16 12 2010
|
موضوع: مصاحبه رادیویی
|
محل انتشار: رادیو فردا
|
نسخه چاپ
جنبش سبز: آتش زیر خاکستر؟ آینده جمهوری اسلامی: کره شمالی یا ترکیه؟
مهرداد قاسمفر:
برنامه این هفته «نمای دور، نمای نزدیک» به دو پرسش محوری خواهد پرداخت: از جنبش سبز چه مانده است؟ خاکستر یا آتشی زیر خاکستر؟ و الگوی پیش روی ایران جمهوری اسلامی کجاست، چین، کره شمالی یا ترکیه؟
برای نخستین بار، یک سال و نیم پس از وقایع تابستان ۱۳۸۸، دو چهره مهم و بازیگر اصلی این وقایع، میرحسین موسوی از یک سو و احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، از سوی دیگر با هم به توافقی کامل رسیدند: حرکت اعتراضی مردم در ایام پس از انتخابات- به زعم یکی جنبش سبز و به زعم دیگری جریان فتنه، را آتش زیر خاکستری می دانند. آتشی پنهان اما موجود.
جنتی این را با نگرانی آشکاری در نماز جمعه گذشته گفت: «باید مسئله را جدی بگیرند. همه باید مسئله را جدی بگیریم. دشمن بیکار ننشسته. این فتنهگران بیکار ننشستند. اینها آتش زیر خاکسترند.»
یک روز بعد میر حسین موسوی هم در مصاحبهای با روزنامه اینترنتی قلم سبز این تحلیل جنتی را نشانی از شم درست خطیب نماز جمعه تهران خواند. روشن است که یکی این را برای تضمین در قدرت ماندنش گفته است و دیگری به منظور ابراز قدرت میگوید. با این حال این تفاهم دومنظوره چه قدر واقعی است؟ آیا موجودیت جمهوری اسلامی با آتشی زیر خاکستر روبهرو است؟
حمید دباشی، جامعهشناس و استاد دانشگاه کلمبیا در این باره می گوید: «با شواهدی که من در نظر میگیرم، این آتش زیاد هم زیر خاکستر نیست و اگر آدم با دید دقیقتری نگاه کند، خیلی هم روی خاکستر است. ادبیات امنیتی و نظامی را که نظام جمهوری اسلامی به کار میبرد ممکن است حمل بر این شود که این جنبش مردمی و ریشهدار را توانستهاند سرکوب کنند. منتها خود این ادبیات ناشی از این است که این جنبش به هیچ وجه سرکوب نشده، ولی ابعاد تازهای پیدا کرده. چرا سرکوب نشده؟ چون ریشههای عمیقی دارد. هم ریشههای اجتماعی. حداقل در سه جنبش عمده در سه دهه گذشته شکل گرفته، نهضت کارگری، نهضت دانشجویی و نهضت آزادی زنان. این جنبه اجتماعی تداوم آن است. جنبه تاریخیاش هم جمهوری اسلامی اصلاً تداومش مبتنی بوده یا بر خلق بحرانهایی که از طریق آنها توانسته تداوم خودش را تضمین کند یا سوءاستفاده از بحرانهایی که در منطقه وجود داشته. جنبش سبز اولین بحران عمدهای است که جمهوری اسلامی با آن مواجه است که نه خودش خلق کرده و نه میتواند به سود خودش از آن استفاده کند. این بعد تاریخی این جنبش است.»
قاسمفر: به جز این جامعه شناس دانشگاه کلمبیا، ظاهراً کم نیستند کسانی که با احمد جنتی و میرحسین موسوی همعقیدهاند. یکی دیگر از آنها فرخ نگهدار، تحلیلگر مسائل سیاسی ایران، است:
فرخ نگهدار: «باید بگوییم قویتر از روزهای ۸۸ در وجود شهروندان ایرانی وجود دارد. این را نه ترفندهای سپاه، نه تدابیر رهبران حکومت قادر نیست از دل و جان این مردم بزداید. لذا سخن آقای موسوی که میگوید این آتشی است زیر خاکستر به زعم من بیان دیگری از همین حقیقت نهفته در دلهاست که دنبال حق خودشان هستند مردم. مردم این حقشان ضایع شده توسط حکومت.»
