19 08 2011  |  موضوع: مصاحبه - تحلیل  |  محل انتشار: سایت جرس  |  نسخه چاپ  

انگیزه اعدام های ۶۷ : شکستن تسلط جناح چپ در حکومت جمهوری اسلامی


جرس: با وجود گذشت نزدیک به ربع قرن از اعدام دسته جمعی زندانیان سیاسی، هنوز این دوره از تاریخ جمهوری اسلامی پر از معماها و رازهای ناگشوده است. اعدام ها از 5 مرداد 1367 آغاز و تا اواخر شهریور آن سال ادامه داشت. گره های کور این فاجعه حقوق بشری چندان پر شمار است که پس از این همه سال هنوز نه درباره آمران و عاملان آن اتفاق نظر وجود دارد، نه ارزیابی دقیقی از تعداد قربانیان در دست است، نه درباره انگیزه ها و دلایل اعدام ها تحلیل واحدی ابراز شده و نه نام و نشانی بر قبور خیل عظیم قربانیان است. همه چیز در پرده و هر ناظری بنا بر ظن خود به تحلیل واقعه می پردازد.

حکومت روایت خود را از ماجرا دارد و می گوید که اعدام زندانیان در واکنش به عملیات مسلحانه سازمان مجاهدین خلق برای سرنگونی جمهوری اسلامی و احتمال تبانی و شورش در زندان به قصد پیوستن به عملیات صورت گرفته است. شاهدان عینی یعنی کسانی که آن زمان در زندان بوده اند چنین روایتی را رد می کنند و بنابر زمینه های فکری و سیاسی خود بر دلایل دیگری انگشت می گذارند.

تنها در یک نکته اشتراک نظر هست و آن تاثیری است که اعدام ها بر سیر تحول نظام جمهوری اسلامی و دگرگونی کاست قدرت گذاشت. آیت الله منتظری به دلیل مخالفت قاطع با اعدام ها برای همیشه از دایره تصمیم گیری رانده شد و گروهی گسترده از نیروهای اپوزیسیون هم در اثر تسویه بزرگ آن سال کنار رفتند. سوای تاثیرات سیاسی هنوز زخم های انسانی آن فاجعه التیام نیافته است و تا روشن شدن حقایق ماجرا نیز التیام نخواهد یافت.

جرس با هدف برداشتن گامی جهت روشنگری و تحلیل وقایع آن دوره تاریک از تاریخ جمهوری اسلامی در پرونده ای ویژه به گفتگو با برخی زندانیان سیاسی آن زمان و همچنین برخی چهره های حقوقی پرداخته است. افراد مورد گفتگو از طیف های مختلف فکری و سیاسی گزینش شده اند تا امکان قضاوت پس از مقایسه نظرات متفاوت برای مخاطبان فراهم شود.

در این قسمت با” فرخ نگهدار”، فعال سیاسی جمهوری خواه و از اعضای ارشد سازمان چریک های فدایی خلق گفتگو کردیم. نگهدار بعدتر رهبری بخش اکثریت سازمان فداییان خلق را برعهده گرفت. سازمانی که بسیاری از اعضای آن در اعدام های دسته جمعی سال 1367 به جوخه اعدام سپرده شدند و بسیاری دیگر نیز تا پای مرگ مورد شکنجه قرار گرفتند.

متن گفتگو با فرخ نگهدار را در زیر می خوانید.


آقای نگهدار!مبتنی بر مجموعه مستندات و شواهد منتشر شده تاکنون (از آنچه آیت الله منتظری در خاطرات خود گفته تا گزارش اپوزیسیون و روایت های حکومتی) ارزیابی شما از دلایل اصلی وقوع اعدام های سال 1367 چیست؟

