14 08 2004
|
موضوع: مصاحبه
|
محل انتشار: ایران امروز
|
نسخه چاپ
حمله امريکا به عراق بزرگترين هديه غيبی به نيروهای اقتدارگرای ايران بود
مصاحبه با فرخ نگهدار
مصاحبه کننده: ميهن اميدوار
در حاشيهی ” سمينار جنبش جمهوريخواهی، چالشها و رهيافتها” که در تاريخ هفدهم جولای امسال در دانشگاه تورنتو- کانادا برگزار شد، گفتگويی داشتم با فرخ نگهدار و نظر ايشان را در مورد اوضاع سياسی ايران پس از انتخابات مجلس هفتم، تاثير وضعيت عراق و نيز انتخابات رياست جمهوری آمريکا بر حکومت ايران را جويا شدم. خلاصه و تدوين شده اين گفتگو را در زير ملاحظه می کنيد.
تحليل شما از اوضاع سياسی ايران با توجه به موقعيت و برنامه های نيروهای اقتدارگرای فاتح مجلس هفتم چيست؟
فرخ نگهدار: محافظه کاران دو نکته اساسی را به درستی پيش بينی کرده اند. اول آنکه حذف اصلاح طلبان از حکومت با واکنش اجتماعی وسيع مردم روبرو نخواهد شد و مردم در مواجهه با چنين فشاری به اصلاح طلبان به ميدان نخواهند آمد. ديگر آنکه در خارج از ايران نيز اين حرکت پيامدهای تندی به دنبال نخواهد داشت، بخصوص ايالت متحده آمريکا که در گير مسئله عراق بود خواهان سوق دادن نيروهای مقتدر ايران به تقابل نبود ، بلکه بيشتر همکاری آنان را ميطلبيد. اقتدارگرايان نيز البته در آن مقطع تا حدی چنين واکنشی را از خود نشان دادند.
در مورد روندهای آتی ميتوان ديد که جمهوری اسلامی با سه مشکل اساسی مواجهه است.
اولين مشکل، عدم رضايت مردم از حاکمان و عدم مشارکت آنان بخصوص اقشار مدرن، شهرنشين، تحصيلکرده و بويژه اقشار ميانی با حکومت جمهوری اسلامی ايران است.مشکلاتی که در زمينه حقوق بشر، آزاديای فردی و اجتماعی و رفتار با شهروندان، ناشی از ساختار حکومت و اعمال قدرت از بالا، وجود دارد نوع رابطه حکومت با اين اقشاررا دچار بحران جدی نموده است.
ديگری، مشکل تصميم گيری و سياستگذاری برای حکومت است. وجود شورای نگهبان و نهادهای غيرانتخابی و قدرت آنها از يکسو و نهادهای انتخابی از سوی ديگر همواره منشاء يک تنش عمده در درون حکومت جمهوری اسلامی بوده است. بحران در عرصه مناسبات نهادهای انتخابی و غير انتخابی در سالهای اخير به شدت وجود داشته است.
سوم، بحران در مناسبات خارجی ايران است. همانطور که میدانيم ايران به عنوان کشوری ناقض حقوق بشر و به عنوان کشوری که بايد حرکات آن در عرضه فعاليِت های انرژی هسته ای به دقت زير نظرگرفته شود، شناخته شده است. در عرصه فعاليتهای اسلامگرايانه در خارج از مرزهای ايران نيز حکومت ايران به مناسبت حمايت از نيروهای غير متعارف و تروريست همواره مورد سئوال بوده است.
به علاوه تحريمهای عمده ای نيز از جانب امريکا به دليل اختلافاتی که با ايران بعد از انقلاب داشته است، بر ايران اعمال می شده و می شود. قطع رابطه ايران و آمريکا، بعنوان بزرگترين قدرت جهان معاصر، همواره بعنوان منشاء يک بحران حاد سياسی در مناسبات خارجی ايران بوده بطوريکه مانع گرمی رابطه با اروپا، مانع بسط روابط در منطقه و همکاری با ساير کشورها بوده است.
