04 02 2004
|
موضوع:
|
محل انتشار:
|
نسخه چاپ
نامه به دوست گرامی بهزاد كريمی، درباره اعلاميه ٦ سازمان در باره انتخابات مجلس هفتم
روز دوشنبه 13 بهمن ماه اطلاعيه به امضای سازمان فدائيان خلق ايران (اكثريت) و پنچ نام ديگر انتشار يافته و در آن گفته شده است كه “حكومتيان از محافظه كاران تا اصلاح طلبان در نظر دارند با فراخواندن وسيع مردم به پای صندوق های رای مشروعيت نداشته خويش را در چشم جهانيان به نمايش بگذارند.” و “هر دو جناح رژيم بسيج مردم برای شركت در انتخابات را برای مشروعيت دادن به جمهوری اسلامی در انظار جهانيان حياتی ميدانند.”
عليرغم تفاوت نظرها در زمينه وضعيت سياسی، ما اعضای سازمان فدائيان خلق ايران (اكثريت) بر رعايت اصول و ارزش های معينی استوار بوده و شما خوب مطلع ايد كه ما برای دفاع از آنها تا كجا سختی كشيده ايم. اين غير قابل تحمل است كه ما به خاطر ملاحظات ناشی از رقابت سياسی و كسب قدرت خبر را تحريف و يا دروغ را جايگزين حقيقت كنيم.
روندهای يك ماهه اخير و تمام خبرها تا كنون در سمت حذف جبهه مشاركت و ديگر محروم شدگان از انتخابات 2 اسفند بوده است. هيچ منبع موثق خبری تا كنون در اين باره كه هردو طرف تلاش دارند مردم را به پای صندوق های رای بكشانند گزارشی منتشر نكرده است. شما به استناد كدام شواهد و منابع چنين “خبری” را توليد و حول آن سياست كرده ايد؟ اطلاع اطلاعيه مشترك در مورد اشتراك مساعی جبهه مشاركت در كشانيدن مردم به پای صندوق ها از كجا آمده است.
احترام به شرافت خبر و شعور شهروندان از نخستين اركان يك جامعه دموكراتيك است. اگر به خواهيم به سوی دموكراسی برويم فاصله گرفتن از فرهنگ و منشی است كه كيهان نويسان سال هاست درايران به خيال خود ترويج كرده اند از نخستين گام هاست. آنها هم چنان خود را محق می دانند كه به “دشمنان” خويش هر عمل و هر سخنی را نسبت دهند. سازمان اكثريت عليرغم تمام تفاوت نظرهايی كه با طبيعت هر حركت سياسی آميخته است با تاملی گزنده در تاريخ، به ويژه با تامل در خود، در حد وسع اش سالهاست كه می كوشد اخلاق را، به ويژه وفاداری به حقيقت را، قربانی اهداف سياسی نكند و همه خوب می دانيم كه بهای ياد گيری اين درس برای همه ما تا چه ميزان سنگين بوده است. آيا رفتاری كه ما با مرحوم قاسملو و حزب دموكرات كردستان ايران داشته ايم به اين زودی فراموش شده است؟ آيا مرز حقيقت و دروغ را تنها “ايدئولوژی” يا منافع قدرت سياسی تعيين می كند؟
شما همواره به درستی حس كرده ايد كه هميشه واژه های “براندازی” و “سرنگونی” نوعی حس نگرانی و ترس را در من پديد آورده اند. شايد برخی از مظلوم ترين قربانيان ساده انديش جمهوری اسلامی به اين حس به حساب “دلبستگی” به ولايت بنگرند. اما اميدوارم من و شما در اين ارزيابی سهيم باشيم كه منشاء اين نگرانی و ترس در من قبل از آنكه مربوط به ولايت باشد، در تاثير اين واژه ها بر رفتار سياسی و اخلاقی ماست. در اين واژه ها قدرت عجيبی در بستن چشم ها بروی حقيقت نهفته است. بسياری از ما خيلی طبيعی فكر می كرديم ساواك صمد را در ارس غرق كرد.
بهزاد عزير
وقتی كنگره فوق العاده سازمان برگزار می شد و من ناظر خاموش آن بودم دو چيز مرا شاد و يك چيز نگرانم می كرد. شاد از اينكه “اكثريت” سازمانی است كه قادر شده است جابجايی در دستگاه مركزی و تغيير خط مشی را به روش دموكراتيك تجربه كند. ميدانيم كه احزاب ايرانی تا كنون كمتر بدون تلفات و درگيری چنين جابجايی هايی داشته اند. ديگر اينكه احزاب و گروه هايی كه تا كنون دريافتی غير منصفانه از ما داشته اند در كنگره و پس از آن تمايل به نزديكی و همكاری از خود بروز دادند.
اما تمام دغدغه اين بود كه اين تغيير سياست و سمت گيری تا چه ميزان ما را با فرهنگ و منشی مانوس می كند كه ما سالها برای فاصله گرفتن از آن مرارت برده ايم.
در ميان همه امضاء كنندگان اطلاعيه مذكور شايد تنها سازمان اكثريت بوده است كه در طول تاريخ 30 ساله اش در درونش چنين كشاكشی موج زده است. هنوز نديده ايم كه همكارانی كه بر گزيده ايد ميعاد با مدائن و دجله را در رگ های خود بوئيده باشند. توليد حسن اعتماد در در آنها نسبت به ما و در ما نسبت به آنها بسيار مهم است و همكاری خود زمينه چنين حسی را تقويت می كند. اما فاجعه است هرگاه ما به خاطر همكاری با يك گروه كشتن حس اعتماد در گروهی ديگر را آماج سازيم. امضاء كنندگان اعلاميه مشترك می گويند هر دو جناح رژيم دارند مردم به شركت در انتخابات 2 اسفند دعوت می كند. كسان بيشتری، دست كم از رفتار 124 نماينده مجلس و جبهه مشاركت، چنين دريافتی ندارند و می بينند كه آنها تا كنون مردم را به رای دادن در انتخابات 2 اسفند دعوت نكرده و خود نيز از شركت در اين انتخابات، مثل ما، محروم شده يا خود تصيميم به عدم مشاركت گرفته اند.