با این حال دستکم یک نفر هست که با چنین تحلیلهایی اساساً سر مخالفت دارد. او جنبش سبز یا «جریان فتنه» را سرکوب شده میخواند، رهبرانش را منزوی میداند و از آن بالاتر کل ماجرا را در تایید خود و نظام مستقر تحلیل میکند.
آیتالله خامنهای که در سفر اخیرش به قم آخرین تحلیلش از وقایع اعتراضی پس از انتخابات اینگونه ارائه می کند: «بدون تردید سال گذشته در انتخابات ۴۰ میلیون مردم کشور پای صندوقهای رای رفتند. در واقع یک رفراندوم ۴۰ میلیونی به نفع نظام جمهوری اسلامی و به نفع انتخابات انجام گرفت. همین بود که دشمن را عصبانی کرد. خواستند با فتنه اثر آن را از بین ببرند، اما این را هم نتوانستند انجام دهند. مردم در مقابل فتنه هم ایستادند. فتنه سال ۸۸ کشور را واکسینه کرد. کشور را بر ضد میکروبهایی که میتواند میکروبهای سیاسی و اجتماعی که میتواند اثر بگذارد، مردم را مجهز کرد، بصیرت مردم را بیشتر کرد.»
اما حمید دباشی، اسلامشناس و رئیس دانشکده مطالعات خاورمیانه و آسیا در دانشگاه کلمبیا، این دیدگاه آقای خامنهای را به شکلی بنیادین به چالش میبرد:
حمید دباشی: «به نظر من جنبش سبز این اتفاقی را که از انتخابات ریاست جمهوری سال پیش تا حالا شاهدش هستیم، بیان سیاسی مسائل ریشهدار جامعه ایران است. کل نظام جمهوری اسلامی از حل این مسائل ساختاری برنمیآید و فکر میکند با همین ادبیات عقبمانده قرون وسطایی دشمن و استکبار جهانی و از این حرفها فکر میکند با این مسائل ساختاری مواجه شود. در حالی که هم بیان نظری و ذهنی این جنبش خیلی جلوتر از این حرفهاست و هم جنبههای اجتماعیاش خیلی ریشهدارتر و ساختاریتر است که با این ادبیات و سرکوب و غیرذلک بخواهید شما... اگر بخواهم از بدنی مثال بزنم، تمثیل این باشد که یک شخصی سرطان ریشهداری دارد و حالا منکر این سرطان شود و خودش را به آن راه بزند یا از این جور کارها. این مسائل که جمهوری اسلامی با آن مواجه است، در واقع فراتر از جنبههای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است. اینها ساختاری جامعه ایران است. در نتیجه این قبای تنگ و وصلهدار و ناجور و قدیمی جمهوری اسلامی که اصلاً تحریف شده فرهنگ جهانشهری ماست، به اندام جامعه ایرانی امروز و ابعاد اجتماعی و فرهنگی و اقتصادیاش برازنده نیست و این لباس حالا امسال یا سال دیگر پاره خواهد شد.»
میرحسین موسوی در مصاحبه اخیرش میگوید که خیلی زود پس از وقایع انتخاباتی سال گذشته به نتیجه رسید که پروژهای بیستساله در دل نظام جمهوری اسلامی در کار بوده است برای تبدیل ایران به کره شمالی و راه آن نیز یکدست کردن نظام و تهی کردنش از اراده مردم بوده.
اگر چه برخی از تحلیلگران معتقدند که جمهوری اسلامی از زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی دل به الگوی چین دارد، یعنی نظامی متمرکز و غیردموکراتیک و در عین حال دارای توان هستهای و با نظام اقتصادی مبتنی بر سرمایهداری.
