11 01 2004  |  موضوع: سخنرانی  |  محل انتشار: ایران امروز  |  نسخه چاپ  

متن كامل سخنرانی فرخ نگهدار در همآيش اتحاد جمهوری خواهان ايران در برلين، 8 تا 10 ژانويه 2004


با سلام به خانم ها و آقايان، و ديگر همرهانی كه با ما هستند اما اينجا نيستند: به زندانيان عقيدتی و سياسی. و با ياد ياران رفته كه جايشان در اين آغاز نو خاليست
من وقتی متن سخن خود را تهيه می كردم همزمان بود با فاجعه بم و تمام وجودم آنجا بود. فكر می كردم با همه اين رنجی كه ما ايرانيان از نامردمی های اين ها كشيده ايم، حالا بايد فقط نياز بازماندگان فاجعه را ملاك و مقدم كنيم. چه حكومتی و چه غير حكومتی، چه از ايران، چه از خارج، چه امريكايی، چه اروپايی، هر دستی كه برای كمك گشوده شود را بفشاريم. آرزو، ديدن همبستگی ملی و همبستگی جهانی بود و - عليرغم رنج افزايش آن به آن شمار جان باختگان - همه چيز در آغاز خبر ميداد كه چه زيبا، همه اعضای يك گوهريم.
از صبح سوم معلوم شد كه سپاه به فرمان ولايت مهار همه چيز را به دست گرفته و مهم ترين دغدغه شان اين كه رئيس جمهور و دولت – كه ظاهرا نهاد اصلی سرويس رسانی اند – به حاشيه رانده شود‏، مشاركت مستقل مردمی حذف گردد، و از يخ شكنی در مناسبات با امريكا، از دامن گرفتن حس دوستی ايرانيان با غرب تا آنجا كه ممكن است جلوگيری شود. كمك رسانی به قربانيان فاجعه گروگان سياست شد. خبر ديدار رئيس جمهور از بم در هوا گم شد تا، اول مقام رهبری و از پس وی رئيس تشخيص مصلحت صاحبان اصلی حكومت و مملكت معرفی شوند. ابتكار كم سابقه امريكا برای ديدار سناتور اليزابت دول، به سنگ خورد و كمك رسانی نهادهای مستقل مردمی در هرجا كه شد راهش بسته.