ما طی اين 30 سال ياد گرفته ايم كه چنانچه تحليل وضعيت سياسی قربانی همكاری و پيشبرد خط مشی شود نه فقط به حقيقت خيانت شده است، بلكه راه توليد اعتماد و تحمل، و تمايل به همزيستی در يك جامعه دموكراتيك نيز، در حلقه هايی كه در دايره استراتژی ما نمی گنجند، تخريب شده است. دموكراسی بدون توليد حس اعتماد، قدرت تحمل و تمايل به همزيستی و گفتگو ميان گرايش های مخالف در جامعه تولد نخواهد يافت. سخن شما در اعلاميه مشترك همان حسی را در جبهه مشاركتی ها توليد می كند كه سخن آيت الله خمينی در باره آتش زدن خرمن ها در وقايع گنبد در ما توليد كرد.
بهزاد عزيز
25 سال پيش در چنين ايامی رژيم شاه سرنگون شد و پر شركت كننده ترين رفراندوم تمام تاريخ كشور برای تعيين نوع حكومت، به صورت انتخاب ميان رژيم سلطنت و جمهوری اسلامی، برگزار شد. سازمان ما آنروز تصميم گرفت در رفراندوم تعيين نوع حكومت شركت نكند و حرفش اين بود كه اول مجلس موسسان و بعد رفراندوم. استدلال اصلی ما اين بود كه نوع حكومت بايد در مجلس موسسان تعيين شود.
امروز در كلام نيروهای سياسی ناراضی يا مخالف وضع موجود 3 تلقی مشخص از رفراندوم بارز است: رفراندوم برای تعيين نظام يا نوع حكومت، رفراندوم برای تصويب قانون اساسی جديد، رفراندوم برای فيصله دادن هر اختلاف ميان مجلس و شورای نگهبان. در اعلاميه مشتركی كه شما آن را امضاء كرده ايد از رفراندوم تعيين نوع حكومت دفاع شده است. شما به همين پيشنهاد در همآيش بزرگ جمهوری خواهان نيز رای داديد اما مورد تائيد قرار نگرفت. من خوب می فهمم كه چرا آن روز آيت الله خمينی و امروز شاهزاده رضا پهلوی خواهان رفراندوم برای تعيين نوع حكومت بوده و با رفراندوم برای تشكيل مجلس موسسان مخالف بوده اند. شما كه جمهوری خواه و دموكرات هستيد چرا؟
شما قطعا اطمينان داريد كه رفراندوم 12 فروردين 1358 مردم را بدون مشاركت در بحث های ضرور نمايندگان خويش در مجلس موسسان به سوی انتخابی سوق داد كه معنا و محتوای آن بعدا در مجلس خبرگان روشن شد. ما حق نداريم و نبايد مروج تكرار همان تجربه تلخ و چشم بسته شهروندان كشور خود شويم. كسانی از تقدم رفراندوم برای تعيين حكومت دفاع می كنند كه زياد دوست ندارند محتوای نظامی كه می خواهند درست كنند مورد بحث قرار گيرد. برخلاف نظری كه می گويد همه بحث ها مربوط به انتخاب نوع حكومت را به رای مستقيم مردم موكول كنيم نيروهای وفادار به اصول دموكراسی خواهند كوشيد كه همه بحث ها مربوط به نوع حكومت را به قبل از انتخاب نوع حكومت منتقل كنند. آنها می كوشند مجلس موسسان تشكيل شود و قانون اساسی مصوب آن به رفراندوم گذاشته شود. يكی از قوی ترين انگيزه ها برای تشكيل اتحاد جمهوری خواهان ايران نيز همين بوده است. كسانی از تقدم رفراندوم برای تعيين نوع حكومت دفاع می كنند از تشكيل اتحاد جمهوری خواهان ايران ناراضی و نگرانند.
تصور ميرفت تلاش هايی كه در سازمان ما پس از كنگره فوق العاده برای نزديكی با طيف گروه های امضاء كننده اطلاعيه مشترك صورت می گيرد در جهت تقويت فكر تغيير قانون اساسی از راه های دموكراتيك اثر خواهد كرد. متاسفم كه نام اكثريت و برخی از ديگر گروه های وفادار به دموكراسی در پای اطلاعيه گذاشته می شود كه تكرار همان تجربه تلخ 12 فروردين را طلب می كند.
قدرت رهبران سياسی كه برای دموكراسی تلاش می كنند به اين است كه موفق شوند به خود دروغ نگويند. تنها در اين صورت آنها ممكن است بتوانند از زمانه خود عقب نمانند.
با اميد به ادامه گفتگو – فرخ نگهدار
لندن – چهارشنبه، پانزدهم بهمن ماه 1382
پاسخ بهزاد كريمی:
به دوست محترم فرخ نگهدار
پيرامون موضعی كه در قبال اعلاميه مشترك 7 سازمان اتخاذ كرده اند
قدرت رهبران سياسی در آن است كه به مردم دروغ نگويند.