هنوز باید حقایق بیشتری افشا شود تا بتوان دلایل واقعی دست زدن رهبران وقت جمهوری اسلامی به چنین جنایت مهیبی را دریافت. بر مبنای عقل و عرف و منطق سیاسی نمی توان علل تصمیم رهبری جمهوری اسلامی را برای صدور چنین احکام فجیعی حدس زد. منقدان و منتقدان و صاحبنظرانی که سعی کرده اند دلایل سیاسی برای این اتفاق عرضه کنند تاکنون تحلیلی قانع کننده نداشته اند. این تلقی که صدور احکام اعدام از ذات و طینت رهبری جمهوری اسلامی ایران برخاسته ،پذیرفتی نیست. نمی توان قبول کرد که یک شخص مستقلا و خارج از مناسبات قدرت سیاسی به تنهایی تصمیمی درباره قتل تعداد زیادی از زندانیان بگیرد. از این مقدمه می خواهم نتیجه بگیرم که می توان حدس زد توطئه یا تصمیم دسته جمعی برای حل و فصل مسائل مربوط به تقسیم قدرت، رقابت های درونی و جانشینی آقای خمینی در تصمیم گیری پیرامون کشتارها مداخله داشته است. ولی از آنجا که تا امروز تصمیم گیران یا مشاوران اصلی آن فاجعه در مسند قدرت هستند و اصل را بر انکار قرار داده اند، نمی توان درباره میزان مشارکت آنان در اتخاد تصمیم برآورد دقیقی داشت. نکته ای که اما مایلم این جا اضافه کنم مربوط به مصاحبه اخیر آقای “علی فلاحیان” (وزیر اسبق اطلاعات) است.ا و در این مصاحبه اشاره هایی به مرجع فقید، “ایت الله حسینعلی منتظری” دارد و ذهن من را به این سمت سوق می دهد که ماجرای جانشینی آقای خمینی در تدارک وضعیت به گونه ای که حامیان و اطرافیان و نزدیکان آقای منتظری از دسترسی به قدرت محروم شوند احتمالا یکی از انگیزه های پنهانی بوده است که در توضیح دلایل اعدام ها می توان برشمرد.

یعنی شما معتقدید که تصمیم گیران اعدام ها پیشاپیش حدس می زدند آیت الله منتظری با آن مخالفت خواهد کرد و بنابراین می توانند از این اهرم برای حذف کامل ایشان از صحنه سیاسی بهره ببرند؟

چنین برداشتی می تواند درست باشد. آنها با طبعی که از آقای منتظری می شناختند به چنین برداشتی رسیده بودند. حتی اگر ما نخواهیم روی خاطرات آقای فلاحیان یا خاطرات آقای ری شهری، آقای هاشمی و حتی آقای منتظری مکث کنیم، موضوع توازن قوا و حل و فصل مساله جانشینی تقریبا همزمان با اعدام هاست. بنابراین اگر به گفته های آقای فلاحیان هم استناد نکنیم، حقایق و اطلاعات به گونه ای است که توجه ما را به ارتباط میان مساله جانشینی آقای خمینی و تصمیم گیری هولناک برای اعدام ها معطوف می کند.

پس به نظر شما ادعای حکومت درباره این که وقوع عملیات «فروغ جاویدان» دلیل انجام اعدام ها بوده، ادعای نادرستی است؟
کاملا نادرست است. هر چند که می پذیرم حمله اعضای سازمان مجاهدین با کمک دولت بعثی عراق به ایران در برانگیختن خشم و حس انتقام جویی در میان صفوف نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی موثر بود.
من در تجربه زندان قبل از انقلاب می دیدم که چگونه درگیریهای مسلحانه بین چریک ها و نیروهای ساواک به گسترش خشم در درون زندان می انجامید و موجب اعمال فشار بیشتر علیه زندانیان می شد. بر مبنای این تجربه می توانم رابطه ای بین واکنش حکومت در قبال زندانیان وابسته به مجاهدین خلق به طور اخص و کل زندانیان به طور اعم با دلیل عملیات فروغ جاویدان قائل باشم. ولی این که صدور احکام اعدام های دسته جمعی را به خشم خودانگیخته مسئولین امنیتی ایران نسبت بدهم و رهبران جمهوری اسلامی را تا این حد «کنترل از دست داده» تلقی کنم، با عقل جور نمی آید. مبنا قراردادن آن عملیات به عنوان دلیل کشتارها چیزی جز یک توجیه صوری و کودک پسند نیست. کسانی که در پشت پرده تصمیم گیر کشتارها بودند هدفی سیاسی داشتند و بارزترین وجه آن هم تقسیم قدرت، شکستن توازن قوا در حکومت و حل مساله جانشینی آقای خمینی بود.
در آن مقطع نوع واکنش در قبال اعدام ها عملا ملاک و معیاری شد برای سنجش عیار وفاداری حلقه های اول و دوم محارم رهبری نظام: کسانی که این فرمان را بر چشم نهاده و توجیه و اجرای آن را عهده دار می شوند؛ و کسانی که در برابر آن سکوت می کنند و اعتراض نمی کنند. واکنش در قبال حکم اعدام ظالمانه زندانیان سیاسی، که هیچ نقشی در روند تحولات نداشتند، عملا ملاک و معیاری شد برای تشخیص وفاداری یا عدم وفاداری کسانی که در «التزام رکاب» بودند.