خانم ها آقايان
رفتاری كه اين ها در رابطه با فاجعه زلزله داشته اند آئينه خصلت نمای سه فاجعه ای است كه سال هاست بر امر سياست گذاری در كشور ما رفته است. رفتار اين ها با مجلس و دولت‏، با حقوق شهروندان و نهادهای مدنی، و با غرب و ايالات متحده در روزهای اخير همان بود كه سالهاست از اين ها ديده ايم.
نزديك به 7 سال پيش، وقتی كشور به دوم خرداد 76 ميرسيد، مردم با اين اميد به آقای خاتمی رای دادند كه رهبرِ خود رای را يك قدم عقب برانند و راندند؛ پس آنگاه آنها كار را به مجلس و دولت وانهند كه به تدريج نظام سياسی را اصلاح و به دموكراسی نزديك تر كنند.
اما با وجود آقايان خاتمی و همفكران، عليرغم اقدامات مثبت، در نظام حقوقی و قانونی كشور تغييری ايجاد نشد. كمترين درخواست ها، مثل دو لايحه رئيس جمهور، نيز به زباله دان انداخته شد. آيا اصلاح طلبان واقعا به اصلاحات اعتقادی نداشتند؟ آيا آقای خاتمی عوام فريب بوده است؟ آيا آنها سعی خود را كردند اما قوت كافی نداشتند؟
رای متحد مردم يك قدم ولايت را عقب راند و منشاء تغييرات معين شد. همان طور كه رای متحد جامعه بين المللی در قضيه پروتكل الحاقی ولايت را به تمكين واداشت. اما آيا آقای خاتمی و همفكران هم آيا عزم داشتند بر رهبری اعمال قدرت كنند؟ به دلايل اعتقادی، يا بنا به مصلحت سياسی، آنها هميشه خود را به اطاعت از وی ملزم ديده اند. همه شور و شوق و تلاش سران دوم خردادی اين بود كه دستگاه ولايت را با خود همراه و به ضرورت تغيير شايق كنند. آقای خاتمی صادقانه نشان داده و گفته است: ’بدون پشتيبانی رهبری هرگز‘.
اما برای شكستن بن بست اصلاحات بايد ايستادگی رهبری شكسته شود. اين نياز جامعه و مطالبه آشكار مردم است. برآوردن اين نياز كار سران دوم خرداد نيست. اين كار از عهده نيرويی ساخته است كه پيرو ولايت نيست. ما متحد شده ايم كه مقام رهبری را به اطاعت از رای مردم‏، ملزم كنيم و خواهيم كرد. در اين كه رای مردم از راه رفراندوم،‏ انتخابات عمومی يا تحصن و اعتصاب عمومی و غيره، جاری شود البته هنوز ما يك دست نيستيم. ما در اين مورد كه چه خواست هايی: اصلاح قانون اساسی، تعيين نظام سياسی، تسخير مجلس و غيره، موضوع رای گيری باشد شايد متفاوت فكر كنيم. اما همه متحديم كه به هيچ داعيه موروثی، عقيدتی و دينی برای تصاحب حكومت، خارج از رای مردم، تن ندهيم و نخواهيم داد. ما همه ايستاده ايم كه ولايت فقيه با حكومت به رای مردم متضاد است. ما برخاسته ايم كه حكومت را به رای مردم كنيم و خواهيم كرد.
روی سخنم با آقای خامنه ای و به برگماردگان ايشان در شورای نگهبان، در قوه قضائيه و در ساير جاهاست.
شما ظاهرا امروز هنوز هم تلاش می كنيد ما را نبينيد تا اين اين سخن را نشنويد. شما در انتخاباتی كه در پيش است اصل آزادی حق انتخاب را با رد صلاحيت ها نقض می كنيد. شما اقتداری برای دولت قائل نيستيد. شما حتی برخلاف قانونی كه شما را به قدرت رسانده دادگاه ها و موسسات مخوف موازی می سازيد. شما به جای اطاعت از مجلس عليه آن حكم حكومتی صادر كرديد. مجلس بی اختيار، رئيس جمهور بی اختيار، قاضی مرتضوی همه كاره، آيت الله جنتی همه كاره. سردار رحيم صفوی همه كاره. اين ها كجايش جمهوری است؟ اين ترتيبات بايد عوض شود. قانون اساسی ميثاق ملی نيست. اين قانون رای فقها را حاكم كرده و اين غيرعادلانه است.
آقای خامنه ای شما برای موی زن و موی مرد حقوق مساوی قايل نيستيد، شما برای خون زن و خون مرد، برای صدای زن و صدای مرد، برای گناه زن و گناه مرد حقوق مساوی قايل نيستيد. شما با آزادی و برابری انسان ها بيگانه ايد. شما به نام دين و اخلاق، آزادی، شادی و برابری را بر دختران و پسرانی حرام می كنيد كه سرشار از عشق و شور و انرژی جوانی، می خواهند شاد و آزاد و برابر زندگی كنند. شما از اشخاص فهميده و تحصيل كرده، از دانشگاه ها و محافل علمی و پژوهشی، به خصوص از سوال كردن خبرنگارها هراسان و گريزانيد، شما از صاحبان ذوق و هنر، از بزرگان موسيقی و شعر و رقص و آواز بيزاريد و آنها نيز از شما بيزارتر. در بارگاه شما صاحبان منزلت منزلت ندارند.
تكيه گاه حكومت شما نه رای مردم كه حمايت دزدانی است كه در اين 25 ساله بی محابا غارت كرده اند. فساد روح همبستگی ملی را گسيخته و اعتماد به حكومت را نابود كرده است. استبداد مادر فساد و تشديد كننده نابرابری است و ثروت خاندان هاشمی آشكارترين نماد آن. ما برای ايران دموكراسی می خواهيم زيرا تنها نظارت و كنترل مردمی مهار فساد را ممكن می كند. ما متحد شده ايم تا آزادی مطبوعات، چرخش آزاد اطلاعات و ايجاد تشكل های سياسی و سنديكايی را متحقق كنيم.
شما امنيت و استقلال كشور و منافع ملی آن را با امتناع از گفتگو و عادی سازی مناسبات با ايالات متحده امريكا گروگان مطامع خود كرده ايد. چنانكه در قضيه انرژی هسته ای، مسايل دريای خزر و مساله نفت و گاز و سرمايه گذاری های كلان ديديم قدرت هايی كه ايران با آنها تمايل به همكاری دارد، اگر روابط با امريكا خصمانه بماند، زير فشار ايالات متحده ايران را برنخواهند گزيد. نااستواری و بی ثباتی اقتصاد و سرمايه گذاری در ايران با مساله عادی سازی رابطه با امريكا گره خورده است. بدون صلح دوستی، دوستی با دموكراسی دروغ گويی است. ما برخاسته ايم تا دوستی با همه ملت های جهان را آوازه ايران كنيم.
فكر ساختن يك بلوك بين المللی برای مقابله با امريكا فكری پوچ و بدون پشتوانه است. خيال نكنيد با اين كار نفوذ خود را در ميان مسلمانان افزايش می دهيد. نفوذ و اعتبار اسلام به ضديت با غرب و امريكا نيست. اعتبار آن به همدلی و همزبانی با ترور خشونت نيست. اعتبار اسلام در جهان امروز به ميزان اعتباری است كه برای صلح، برای حقوق بشر و برای آزادی و برابری انسان ها قايل است.
امروز در صحنه سياست ايران برخی نيروهای مذهبی خواهان تقويت مردم سالاری و اصول جمهوريت در نظام سياسی كشورند. با اين حال آنها نظر مثبتی به استفاده از دين در كسب و حفظ قدرت سياسی دارند و حركت ما را همساز با اين نيات نمی يابند. ما و آنها هر دو می دانيم آنها بدون ما و ما بدون آنها نمی خواهيم به تنهايی بار پاسخ گويی به نياز جامعه برای دموكراسی را بردوش كشيم. اما ما هردو نياز داريم تلقيات كهنه از نقش دين در جامعه مدرن و رابطه آن با قدرت سياسی را از نو برای خود تعريف كنيم. بدون اين بازنگری هيچ كدام تصور درستی از معنای عينی و عملی دموكراسی در ايران نخواهيم داشت.