بهزاد كريمی
سه شنبه ٢١ بهمن ١٣٨٢ – ١٠ فوريه ٢٠٠۴
فرخ محترم! نقد شما پيرامون اعلاميه مشترك 7 سازمان را خواندم. نقدی كه محملی شد برای بيان حرف های از مدت ها پيش انباشته شده در ذهن تان، ظرفی مملو از اتهامات غيرمسئولانه و غيراخلاقی به رفقای ديرينه، و پيامی به ياران امروز. در بدو امر از اين نحوه عمل شگفت زده شدم كه چرا شما پيش از انتشار اين نوشتار، حتی به خود زحمت نداديد كه پرس و جويی پيرامون موضوع مورد انتقاد خود به عمل آوريد. شما كه بارها گفته ايد شرط گفتمان دموكراتيك را آن می دانيد كه هر موضوعی بدوا در شكل مستقيم آن، و به نحوی سازنده مطرح شود. اما وقتی كه به حافظه ام مراجعه كردم و برخوردهای چند ماه پيش شما با «ف. تابان» را در «اخبار روز» به ياد آوردم، برايم يقين شد كه مساله شما نه حل موضوعات مورد بحث با دوستانتان، كه رساندن پيام و موضع تان به مخاطلبان مدنظر از طريق كوبش رفقايتان است. و البته چندمين بار است كه به اين شيوه متوسل می شويد. توصيه دوستانه من اين است كه يا از اين شيوه پرهيز كنيد و يا اگر برای «توليد سياست» به آن نياز داريد، از آن توصيه های مكرر در محافل درونی مان دست برداريد. اين دوگانگی به شما آسيب های بسيار رسانده است و بدانيد كه تيشه بر ريشه خود می زنيد و بر شاخ می نشينيد و بن می بريد!
نقد شما، از نظر مضمونی متوجه دو نكته و از نظر انگيزه اصلی، صرفا يك چيز است.
1. نوشته ايد كه اعلاميه مشترك به «تحريف» خبر دست زده، «دروغ» گفته و با توليد چنين «خبری»، حول آن «سياست» كرده است. و پرسيده ايد كه منبع اين «خبر» چيست؟
اجازه دهيد «خبر» مندرج در اعلاميه 7 سازمان سياسی را يك بار ديگر مرور كنيم: «محافظه كاران تا اصلاح طلبان در نظر دارند با فراخواندن وسيع مردم به پای صندوق های رای، مشروعيت نداشته خويش را در چشم جهانيان به نمايش بگذارند.» و «هر دو جناح رژيم، بسيج مردم برای شركت در انتخابات را برای مشروعيت دادن به جمهوری اسلامی در انظار جهانيان حياتی می دانند.»
منبع «خبر»، اظهارات و اعلام موضع های خود اصلاح طلبان است و هيج منبع خبرسازی اين «خبر» را «توليد» نكرده است. برويد اعلاميه ها و سخنرانی های آنان را در سه ماه گذشته بخوانيد تا منبع خبر را كشف كنيد.
در مورد «خبر» اما، اين «خبر» از دو فاعل و از دو عنصر سخن می گويد: محافظه كاران و اصلاح طلبان فاعلان آن هستند و سياست هر كدام از آنان در بسيج مردم برای شركت در انتخابات و موضوع عدم مشروعيتشان، دو عنصر خبر. كجای اين خبر غيرواقعی است؟
از فاعل محافظه كاران و رفتار آن ها می گذرم. زيرا در اين زمينه مناقشه ای در بين نيست. می پردازم به اصلاح طلبان حكومتی و دو عنصر ارجاع شده به عملكرد و موقعيت آنان كه آقای نگهدار را برآشفته كرده است.
در آستانه زمستان بود كه حزب مشاركت اعلام داشت در انتخابات مجلس هفتم شركت می كند. اين حزب، در همين اطلاع رسانی از اميد به يك انتخابات پرشور سخن راند، از ضرورت شركت گسترده مردم در آن دفاع كرد و اهميت چنين انتخاباتی را به ويژه با شرايط حساس بين المللی و بازتوليد مشروعيت برای جمهوری اسلامی توضيح داد. همه سخنرانی ها و اعلام مواضع سخنگويان و سخن رانان اين حزب تا زمان اعلام تصفيه وسيع توسط هيات های نظارت شورای نگهبان، به تمامی تداوم اين موضع گيری بوده است. اين سياست و روش، نه تنها متعلق به مشاركتی ها، كه از آن همه جريانات متشكله جبهه دوم خرداد بوده است. اگر جز اين است آقای نگهدار می توانست يك نمونه مثال بياورد كه جز اين بوده است، تا معلوم شود كه من، به خودم دروغ می گويم و او به مردم دروغ نمی فروشد.
حال، اگر شورای نگهبان با بستن شمشير از رو، دست به حذف گسترده اصلاح طلبان زده و آن ها را به تغيير در سياست قبلی شان وادار كرده است، چرا بايد حقيقت خبر اوليه انكار شود و از آن بدتر، چرا آقای نگهدار، شما می خواهيد به وكالت از سوی اصلاح طلبان، «خبر» را بدينگونه باز توليد كنيد كه گويا آن ها قصد كشاندن مردم به پای صندوق های رای را نداشته اند و به دنبال كسب مشروعيت برای نظام اسلامی نبوده اند؟ مگر خود آن ها هنوز هم اين را نمی گويند كه عملكرد اقتدارگرايان باعث شده تا مردم در انتخابات شركت نكنند، مشروعيت جمهوری اسلامی كاهش يابد و خطر بين المللی افزايش پذيرد؟!