صحنه ای هولناک است وقتی از تو می خواهند که یا بر روی وجدان و شرافت انسانی ات تف کنی و بر جنایتی فجیع چشم پوشی و یا با تمام آرمان ها و آرزوهایی که برای مردم و میهن ات داشته ای - با ترک «جبهه انقلاب» - وداع کنی. چه راست گفت سایه در آن زمان که گفت: “ترا ز خویش جدا می کنند، درد این جاست.”
هر زمان که صحنه کشتار ۶۷ و بن بست وجدانی وفاداران به «جبهه انقلاب و رهبری» را به یاد می آورم صحنه دلخراش قرار دادن مجاهدین خلق بر سر دو راهی پذیرش و تائید «انقلاب ایدئولوژیک» و یا ترک صفوف سازمان و وداع با تمام رویاهای دیرین پیش چشمم مجسم می شود.


بنابراین از نظر شما عملیات فروغ جاویدان صرفا مستمسکی برای اعمال کشتارها در زندان بوده است؟

به نظر من از واکنش روانی منفی نسبت به عملیات فروغ جاویدان در جهت اعمال کشتارها بهره برداری شد. در حالی که بانیان اعدام ها نیت های سیاسی خود را دنبال می کردند. نگاه کنید که جناح چپ جمهوری اسلامی بعد از این وقایع به تسلط خود را از دست داده و رهبری آقای منتظری نیز منتفی می شود. این حقیقی است که نمی توان آن را کتمان کرد.

شما اشاره می کنید که تصمیم گیران اعدام ها به دنبال تعیین تکلیف مساله جانشینی آیت الله خمینی بودند. آیا این بدان معنی است که آنها این تصمیم را فارغ از نظر ایشان گرفته بودند؟

به هیچ وجه. حرف من این است که نباید انگشت اتهام را فقط به سمت آیت الله خمینی نشانه برویم و کسان دیگری که در طراحی این فاجعه نقش فعال داشتند را از دیده دور نگاه داریم.

آقای نگهدار! اکنون 23 سال از وقوع اعدام ها می گذرد و هنوز معماهای فراوانی درباره آن دوره به قوت خود باقی است. شما در شرایط کنونی چه راهبردی را پیگیری ماجرا و روشن شدن حقایق پیشنهاد می کنید؟

