيت آنان در معتقد کردن خويش به امکان درآميختن ازرشهای دينی و دموکراتيک با يک ديگر دارد. پايبندی به اصول دموکراسی و پايبندی به ارزش‌های دينی دست مايه همبستگی افراد اين نحله است
در تاريخ معاصر ايران توليد “اتحاد”‌های صوری يا کاذب، نيز مطرح بوده و هنوز هم هست. صوری از اين نظر که پايه آنها، نه بر نوعی احساس تعلق گروهی، که بر دريافت پول يا نوع ديگری از منافع مادی، و يا تمکين به قدرت برای رسيدن به قدرت، استوار بوده است. در تحليل حاضر چنين پديده‌ای مورد بحث قرار نگرفته است. اين گونه نيروها البته “نيرو”، به مثابه وسيله، هستند؛ اما خصلت مزدوری دارند و برآمد اجتماعی تلقی نمی‌شوند.

اتحاد جمهوری خواهان ايران
کسانی که بيانيه “برای اتحاد جمهوری خواهان ايران” را امضاء کرده‌اند نيز، چنانکه از عنوان بيانيه بر می‌آيد، کوشش آغاز کرده‌اند که “اتحاد” معينی را شکل دهند. اين اتحاد مثل موارد ديگر طبعا برای تبديل انديشه سياسی به نيروی سياسی است. اميد و فرض اين است که جمهوری خواهان، چون ساير برآمدهای سياسی ايران، متحد برآمد کنند. در اين صورت می‌توان پرسيد که دست مايه تعلق گروهی در ميان آنان چيست؟ نياز به استدلال ندارد که نه هيچ فردی محور و استوانه اتحاد جمهوری خواهان ايران خواهد بود و نه موجوديت و هويت آن متکی شخص است. هر نامی را که می‌خواهيد از ليست 900 نفره برداريد نه معنای اتحاد عوض ميشود و نه کار آن معطل ميماند. به علاوه بنا به تجارب متعدد وجود و پذيرش مفهوم “رهبر فرزانه” Charisma خود نشانه‌ای از ضعف فرديت، نارشديافتگی روحيه دموکراسی خواهی و عدم اعتماد به نفس کافی افراد در درون حرکت است. از سوی ديگر اتحاد جمهوريخواهان ايران نه تنها قطعا يک تشکل مذهبی نيست، بلکه يک رکن هويت آنان همانا عدم استفاده سياسی از دين و مخالفت با حزبيت مذهبی است.
آن چه جمهوری خواهان را به لحاظ نظری متحد می‌کند ديدگاه‌ها و درک مشترکی است از مفهوم دموکراسی، از مناسب ترين شکل مبارزه برای رسيدن به دموکراسی و از مناسب ترين ساختار حکومتی برای استقرار آن در ايران. آنچه جمهوری خواهان را به لحاظ تاريخی متحد می‌کند سابقه پيکار مشترک همه نحله‌های آن است با حاکميت موروثی و حاکميت فقهی در کشور ما. آنچه جمهوری خواهان را به لحاظ اجتماعی و فرهنگی متحد می‌کند ريشه مشترک آنان است در ميان اقشار مدرن، شهری و آموزش يافته تر جامعه و تمايل به رواج و انعکاس نيازها و آرزوهای اين اقشار.
اتحاد جمهوری خواهان ايران نيز، همچون ساير نحله‌های سياسی ايرانی، قطعا اتحادی است بر پايه نوعی حس تعلق گروهی، منتها نه حسی در دلبستگی به شاه، رهبر و يا هر نماد رهبری ديگری، و نه حسی در رابطه با اسلام خواهی و يا هر مکتب و مذهب ديگری. منبع توليد حس تعلق گروهی در ميان جمهوری خواهان چيزی نيست جز اصول ارزشی مشترک، پيشينه تاريخی مشترک و خاستگاه اجتماعی و فرهنگی مشترک. وجود چنين تعلقاتی مبنا و معنای اتحاد چمهوری خواهان ايران و زمينه ساز حرکت جمهوری خواهان به سوی تشکل است.
اگر برای اتحاد جمهوری خواهان ايران معانی تنگ تری در نظر گرفته شود و يا سامان يابی حرکت جمهوری خواهان را نه بر اساس احساس تعلق معينی که طی سالها توليد شده، بلکه بر اساس تصميم عده‌ای خاص به سامان يابی خويش معنا گردد. آنگاه آن “اتحاد” قادر نخواهد شد اتحادی شود که همه توان بالقوه موجود در جامعه ايرانی برای استقرار جمهوريت و دموکراسی را بسيج می‌کند.