اگر اعلاميه مشترك 7 سازمان، وجود دو جناح حكومتی را كه واقعيت آشكار صحنه سياسی ايران است انكار می كرد، يا آن را جنگ زرگری می خواند، آن وقت يقه گيری شما می توانست زمينه ای بيآبد. اما اعلاميه ای كه مضمون آن روی انتخابات متمركز است، بر اين حقيقت انگشت گذاشته كه حكومتی ها در پی كشاندن مردم به پای صندوق های رای هستند و هدف شان نيز در درجه نخست، حفظ و كسب مشروعيت برای جمهوری اسلامی است. آقای نگهدار شما اثبات كنيد كه جز اين بوده است. البته روشن است كه ديد دو جناح حكومت نسبت به نوع مشاركت مردم و نيز تعريف آنان از مشروعيت جمهوری اسلامی يك سان نيست و بحث اين اعلاميه هم به هيچ وجه اين نكته نبوده است. موضوع اعلاميه، تصريح اشتراك آن ها در برگزاری انتخابات و حفظ جمهوری اسلامی و در مقابل، اشتراك قاطع اپوزيسيون دموكرات و جمهوری خواه در عدم مشاركت در انتخابات و مخالفت با جمهوری اسلامی بوده است. به جای آن كه بحث را به بيراهه كشاند، و زمين و زمان را به هم بافت، بهتر است موضوع اختلاف ديرينه به نحو شفاف مطرح شود تا در پرتو علنيت، صف بندی ها عريان شوند و جنبش از دست ابهام گويی و ايهام سازی كه آفت بزرگ دموكراسی است، رهايی يابد.
هيات سياسی – اجرايی سازمان ما (فدائيآن خلق ايران – اكثريت) با امضای اين اعلاميه عين وفاداری خود را به مصوبات كنگره ای كه شما به گفته خود در آن سياست نظارت خاموش را پيش برده ايد، نشان داد. اين كنگره، بر تلاش برای اتحاد گسترده جمهوری خواهان دموكرات تاكيد به عمل آورد و اين اتحاد را هم برای برآمد دادن آلترناتيو دموكراتيك و جمهوری خواه نه يك جناح از حكومت، كه كل جمهوری اسلامی خواست. اگر با اين مصوبات مخالفيد – كه هستيد – به آن بپردازيد و نه به عملكرد تبعی هيات سياسی – اجرائی از اين مصوبات.
كسی كه تجربه چهل سال كار سياسی و به تبع آن، آگاهی به الزامات امر ائتلاف و اتحاد و همكاری را دارد، بايد متوجه شود كه يك اعلاميه مشترك بين 7 سازمان سياسی، آن هم پس از بيست سال اختلافات، داروری ها، پيش داوری ها و سوءظن ها، نمی تواند به تمامی آن باشد كه هر يك از امضاكنندگان آن می خواهند. حال كه سخن به اين جا كشيد، ذكر اين نكته برای آگاهی عموم بد نيست كه وقتی دو متن اوليه به ما ارسال شد تا نظرمان را اعلام كنيم، ما در هيات سياسی – اجرائی خود تصميم گرفتيم كه نظر به اهميت گشوده شدن يك افق نوين در اپوزيسيون و نظر به اهميت سياسی برخورد اپوزيسيون با انتخابات حكومتی، كه اكنون شما هم فرمايشی بودن آن را تاييد می كنيد – سياست «حداقل تغيير و حداكثر انعطاف» را پيش ببريم. اين پيشنهاد من بود و در هيات سياسی ما همه اعضا آن را به اتفاق تاييد كردند. ما چند پيشنهاد تصحيحی روی پيش نويس داديم كه از جمله آن ها، حذف يكی از فورمول بندی هايی بود كه تازه نه به صراحت، از آن يكی بودن دو جناح ممكن بود به ذهن ها بيايد. همين پيشنهاد از سوی دوستان ديگر ما رعايت شد و اكثر تصحيحات ما هم وارد پيش نويس اوليه گرديد. جز دو مورد كه ما از اصرار بر آن ها اجتناب كرديم.
حال آيا شما آقای نگهدار، بگوئيد كه ما بايد روی اين يا آن جمله می مانديم و اصرار می كرديم و اين اتفاق نظر و پيروزی سياسی در اپوزيسيون را مانع می شديم و يا با رعايت قواعد بازی در امر اتحادها، با تدبير و مسئوليت سياسی، انعطاف های لازم را برای گام گذاشتن در جهت غلبه بر پراكندگی ها بر می گزيديم؟
من البته مطمئن هستم كه شما عليرغم تاييد كلی روش برخورد منعطف در موضوع اتحادها، هنوز وفادار به شق اول هستيد، زيرا كه به صراحت بگويم، با خود موضوع اتحاد سازمان فدائيان اكثريت و امضاكنندگان ديگر اعلاميه مشترك 7 سازمان و به گفته خودتان اين «همكاران» مساله داريد.
شما به جای اين كه از يك سو هشدار دهيد كه «مبادا رفتاری كه ما بر مرحوم قاسملو و حزب دموكرات كردستان ايران داشته ايم فراموش شود»، و از ديگر سو بگوئيد «هنوز نديده ايم كه همكارانی كه برگزيده ايد ميعاد با مدائن و دجله را در رگ های خود پوئيده باشند»، خود بيآئيد آستين بالا بزنيد و زمينه تقويت حس اعتمادها را فراهم آوريد. برای اين كه كار شما را راحت كرده باشم، همراه با يك مقدمه و يك يادآوری تاريخی، پيشنهاد مشخصی در برابر شما قرار می دهم:
می دانيد كه من در تمام اين بيست سال، چه در گفتارهايم و چه در نوشته هايم، همواره خود را مسئول همه خدمات و خطاهای سازمان فدائيان خلق (اكثريت) دانسته ام، حتی تصميمات اخذ شده در دوره هايی كه من در آن ها يا فاقد مسئوليت بوده ام و يا مسئوليت كم تاثيری داشته ام. اما حال كه شما از رفتار زشت فدائيان اكثريت با زنده ياد كاك دكتر قاسملو ياد می كنيد، به يادتان می آورم كه بر سر همين موضوع، من با شما در منزلم در تهران، به سال 1359 بحث تندی داشتم و با اين اتهام زنی سخيف سخت مخالفت كردم. اما شما كه دسته چاقو را در دست داشتيد، بريديد و پيش برديد و باری چنين گران را بر گرده سازمان ما گذاشتيد. پيشنهادم اين است كه بيايد نه به نام سازمان، كه به نام شخص خودتان، نامه ای به رهبری حزب دموكرات كردستان ايران بنويسيد و از نقش خود در آن رفتار زشت، پوزش بخواهيد. با اين كار هم به تقويت حس اعتماد در جنبش ياری خواهيد رسانيد، هم به سازمانتان خدمت خواهيد كرد. با اين كار چه بسا بتوانيد از موضع اعتماد آفرينی، «همكاران» را به «ميعاد با مدائن و دجله» دعوت كنيد. بيائيد به سهم خود كمك كنيد تا سازمان ما بيش از اين باركش گناهان گذشته نشود كه در ارتكاب آن ها، رهبران وقت، و به ويژه دبير اول وقت، اگر چه نه همه مسئوليت، ولی به هر حال مسئوليت اصلی را داشته اند.