بدين ترتيب نيروهایاقتدار گرا با سه مشکل عمده مواجه اند:
* تنظيم مناسبات با اقشار مدرن
* تداخل اختيارات نهاد های انتخابی و انتصابی با يکديگر، و بحران ها و موانعی که در مقابل يکديگرايجاد می کنند.
* بحران در روابط خارجی روبرو است.
حال آيا نيروهای اقتدار گرا و فاتحان مجلس هفتم قادر خواهند بود بر اين سه مشکل غلبه کنند يا نه؟
فرخ نگهدار: موضوع اين است که در درون همين نيروهای اقتدار گرا قشر وسيع و نيروی جدی مخالف هر نوع بهبودی در مناسبات ايران با جهان خارج هستند. در درون همين نيروهای غالب بخش بزرگی خواهان حذف رای اقشار مدرن و بينابينی جامعه هستند و می گويند: ما بدون رای مردم می توانيم حکومت کنيم، بايد حکم ولايت جاری شود و مجلس و دولت تابع دستگاه ولايت و نهادهای انتصابی باشند.
عده ديگری این سیاست ها را به زيان منافع خود می دانند، زيرا نگران تضعيف ثبات جمهوری اسلامی، بسته شدن بازارهای خارجی به روی ايران و نگران کندی رونق تجارت و اقتصاد می باشند. اينان فکر می کنند با اين کشاکش ها و تداخل اختيارات ميان شورای نگهبان و قوه قضاييه با دولت، امکان تصميم گيری و قانون گذاری مطلوب وجود نخواهد داشت و اين روال حکومت را فلج می کند.
من فکر می کنم هر نوع اقدامی در جهت تشديد فشار و يا تخريب بيشتر در روابط خارجی يا تقويت اختيارات روحانیون (ولايت فقيه) چه به لحاظ واکنشی که در جامعه ايجاد می کند و چه به دليل واکنشی که در درون حکومت درست می شود ، آینده قابل اتکايی برای غلبه اقتدارگرايان بر مشکلات موجودشان را متصور نمی سازد.
از سوی ديگر اگر اقتدار گرايان بخواهند دست به رفرم ها و يا اصلاحاتی در زمينه روابط درون حکومت يا رابطه با مردم و يا با جهان خارج بزنند باز هم همچنان با بحران و تشديد درگيری های درونی مواجه خواهند شد.
لذا من يک دوران کشاکش درونی و بن بست و بحران را درون خود سيستم پيش بينی می کنم، نه چرخش در جهت سرکوب همه جانبه در داخل يا جنگ با خارج و يا بی اثر و خفه کردن نهاد های انتخابی.
از سوی ديگر نيزانتظار چرخشی در جهت غلبه نهادهای انتخابی بر نيروهای انتصابی و يا بهبود محسوس مناسبات با جهان خارج را نخواهيم داشت. بنظر من هنوز يکی دوسال اين کشاکش های خفته و بی نتيجه همچنان درون حکومت ادامه خواهد داشت.