نتيجه‌گيری‌ها
بحث ما نشان می‌دهد که هرگاه پايه هر اتحاد را وجود نوعی حس تعلق گروهی ببينيم آنگاه با سهولت بيشتر در خواهيم يافت که چرا مفاهيم چون”اتحاد نيروهای ضد رژيم” و يا “اتحاد برای همه پرسي” به تنهايی قادر به توليد حس تعلق گروهی نيستند و لذا انگيزه کافی برای متحد شدن توليد نمی‌کنند. ما جمهوری خواهان ايران می‌توانيم اين حس تعلق را در درون جامعه، در ميان طيف وسيعی از فعاليت سياسی توليد کنيم زيرا به ابزارهای لازم برای انجام آن مجهزيم.
ما کسانی هستيم که نه تنها خوب ميدانيم که چه نمی‌خواهيم بلکه علاوه بر آن خوب ميدانيم که چه می‌خواهيم و خيلی خوب ميدانيم که چگونه می‌خواهيم، به آن چه می‌خواهيم دست يابيم. “چارچوب نظري”، “پيشينه تاريخي” و “پايه اجتماعی و فرهنگي” مشترک نيرومندترين ابزارهای ما در توليد آن حس تعلق گروهی‌اند. ما هويت خود را نه فقط با نفی کامل هر نوع حکومت دينی يا سلطنتی، بلکه با تکيه بر اين سه ابزار نيرومند توليد و مسجل می‌کنيم. آنچه ما جمهوری خواهان را به هم ديگر ربط می‌دهد و مربوط می‌کند همانا همين وسايل سه گانه‌اند.
تحقق انديشه دموکراسی برای ايران بيش از همه نيازمند اتحاد کسانی است که در طول تاريخ معاصر کشور حق حاکميت از آن رای مردم دانسته و حق حاکميت و رهبری فقيهان و شاهان را نفی کرده‌اند. اتحاد جمهوريخواهان ايران نخستين و مبرم ترين نياز و آرزوی همه آزاديخواهانی است که استقرار دموکراسی در ايران را نه از عهده سلطنت ساخته ديده‌اند و نه از عهده اسلام. اين اتحاد، برخلاف دو تجربه تلخ و بی حيثيت شده ی تاريخ معاصر ايران، اتحادی است همسو و همساز با سمت تحول اجتماعی. فردا قطعا تعداد آزاديخواهانی که به هرنوع حکومت موروثی يا دينی “نه” می‌گويند قعطا بيش از امروز است.
ما با صدای رسا اعلام کرده ايم “ما جمهوری خواهيم”؛ بدون هيچ پسوند و پيشوند. ما ميخواهيم کلمه “اسلامي” از پشت نام حکومت در ايران برداشته شود و برداشته خواهد شد. ما ايستاده ايم که نظام سلطنت به ايران بر نگردد و بر نخواهد گشت؛ ما حمايت فرهيخته ترين اقشار جامعه را به دنبال داريم و آندو ندارند. زيرا جامعه ما به نيروی آگاهی و سطح فرهنگی دست يافته که می‌تواند فقهای محترم را به حوزه‌ها مشايعت کرده و نيز نگذارد مدعيان حکومت موروثی به قدرت برگردند. ما بر اين دو حرف خود تا به آخر خواهيم ايستاد.
ما با صدای بلند اعلام می‌کنيم که “ما جمهوری خواهيم” تا تمام سلطنت طلبان و تمام اسلام گرايان دريابند که سرآمد آن دورانی که ايرانيان آزاديخواه را جز تصحيح حکومت اسلامی يا سلطنتی هيچ گريزی نبود.

————————-

[1] “ملت” ، “دين” و برای قرنها “سلطنت” مثال‌های مفهوم نهاد Institution به آن معنايی است که در اينجا به کار رفته است.






Bookmark and Share
©negahdar.net