بر می گردم به عنصر ديگر «خبر» كه بر اين حكم دلالت دارد كه اصلاح طلبان، مشروعيت خود را از دست داده اند. آيا اين حكم غيرواقعی است؟ می پرسم كه اگر آن ها به گفته برخی از عناصر صريح الهجه شان كه از چند سال فرصت سوزی و امكان سوزی سخن می گويند، مشروعيت خود را از دست نمی دادند، آيا مقاومت سه هفته اخيرشان با چنين سطح نازلی از واكنش مردم روبرو می شد؟ آخر اين همان مردمی هستند كه دوم خرداد را آفريدند و همان مردمی هستند كه عليرغم وقوفشان به غيردموكراتيك بودن انتخابات مجلس شش، شانه های خود را زير اصلاح طلبان حكومتی قرار دادند. آخر دانشجويان ما، همان هايی هستند كه 18 تير 78 را ساختند و پرچم جنبش حماسی خرداد – تير گذشته را برافراشتند. پس چرا حمايتی درخورد از اين تحصن به عمل نيامد؟ نگوئيد كه جنبش دچار انفعال است – فورمولی كه چشم دوختگان به اصلاحات از بالا مدام آن را به خورد جنبش می دهند – بدانيد كه مردم در انتظارند. مردمی كه انتظاراتشان را از اصلاح طلبان برآورده نديدند و با پس گرفتن حمايتشان از آن ها، آنان را از مشروعيت انداختند. اين نكته آشكار را نه من، كه حتی برخی از خود رهبران معترض اصلاح طلب معترفند و تصادفی نيست كه در جمع بست اخير خود از سه هفته تحصن و اعتراض، تنها پيروزی اين ايستادگی را آن می دانند كه توانستند تا حدودی رابطه خود را با پايگاه اجتماعی شان بازسازی كنند. و اين، يعنی وقوف خود آنان به مشروعيت از دست رفته شان. حال اگر شما اقای نگهدار، نمی خواهيد واقعيت مشروعيت از دست رفته آنان را به دليل ناهمخوانی با آرزوهايتان هضم كنيد، مرا و بقيه را چه تقصير؟ مگر می شود واقعيت ها را زير آوار اتهاماتی به ديگران از قبيل «فرهنگ و منش كيهان نويسان» مدفون كرد؟ به راستی چه كسی به خود و به مردم دروغ می گويد؟
نكته آخر در اين زمينه توضيح كوتاهی است كه اگر شما به من و يا ديگر مسئولان سازمان مراجعه می كرديد، آن را دريافت می نموديد. اين توضيح كه روند صدور اعلاميه مشترك از زمان تحرير پيش نويس آن تا زمان انتشارش، تقريبا سه هفته طول كشيد و از اين رو طبيعی بود كه شكل اوليه فورمول بندی های آن نمی توانست، وقايعی را كه پس از آن رخ داده بازتاب دهد. مثلا به اين نكته ضرور اشاره داشته باشد كه درجه غلظت انتخابات ضددموكراتيك اينك با توطئه ولی فقيه و جناح محافظه كار حكومت تا به آن جا رسيده است كه نمايندگان اصلاح طلب رد صلاحيت شده، از انتخابات پرشور نااميد شده اند و شرط «انتخابات آزاد و عادلانه» و حضور خود در آن را موافقت شورای نگهبان با تاييد صلاحيت همه ردصلاحيت شده های «غيرقانونی» كرده اند.
آدمی می تواند اين را يك نقطه ضعفی در اعلاميه مشترك تلقی كند، اما نمی تواند آن را چماق ساخته بر سر امضاكنندگان اعلاميه مشترك بكوبد، اقدام متحدانه و اتحادطلبانه رفقايش را «ملاحظات ناشی از رقابت سياسی و كسب قدرت» تلقی كند و «غيرقابل تحمل» بداند.
2. درباره فورمول بندی رفراندم در اعلاميه سخن گفته و ابراز تعجب كرده ايد «چرا جمهوری خواهان دموكرات بايد از رفراندم برای تعيين نوع حكومت» دفاع كنند. حال آن كه اين، تكرار تجربه تلخ رفراندم 12 فروردين 1358 آقای خمينی و هم صدايی با آقای رضا پهلوی در حال حاضر است! گفته ايد هر كس از تقدم رفراندم برای تعيين حكومت نسبت به مجلس موسسان دفاع كند، دوست ندارد كه محتوای نظامی كه می خواهد درست كند، مورد بحث قرار گيرد! شما با طرح اين ادعا كه، يكی از قوی ترين انگيزه ها برای تشكيل اتحاد جمهوری خواهان، مقابله با فكر تقدم رفراندم برای تعيين حكومت بوده، بر آن شده ايد كه هر كس چنين باوری نداشته باشد، نمی تواند «از تشكيل اتحاد جمهوری خواهان ناراضی و نگران» نباشد! و بالاخره كوشيده ايد كه «اتحاد جمهوری خواهان ايران» را تنها قطب خردمند در اپوزيسيون معرفی كنيد و به من گوشزد كرده ايد كه يادم نرود كه پيشنهاد رفراندم در همايش اين اتحاديه رای نياورده و تاييد نشده است.