طی نزدیک به ربع قرن، کوشش های وسیعی از جانب خانواده های قربانیان و زندانیان آن زمان انجام شده است. آنها برای زنده نگاه داشتن ماجرا،جستجوی حقیقت و روشن ساختن نقاط پنهان فاجعه، تلاش های فراوان کرده اند. این کاری نیست که امروز و دیروز شروع شده باشد. خوشبختانه با گذشت زمان طیف های وسیع تری هم به تلاش برای حقیقت یابی پیوسته اند. فعالان سیاسی و اجتماعی ما در طول این دوران به صرافت افتاده اند که از زوایای مختلف به موضوع بپردازند. مهم ترین موضوع احقاق حق قربانیانی است که بی گناه اعدام شدند. حقوق پایمال شده بازماندگان و رسیدگی به مطالبات آنان مطرح است. بخش دیگر ریشه یابی دلایل و انگیزه های صدور احکام اعدام در آن زمان است. مسببان این اتهام ها به جبران خطاهای صورت گرفته باید روزی در مقام پاسخگویی برآیند. پیگیری ماجرا در هر حال به صورت یک نهضتی است که نه فقط از سوی خانواده ها، فرزندان و همسران قربانیان، بلکه از سوی طیف وسیعی از فعالان حقوق بشری در حال پیگیری است. وظیفه همه فعالان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ماست که به وسع خود قدم پیش بگذارند.
ابهام ها درباره اعدام های 1367 به مثابه حقی ضایع شده از ملت ایران است. و هر کس سودای دموکراسی و حقوق بشر در سر دارد باید خود را موظف به مشارکت در این بداند.

با نگاهی معطوف به آینده دو رویکرد را می شود در نظر گرفت. رویکردی که طالب انتقام از بانیان کشتارهاست و رویکردی الگوی ببخش و فراموش نکن را تجویز می کند.بر مبنای ارزیابی شما کدام یک از این دو رویکرد قابل تحقق و عملی است؟
هنوز به نظر من زمان بحث هایی نظیر ” ببخش و فراموش نکن” فرا نرسیده است. اکنون زمان کاوش برای حقیقت یابی است. برای اثبات این اصل که فاجعه ای رخ داده و خون هایی بر زمین ریخته شده است. لذا من فعلا فضا را به گونه ای نمی بینم که طرفین درگیری بخواهند صحبت از بخشش و فراموش نکردن به میان آورند. یک جناح که حاکمیت جمهوری اسلامی است اصل را بر انکار قرار داده و در سوی دیگر خانواده های قربانیان، اصل را بر روشن شدن زوایای فاجعه گذاشته اند. در درجه اول حکومت باید بپذیرد که ظلمی انجام شده و خونی ریخته شده است. تا وقتی که ما به این نقطه نرسیدیم ، صحبت از بخشیدن و فراموش نکردن یک صحبت پیش رس است.

مایلم سئوالی را معطوف به یک شرایط فرضی از شما بپرسم. به نظر شما در جغرافیای سیاسی-اجتماعی ایران فردا، ایران آزاد،نیروهای انسانی و آسیب دیدگان از این فاجعه چگونه می توانند و می باید به تعامل با هم بپردازند؟

طیف هایی از چپ که من با آنان سر و کار دارم فکر می کنم که به هیچ وجه دنبال انتقام نیستند. چنانچه نبرد سیاسی مغلوبه شود و آنها که فرادست هستند در موقعیت فرودست قرار بگیرند، قربانیان(لااقل آنها که من می شناسم) در فکر انتقام جویی نخواهند بود. آنها در چنان زمانی ممکن است بعد از شکافتن جهات مختلف علل ارتکاب جنایت، به شعار” ببخش و فراموش نکن” پایبندی نشان دهند.درباره طیف های دیگر قربانیان من شناخت روشنی ندارم. ولی به استناد ادبیاتی که اکثریت بزرگ فعالی سیاسی و مدنی برخی از آنها به کار می برند، و به استناد این حقیقت که تقریبا همه آنها به اصل بنیادین جنبش سبز، یعنی عدم توسل به خشونت، حسن ظن دارند، فکر نمی کنم که راه حل آینده ایران را در حذف و قلع و قمع جستجو کنند. توجه کنیم که گروه های سیاسی که روش های خشونت آمیز را تحریم نکرده و هم چنان به نفرت پراکنی و دشمن انگاری ادامه می دهند در ایران فردا همانقدر «مقبولیت و محبوبیت» دارند که در ایران امروز دارند. از این روی به وضوح فکر می کنم زمینه برای استقبال ملی و همگانی از نوعی همزیستی و مشارکت همگانی و به رسمیت شناختن حق موجودیت تمام تمایلات سیاسی مسالمت آمیز گسترده تر از تلاش برای ارضای حس انتقام جویی سیاسی است.






Bookmark and Share
©negahdar.net