این الگوها کدام یک راه آینده ایران را ترسیم خواهد کرد؟
حمید دباشی: «هیچ کدام. نه کره شمالی، نه چین. اینها با ماهیت فرهنگ سیاسی ما نمیخواند. یعنی جامعه ایران چه از نظر درجه سواد و چه از نظر درجه رشد فرهنگ سیاسی برنمیتابد تبدیلش به کره شمالی یا چین و حتی پاکستان. یعنی به نظر من آینده ایران بیشتر رو به ترکیه است تا پاکستان یا کره شمالی. البته این دلیل نیست که کسانی نیستند در جمهوری اسلامی این خواب و رویای کاذب را دارند که ایران را تبدیل به کره شمالی کنند. مطمئنم که بعضی ایدئولوگها و زعمای جمهوری اسلامی به این فکر هستند. ولی باز به نظر من تاریخ ایران، فرهنگ چندجانبه و فرهنگ جهانشهری ایران که از چهارگوشه جهان نشأت گرفته و رشد سیاسی ما که در همه جوانب فرهنگ، هنر، ادبیات و شعر، و تفکر سیاسیمان منعکس است، برنمیتابد چنین توهم و توطئهای را.»
تحلیلگر سیاسی دیگر، فرخ نگهدار، از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق در دهه ۵۰ خورشیدی و از اعضای شورای اتحاد جمهوریخواهان در سالهای اخیر هم تحلیل مشابهی دارد:
فرخ نگهدار: «من در جواب کسانی که این تحلیل را که ایران را به سمت کره شمالی و چین تصویر میکنند، به روشنی بگویم که جمهوری اسلامی ایران قطعاً قادر نیست. این را با اطمینان میگویم که موضوع تقسیم مواضع قدرت را بیرون از دایره انتخابات حل کند. اینها قادر نخواهند شد و تا امروز هم هنوز همان خبری بود که آقای مهدوی کنی با آقای یزدی نشستند صحبت کردند برای ائتلاف اصولگرایان، معنایی جز این ندارد که حاکمیت قادر نیست، این خواب و خیال است که ما میتوانیم در پشت پرده مواضع قدرت را مثل زمان شاه، یا مثل رویایی که نمونه کره شمالی گرفتند، برای ایران همان قبا را بدوزند. این قبا به کشور ما نمیآید. من با آن تعبیرهایی بیشتر موافق هستم که روند تحول اجتماعی، فرهنگی و تحول اندیشه حاکم بر شهروندان را در سوی ترکیه میبیند. ترکیه دارد پرمیکشد به سوی دموکراسی. با هستی خودش. با آن روحی که در این جامعه برای قرنها تنیده شده بود. تا حدی آمیخته با اسلام است. مقدار زیادی آمیخته با ارزشهای مدرن است و دارد راه خودش را باز میکند از درون این کشاکش جلو برود. ایران هم خیلی سطحی خواهد بود اگر باور کنیم که داریم به سمت کره شمالی میرویم.»
حیمد دباشی: «ضعف جمهوری اسلامی ضعف درونی است. یعنی جهانی شدن این ظلمی است که یک حکومت اسلامی به مردم مسلمان میکند. یعنی در واقع همان پارادوکسی را که آمریکا با جمهوری اسلامی دارد که اگر با جمهوری اسلامی مذاکره کند تقویتش میکند و اگر به آن حمله نظامی کند تقویتش میکند، همان پارادوکس را جمهوری اسلامی با جنبش سبز مردم ایران دارد. یعنی اگر سرکوبش کند تقویتش میکند، اگر اجازه رشد و نمو بدهد بازهم جنبش آزادیخواهی ملت ما تقویت میشود.»
و در پایان این بحث، «جنبش سبز» یا «آتش فتنه» هر چه که هست، یک سال و نیم پس از وقوعش نشان داد توانسته است مخالفان و موافقانش را جدای
از شعارها و تعارفها به تفاهم برساند. موضوعی که ماهیت این اتفاق است. همان که احمد جنتی و نیروهای امنیتی و سپاه و رسانه های دولتی درباره اش می گویند و میر حسین موسوی و مهدی کروبی و تحلیلگران سیاسی تائید می کنند: آتش زیر خاکستر.
منبع: http://www.radiofarda.com/content/f2_iran_postelection_dabbashi_green_movement_fire_mousavi_jannati_north_korea/2249141.html