خانم ها آقايان
25 سال پس از 28 مرداد ما به 22 بهمن رسيديم و، اكنون 25 سال پس از 22 بهمن ما در اينجا گرد آمده ايم تا صفحه ای ديگر از تاريخ ميهنمان را ورق زنيم. همه ما هريك دهه هاست برای آرمان های انسانی، ميهنی و نيك خواهانه مبارزه كرده و برای جستن راه های مطمئن تحقق آنها تامل و تلاش كرده ايم. ما در انقلاب بهمن اندوخته معنوی بسيار فقيرتری داشتيم. چيزی كمتر از دهسال تجربه آنهم اكثرا در سياه چال ها. گرچه همه ما در آن انقلاب صميمانه و فعالانه برای تغيير كوشيده ايم و گرچه شما كه زير اين سقف نشسته ايد آن روز - هم به لحاظ آرمان ها و ايده آل ها، به لحاظ فكری و فرهنگی- به يك ديگر بسيار نزديك تر بوده ايد يا به آنان كه رفتند و اينان كه آمدند، اما كمتر داشتيم آن فكر و نقشه ی روشن و اراده متحدی كه به ما بگويد چه می خواهيم و چگونه می خواهيم.
اين تغيير بينش های ماست كه ما را به زير يك سقف آورده. هيچ سازمان، حزب، دولت و قدرتی در حضور هيچ كس در اينجا هيچ نقشی نداشته و تك تك ما به تصميم شخصی و به هزينه شخصی از چهار گوشه دنيا به اينجا آمده ايم . اين فهم مشترك و عزم و اراده ی ناشی از آن تكيه گاه اصلی هستی ما و پايگاه قدرت ماست. همآيش ما نشان می دهد كه همه ايرانيان تجدد طلب و آزاديخواه، همه دوستداران دموكراسی، صلح و حقوق بشر می توانند برای تحقق آرمان های مشترك متحد شوند. 25 سال است كه ايران و جهان در انتظار اين روز بوده است.
اگر اين اتحادی كه امروز ما پديد می آوريم، 25 سال پيش ما را با هم متحد ميكرد به يقين سرنوشت آن فداكاريها و سرنوشت ميهن عزيز چيز ديگری بود. تامل در تاريخ برای تكرار آن، يا برای افسوس نيست. تاريخ برای درس گرفتن است و اين همآيش بزرگ خود چكيده درسی است كه تاريخ به ما داده است. ظرفيتی كه اين اتحاد برای رسيدن ايران به دموكراسی در خود اندوخته در تاريخ كشور بيسابقه است. اگر اين اتحاد شكل نگيرد هيچ تجمع ديگری با چنين ظرفيتی در جای ديگری شكل نخواهد گرفت. قدر اين اتحاد را بدانيم. آن قدر باز حركت كنيم كه همفكرانی كه هنوز به هر دليل در پيوستن ترديد دارند خود را عليرغم ترديد ها همره ما بيابند.

زنده باد اتحاد بزرگ جمهوريخواهان دموكرات ايران.
زنده باد دموكراسی برای ايران، فرصت های برابر برای همه ايرانيان، دوستی با همه ملل جهان.
و مرگ بر هيچ كس.






Bookmark and Share
©negahdar.net