وضعيت منطقه و عراق و تاثير آن بر جمهوری اسلامی را چگونه ارزيابی می کنيد؟
فرخ نگهدار: من يکی از کسانی بودم که همواره تاکيد کرده ام که سياستی که آقای رامسفيلد در عراق عرضه می کند و تا کنون هم آنرا به رئيس جمهور، وزارت خارجه و ساير نهادهای قدرت در آمريکا ديکته کرده است در جهت تسریع دموکراسی و همزيستی مسالمت آميز نيروهای سياسی در ايران و تضمين بيشتر حقوق بشر تاثير مثبتی نخواهد کرد. سياست آمريکا در منطقه عملا به سود نيروهای اقتدار گرا تمام شده است. در سوال قبلی من اشاره کردم که يکی از علل تعرض نيروهای اقتدار گرا به نيروهای اصلاح طلب اطمينان خاطری بود که از جانب آمريکا دريافت می کردند. من فکر می کنم حمله امريکا به عراق بزرگترين هديه غيبی به نيروهای اقتدارگرای ايران بود. آنان به شدت از اين واقعه ذینفع شدند. اگر امريکا دچار اين مصيبت و درگيری در عراق نبود و متحدا با اتحاديه اروپا در زمينه عدم سرکوب نيروهای مخالف و عدم نقض حقوق بشر بر ايران اعمال فشار می کرد و چنانچه نيروهای اصلاح طلب پايگاه مردمی خود را حفظ کرده بودند هرگز شورای نگهبان قادر به خط زدن و دور ريختن اسامی نمايندگان اصلاح طلب مجلس از ليست داوطلبين شرکت در مجلس هفتم نبود. اينکار بر اثر تحولات و اوضاع عراق و دلسردی مردم ايران امکان پذير شد. در دراز مدت شايد بعد از دهه ها سرنوشت عراق به صورت ديگری ادامه پيدا کند و ارزشهای مدرن، دموکراسی و اقتصاد پيشرفته در عراق مستقر شود. اما اين بحث تاريخی وطولانی مدتی است که احتمالا به بيست يا بيست و پنج سال آينده موکول می شود. در روند های جاری، تاثيرات تاکتیک آمريکا در عراق به زيان ما و به نفع جمهوری اسلامی ايران تمام شده است.
انتخابات رياست جمهوری در آمريکا را چگونه ارزيابی می کنيد و تاثير آنرا بر روند اوضاع ايران چگونه می بينيد؟
فرخ نگهدار: من فکر می کنم انتخابات نوامبر 2004 يکی از مهمترين انتخابات طول تاريخ ايالت متحده امريکا است و در سرنوشت جهان آتی از جمله کشور ما تاثيرات قابل ملاحظه ای داشته باشد اگر چنانچه نو محافظه کاران و باند جرج بوش - ديک چينی انتخابات را ببرند ما جهانی پر تشنج تر و منطقه ای پر آشوب تر و تروريسمی گسترده تر را شاهد خواهيم بود و امکان سوق ايران به سمت سازش و همزيستی با جهان و احتمال حرکت ايران به سمت دموکراسی همچنان ضعيقتر باقی خواهد ماند. اگر اين انتخابات به شکست نو محافظه کاری جديد و ” آقايي فروشی” به دنيا منجر شود ( چون اينها آقايی فروشی می کنند) آنوقت به نظر من، سيمايی که از ايالت متحده آمريکا در ذهن مردم تصوير خواهد شد، سيمايي مطلوب تر خواهد بود . سيمايی که با دموکراسی و حقوق بشر سازگاری بيشتری دارد و تقويت اعتبار ايالت متحده آمريکا و شيوه زندگی غربی در جامعه ما افزايش پيدا خواهد کرد. من معتقدم اعتبار انديشه دموکراسی در ايران با ميزان اعتبار غرب و ايالت متحده نامربوط نيست. درواقع بين اين دو ارتباط معین وجود دارد.
اگر چنانچه اين انتخابات به موفقيت دموکراتها بيانجامد هم از طريق تقويت اعتبار غرب و پايبندی آن به دموکراسی و هم ازين نظر که سياستهای دولت جان کری، در جهت تقويت سياست های سازمان ملل متحد و در جهت همسويی و همکاری با اروپا و جلوگيری ارتنش بين آمريکا و اروپا است، به سود نيروهای دموکراتيک در ايران و به سود انديشه دموکراسی تمام خواهد شد.
اميدوارم که ايرانيان مقيم آمريکا و نيز ساير شهروندان ايرانی کوشش کنند که باند نو محافظه کار آقای ديک چنی و آقای رامسفلد در انتخابات آتی غلبه نکنند.