به شما عرض كنم كه:
الف) اگر هم بر اصلاح طلبی خود اصرار داريد، اما لازم نيست همه تجارب تاريخی را به سود مشی سياسی تان تئوريزه كنيد. شما سابقه طولانی در اين زمينه داريد و هر گاه به يك تاكتيك سياسی رسيده ايد، آن را به استراتژی تبديل كرده و بعد هم برايش تئوری تدوين نموده ايد و متاسفانه علی العموم هم اين تئوری ها خطا از آب درآمده و تاريخ مصرفشان، يا از همان اول به سر آمده يا چند صباحی عمر داشته اند. اما اگر اين يك بار به جای ادامه اين عادت ديرينه، به آموزش های پيشين مراجعه كنيد، خواهيد فهميد مجلس موسسان نهادی است در پی يك انقلاب سياسی كه در آن نظام سياسی حاكم با مبانی حقوقی اش فرو می ريزد و تاسيس يك مبنای حقوقی برای نظام نوين در دستور قرار می گيرد. اگر شما به راستی به مجلس موسسان وفادار باشيد، بايد ابتدا در امر فروريزی نظام سياسی حاكم بر ايران جدی باشيد، از هرگونه ترميم و تصحيح آن فاصله بگيريد – زيرا كه به تجربه روشن شده امكان پذير نيست – ديگر از واژه های «براندازی» و «سرنگونی» كه غيرمستقيم و غيرواقع به اعلاميه مشترك 7 سازمان نسبت داده ايد، «نگران» نشويد و دچار «ترس» نگرديد، با همه قوا مبارزه را برای پايان دادن به حيات حكومت دين سالار جمهوری اسلامی متمركز كنيد. دوست من! شما كه اين نيستيد، پس چرا اين همه از مجلس موسسان دم می زنيد؟ آيا جز اين است كه شما تنها در سودای تغيير قانون اساسی هستيد كه معلوم نيست حتی چه ميزان در اين فكر پابر جا خواهيد ماند؟ و هيچ روشن نيست كه تغييراتی در همين قانون اساسی و تحميل نوعی مشروطيت به اين نظام مشروعه، شما را راضی نكند؟
دوست محترم! ايده «رفراندم، رفراندم، اين است شعار مردم»، از دل جنبش سياسی جاری در كشور برآمده است. اين شعار، در مضمون خود، بالاترين راديكاليسم و دموكراسی سياسی را كه معطوف به تغيير قدرت سياسی در كشور است، حمل می كند و در شكل خود، تجلی روش مسالمت آميز در مبارزه مردم است.
اگر آقای رضا پهلوی می خواهد بر موج سوار شود، و آن را به وسيله نفوذ سياسی خود در مردم معترض به جمهوری اسلامی تبديل كند، چه ربطی به صحت مضمونی و شكلی اين شعار دارد؟ ترديد نبايد كرد كه از زمينه های مناسب برای بهره جويی سلطنت طلبان از اين خواست و شعار دموكراتيك، يكی همين طرز تفكر برخی از جمهوری خواهان مانند شماست كه آدرس اشتباهی می دهند و می خواهند مردم از سطح تجربه اندوخته شان باز پس بنشينند.
من البته نه تنها مخالف مچلس موسسان نيستم، بلكه آن را، هم در سند كنگره فوق العاده سازمان امضاء كرده ايم و هم در همايش برلين «اتحاد جمهوی خواهان ايران» تاكيد نمودم كه با طرح مجلس موسسان به عنوان يك امكان كه در جايی از سند سياسی «اتحاد» آمده و به درستی هم آمده است، موافقم. اما بحث اصلی بر سر اين است كه ايده مركزی در جنبش سياسی ميهن ما، رفراندم است كه بايد با همه قوا آن را تقويت كرد و به نيرويی ملی بدل نمود. معلوم است كه رفراندم، نه اكنون بلاواسطه در دستور كار جنبش قرار دارد و ما نه مدافع بدون مقدمه سازی برای آنيم و نه پيشواز رونده بی تدارك آن هستيم. رفراندم، يعنی مقدمتا تامين آزادی همه احزاب و سازمان های سياسی، آزادی بيان و عقيده، و از همه مهم تر مشخصا متكی بر يك جنبش اجتماعی ملی و نيرومند. اما برای آن كه اين شرايط فراهم شود، بايد رفراندم به يك خواست فراگير بدال شود و مضمون جنبش شود. جنبشی كه در مخالفت با رژيم دين سالاران، مماشات و تزلزل را بر نمی تابد.
پس در اينجا هم، مساله بين شما و من اين است كه آيا رفراندم برای تعيين نوع حكومت به جای جمهوری اسلامی، آری يا نه؟ وگرنه من می دانم كه شما با انجام رفراندم برای اين يا آن چالش در جمهوری اسلامی و البته به سود آزادی های بيشتر، موافق هستيد. اختلاف اما، اين است كه من، بر موضع بسيج مردم برای تعيين تكليف با اين رژيم هستم و شما دغدغه تان عقب نشاندن محافظه كاران و ولايت فقيه در جمهوری اسلامی به سود اصلاحات. آيآ بهتر نيست كه صورت مساله را پاك نكنيم و موضوع اصلی را دور نزنيم؟
ب) لطفا دست از جعل برداريد. كداميك از جمهوری خواهان دموكرات و لائيك را سراغ داريد كه از تقدم رفراندم برای تعيين حكومت نسبت به مجلس موسسان دفاع می كنند، اما درباره محتوای نظام جمهوری آتی ساكت و الكن هستند؟ يك نمونه مثال بزنيد، تا بقيه بحث را ادامه دهيم.
