26 08 2010
|
موضوع: پاسخ به یک پرسش
|
محل انتشار: سایت مردمک
|
نسخه چاپ
خطر حمله نظامی غرب به ایران چقدر جدی است؟
فرخ نگهدار
شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۶:۳۵ | کد خبر: 55407
فرخ نگهدار، از چهرههای سیاسی ایرانی در خارج از کشور، اعتقاد دارد نیروهایی که میکوشند اوضاع را به سمتی سوق بدهند که به حمله نظامی منجر شود، سخت مشغول فعالیت هستند و میخواهند مقامات تصمیمگیرنده در ایالت متحده آمریکا را به این سمت سوق بدهند.
خط حمله نظامی به ایران چقدر جدی است؟ در پناه چه سیاستی میتوان از جنگ پیشگیری کرد؟ اینها سوالاتی بود که مردمک از فرخ نگهدار، تحلیلگر مسائل ایران، پرسیده است. پاسخ وی را در زیر میخوانید.
برنامه هستهای ایران طی هفت-هشت سال اخیر موضوعی شده است که نیروهایی در عرصه بینالمللی تلاش میکنند آن را وسیلهای برای تهاجم نظامی به کشور ما قرار بدهند. دورانی هم بوده که خطر حمله نظامی فوقالعاده جدی بوده است.
شواهدی نیز در دست است که دولت جرج دبلیو بوش در آستانه انجام این عمل علیه کشور ما بوده ولی با مخالفتهایی روبرو شده و برنامه حمله نظامی معوق مانده است. حالا پس از قطعنامههایی که شورای امنیت به تصویب رساند و تحریمهای اضافی، که از جانب ایالت متحده آمریکا و اتحادیه اروپا بر ایران تحمیل شده، این ظن مجدداً به وجود آمده که آیا اینها مقدمهای برای اقدامات حادتر علیه ایران است یا اهداف دیگری مدنظر است.
به نظر می رسد نیروهایی که میکوشند اوضاع را به سمتی سوق بدهند که به حمله نظامی منجر شود، سخت مشغول فعالیت هستند و میخواهند مقامات تصمیمگیرنده در ایالت متحده آمریکا را به این سمت سوق بدهند. اما بعید است در وضعیت و مرحله فعلی این سیاست بتواند به اجرا دربیاید.
علت آن این است که اولاً نیروهای غالب در ایالت متحده آمریکا، چه در کنگره و چه در دولت، خواهان کاهش حضور مستقیم نظامی و عملیات نظامی در خارج از ایالت متحده آمریکا هستند و این سیاست هنوز در مقطع فعلی آمریکا غالب است. گرچه در برخی از زمینهها تضعیف شده است ولی همچنان سیاست مسلط است.
در عین حال، مسئله ایران با عراق و افغانستان، که مورد تهاجم نظامی قرار گرفتهاند، کاملاً متفاوت است. اگر این حمله صورت بگیرد، ابعاد و پیامدهای بسیار وسیعی خواهد داشت و بعید است که جامعه بینالملل راه تغییر برنامه هستهای ایران را با راه حل نظامی بخواهد مخلوط کند. البته نیروهایی هستند که میکوشند رویدادها به این سمت متمایل شود، ولی زمینه موفقیت در وضعیت فعلی قابل پیشبینی نیست.
چون هنوز روندها به سمتی نیست که احتمال وقوع چنین حملهای، حتی از جانب دولت ایران، احتمالی جدی ارزیابی شود و همانطور که گفتم از جانب ایالت متحده آمریکا نیز به سیاست غالب تبدیل نشده است، نمی توان اقدامات معین یا اضطراری برای جلوگیری از این حمله در دستور کار دولت ایران دید.
تا وقتی که نشانههای قابل اتکا در عرصه بینالمللی برای سازمانگری حمله نظامی به کشور مشاهده نشده باشد، یعنی روندهایی که در آخرین سالهای قبل از حمله نظامی به عراق توسط آمریکا تدارک دیده میشد، اکنون به مرحله اجرا گذاشته نشده است، بنابراین انجام اقدامات اضطراری برای جلوگیری از حمله در دستور کار دولت ایران نیست.
در وجدان عمومی ایرانیان هنوز این مسئله مطرح نشده است که کشورشان درحال قرار گرفتن در معرض حمله نظامی است. به همین دلیل، تلاشهایی که توسط گروههای مخالف جنگ برای بسیج مردم علیه جنگ صورت بگیرد فعلاً با موانعی مواجه است.
برای این که هنوز این حس در جامعه وجود ندارد و دلایلی هم برای آن وجود ندارد که کشور ما الان در معرض خطر حمله نظامی است.
اما یک موضوع دیگر که شاید بحث جدیتری باشد این است که در ماههای اخیر ما شاهد تصویب قطعنامههایی برای تشدید تحریمهای اقتصادی علیه ایران هستیم و اگر این تحریمها پیش برود که ظاهراً در حال پیشرفت هم هست، ظن غالب این است که در طی زمان طولانیتر به فشارهای نظامی هم ممکن است منجر شود.
یعنی در آینده کمی دورتر شاید قابل ملاحظه باشد که ما در معرض خطر حمله نظامی هم قرار میگیریم و جلب تلاش و توجه مردم برای این که این تحریمها از پشت ایران برداشته شود به دو دلیل تلاش مثبتی است و باید پیگیری شود.
یکی و مهمتر از همه این است که این تحریمها زیانهای اقتصادی به کشور وارد میکند و ایران را در رقابت با کشورهای همجوار یا کشورهای منطقه در زمینه کسب بازارها و دسترسی به بازارها در موضع ضعیفتری قرار میدهد و به اقتصاد کشور لطمه میزند.
همه مردم هم به این تأثیر تحریمها آگاه هستند و چنانچه برای پایان دادن به این تحریمها بسیج اجتماعی بهوجود بیاید و توافقی با جامعه بینالمللی و شورای امنیت سازمان ملل صورت بگیرد به خیر و صلاح ملت و مملکت است و مردم هم از آن استقبال میکنند.
امکان چنین بسیجی وجود دارد. برای رسیدن به نتیجه، هم طرفهای مقابل ایران یعنی 5+1 یا شورای امنیت سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا و هم دولت ایران باید قانع بشوند و من فکر میکنم بر اثر فشار افکار عمومی چه در ایران و چه در عرصه بینالمللی این کار میتواند به نتیجه برسد که هر دو طرف قانع شوند که توافق به سود طرفین است، یعنی به سودایران و به سود طرف مقابل. من چنین نقشی را برای مردم قائل هستم و فکر میکنم به نتیجه هم خواهد رسید، اگر توجه کافی به آن بشود.