پ) من از امضاكنندگان بيانيه «اتحاد جمهوری خواهان ايران» بوده ام، در همايش آن فعالانه شركت كردم، و اكنون نيز از پديداری اين «اتحاد»، عليرغم تفاوت نظراتم در امر ساختاری آن و نيز اختلافم با محافظه كاری سياسی در آن، دفاع می كنم و خود را كوشنده آن می دانم. اما عجيب است كه تا امروز نمی دانستم كه «يكی از قوی ترين انگيزه ها برای تشكيل آن» همين موضوع تقدم مجلس موسسان بر رفراندم بوده است! به زعم من اين «اتحاد» بيانگر حركتی در ميآن بخشی از جمهوری خواهان دموكرات ايران بوده كه مخالفت همزمان با «شيخ و شاه» را به نمايش گذاشت و ندای اتحاد آن ها را سر داد. نقطه قوت اين حركت در همين نكته بوده و همين هم بايد بماند. اين حركت، مبشر اين است كه بايد جای ساختار استبدادی و ارتجاعی كنونی را ساختار جمهوری نوين با خصلت دموكراتيك و سكولار بگيرد. من از اين برآمد دفاع كرده ام و تا آن زمان كه از اين رويكرد برنتابد، با آن هستم. اما شما، زمانی طی سلسله نوشتاری خواستيد تلاش برای استقرار يك جمهوری عرفی در كشور را تحت عنوان تئوری جمهوريت ابداع كنيد و باز از آن تئوری های هميشگی عرضه كنيد و اكنون هم گرايش و فكر خودتان را به عنوان يكی از انگيزه های قوی اين حركت تئوريزه می كنيد. باور كنيد چنين تعبيرها و تفسيرهايی هيچ كمك و خدمتی به همين «اتحاد» نخواهد كرد. بيائيد و لطف كنيد و بيش از اين از سوی ديگران حرف نزنيد و خود را سخنگوی جمهوری خواهان ندانيد و بپذيريد كه همه صاحب فكرند و همگان هم حرف خود را بلدند. و تجربه بسيار مفيدی برای شما خواهد بود، اگر به آخرين اعلاميه سياسی «اتحاد جمهوری خواهان ايران» مراجعه كنيد و ببينيد كه چطور بيش از پيش به ايده مركزی رفراندم نزديك شده است!!
ت) و بالاخره از شما تقاضا دارم كه با معرفی «اتحاد جمهوری خواهان ايران» به عنوان يك قطب – و ناگفته بمثابه مرجع – و لاقيدانه ديگران را از قلم انداختن، تفرقه در جنبش را دامن نزنيد. اين «اتحاد» ارزشی است در اپوزيسيون ايران كه بايد بتواند با ديگر اتحادهای شكل گرفته و يا در حال شكل گيری در اپوزيسيون جمهوری خواه و دموكرات، وارد مراوده شود و به امر اتحاد وسيع جمهوری خواهان دموكرات ياری برساند. بكوشيم كه حس اعتماد را پديد آوريم نه نخوت و جدايی را و بدانيم كه از اين نوع دوستی های خاله خرسه، جز ضرر هيچ چيز ديگری عايد اين نهاد سياسی نوپا نخواهد شد.
فرخ محترم!
نگرانی های شما را بايد درك كرد، اما به نگران سازی های شما نبايد تن داد.
اگر نگران آنيد كه سازمانتان با اصلاح طلبان جمهوری اسلامی چفت نمی شود، اما لطفا فضای بين ما و اصلاح طلبان پيگير را اين چنين تيره نكنيد. باور كنيد خط رسمی و عملی سازمان كه بر استقرار يك جمهوری مردم سالار و عرفی متمركز است، با اين جريان در حال گذار برخوردهای به مراتب مسئولانه تر از آنانی دارد كه مشی «آهسته برو، آهسته بيا» را در برابر اين جريان پيش برده و هنوز هم حاضر نيستند از آن دل بكنند.
اگر دلواپس آنيد كه فدائيان خلق ايران (اكثريت) در مناسبات خود با اصلاح طلبان اپوزيسيون رژيم، اين مناسبات را تنها ركن در سياست اتحادهای خود قرار نمی دهد، ولی تقاضا دارم كه به تصويرسازی از اين دست متوسل نشويد كه گويا سازمان ما از آن ها رو برتافته است. از اين تفرقه افكنی ها كسی سود نخواهد برد. بياييد يار شاطر باشيد.
اگر نگران پيشرفت روابط سازمان با «همكاران» جديد ما به ضرر روش و منش سياسی خويش هستيد، خواهش می كنم از تحريك كردن هايی كه فقط موجب تقويت روش تقابل تراشی های سخت جان در جنبش است، اجتناب كنيد. بار خاطر نشويد.
و اگر پيشرفت سازمان در راستای مصوبات كنگره فوق العاده آن را خلاف مشی سياسی خود می دانيد، قواعد دموكراتيك را به جا بياوريد و چنان نكنيد كه به كارشكنی در برابر مسئولين منتخب اين كنگره متهم شويد. اين مسئولين، موظفند با همه توان و انتظار مصوبات اين كنگره را اجرا كنند و اجرا هم می كنند. سازمان، شما را از آن خود می داند و شما نيز اين تعلق را پاس بداريد و دچار وسوسه تبری خود از سازمان نشويد.
ما، مصرانه مشی اتحاد وسيع جمهوری خواهان را پيش می بريم و انتظارمان اين است كه شما نيز هميار اين مشی باشيد و اگر هم به نحوه اجرای آن انتقاد داريد، از حداكثر دموكراسی موجود در سازمان برای طرح سازنده انتقادات بهره بگيريد. روش ما، تكيه بر اشتراكات و حركت از مشتركات است. حال اگر روش بهتری را سراغ داريد، گوش ها برای شنيدن توصيه های خيرخواهانه كاملا تيز و باز هستند.
و سرانجام در نخستين روز از شروع سی و چهارمين سال حيات فدائيان خلق، به شما رفيق ديرينه ام كه عمری را با هم سپری كرده ايم و می توانيم بر طول آن بيفزاييم و آن را همراه با خاطرات بهتر و نيك تر كنيم، رو می آورم و به ياد می آورم كه مهمترين و خصلت نماترين ويژگی اخلاقی جنبش ما از همان آغاز خود، اعتماد كردن و اعتماد آفريدن، و پاسداری، توان بخشی و گستراندن اعتماد بوده است. اين جنبش، بهای اين اخلاق را با چند هزار فدايی خلق و جوانی ده ها هزار فدايی خلق پرداخته است. پاسدار اين اخلاق باشيم.
بيستم بهمن ماه 1382
متن سند مورد استناد:
بيانيه 7 حزب و سازمان اپوزيسيون درباره انتخابات مجلس هفتم
انتخابات مجلس و موضع ما
انتخابات مجلس هفتم قرار است تا چند هفته ديگر برگزار شود. حكومتيان از محافظه كاران تا اصلاح طلبان با فراخواندن وسيع مردم به پای صندوق های رای، در نظر دارند مشروعيت نداشته خويش را در چشم جهانيان به نمايش بگذارند. در صفوف اپوزيسيون دمكرات و جمهوری خواه، بالعكس در اكثريت قاطع، عدم مشاركت در انتخابات و خالی گذاشتن صندوق ها از آراء، بيش از هر زمان ديگری مقبوليت پيدا كرده است. اينان در تلاش اند كه صفوف خويش را برای تشويق مردم به تحريم انتخابات فشرده تر كنند.
در جمهوری اسلامی انتخابات از معنای واقعی اش تهی است. مردم هيچگاه حق اعمال اراده آزاد از طريق صندوق های رای را نداشته اند. بی حق اند. اما اين بی حقی برای برگزيدن نمايندگان واقعی شان امر تازه ای نيست. آنچه كه تازه است محدود كردن و بازهم محدود كردن دايره داوطلبانی است كه بارها و بارها از صافی شورای نگهبان گذشته اند. اين محدوديت در شرايطی است كه مردم تجربه انتخابات مجلس ششم را پشت سر دارند. آن بار مردم اكثريت مجلس را به اصلاح طلبان سپردند. ساختار حكومت اما، تصويب قوانين و اجرای آنها را با سد شورای نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت مواجه می نمود. حتی بفرض گذشتن از اين سدها، باز مجلس تيغ حكم حكومتی ولايت فقيه را بر روی گردنش داشت.
در جريان چند فقره انتخابات كه پس از دوم خرداد رخ داده است، مردم پيام خود را روشن و بی ابهام فرياد كرده اند. از هر انتخابات، رفراندومی عليه استبداد و بی عدالتی ساختند. اگر در چند سال گذشته مخالفت با جناح مسلط به ناگزير سودش به حساب اصلاح طلبان ريخته می شد، امروز اصلاح طلبان كه بند نافشان به كيان نظام بسته است، خود در معرض تهاجمند. حكومت به شمول هر دو جناح اش ديگر جذبه ای برای مردم ندارد. روی برتافتن مردم را حكومت باور كرده است. از اينرو در اين انتخابات توجه رژيم بيش از آنكه به داخل باشد، به بيرون از مرزهاست. اما افكار عمومی جهانيان به سمتی سير می كند كه حكومتهای استبدادی نظير جمهوری اسلامی، موقعيت گذشته شان را در جهان از دست داده اند. و اين در شرايطی است كه در هيچ دوره ای نيروهای خارجی تا بدين حد در سرنوشت جامعه ما تاثير گذار نبوده اند. در اين اوضاع عدم مشاركت وسيع مردم در انتخابات زمينه و بستر مناسبی برای افزايش فشار جهانی بر حكومت پديد می آورد و امكان تحرك اپوزيسيون را بيش از پيش بالا می برد. با چنين نگاهی است كه هر دو جناح رژيم بسيج مردم برای شركت در انتخابات را برای مشروعيت دادن به جمهوری اسلامی در انظار جهانيان حياتی می دانند. شايد در هيچ دوره ای عدم مشاركت مردم در انتخابات تا بدين حد نتيجه اش در سست كردن پايه رژيم موثر نبوده است.
ما احزاب و سازمانهای امضاء كننده اين بيانيه، همگان را فرا می خوانيم كه با عدم مشاركت در انتخابات، با نرفتن به پای صندوق های رای، امكان مانور از جمهوری اسلامی كه راه هر تحولی بسوی دمكراسی را سد كرده است، ببندند. ما بر اين باوريم كه امروز حتی آراء سفيد می تواند در خدمت تحكيم موقعيت رژيم قرار گيرد. انتخابات بدون تغيير ساختار و قانون اساسی جمهوری اسلامی رهگشا نيست. رفراندوم برای تعيين نوع حكومت در يك انتخابات آزاد كه در آن آزادی احزاب و سازمانهای سياسی، آزادی بيان و مطبوعات تامين باشد و همه شهروندان با حقوق برابر بتوانند در آن مشاركت نمايند، يكی از راه های برون رفت از بحرانی است كه جمهوری اسلامی كشور ما را در آن گرفتار كرده است. اين امر با فلسفه وجودی جمهوری اسلامی در تضاد است.
حزب دموكرات كردستان ايران،
سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران،
سازمان كارگران انقلابی ايران (راه كارگر)
سازمان فدائيان خلق ايران (اكثريت)
شورای موقت سوسياليست های چپ ايران
كوموله - سازمان انقلابی زحمتكشان كردستان ايران
سازمان های جبهه ملی ايران (برون مرز)
دوازدهم بهمن ماه 1382