24 10 2011
|
موضوع: یادداشت
|
محل انتشار: ندای سبز آزادی
|
نسخه چاپ
به این نکبت نباید تن داد
• نشانه نکبت
مهم ترین رویداد هفته ای که گذشت قتل وحشیانه معمر قذافی پس از اسارت به دست مخالفان بود. می گویم مهم ترین رویداد هفته زیرا این عمل بیش از هزار سوگند سران “انقلاب لیبی” حد حرمتی که آنها برای حقوق بشر قائلند را بیرون می کشد و افشا می کند. آن وحشی گری و خشونتی که “با افتخار” و نه یک بار، نمایش داده شد این حقیقت تلخ را برای همه وجدان های بیدار تکرار کرد که موضوع اصلی انقلاب لیبی، نه حقوق بشر، که باز تقسیم ثروت کشور و نیز یک انتقام گیری وحشیانه و خونین قبیله ایست. این قتل نشانه نکبت است.
می گویند 42 سال حکومت بیدادگرانه ی قذافی جز این پایانی نمی توانست داشت. این ها همه فوران خشم فروخورده ی ملت است. اما بسیاری جا دیدم و شنیدم که ایرانیان، تقریبا یک صدا قتل قذافی در اسارت را جنایت دیدند. آخر ما ایرانیان روزهای پس از پیروزی انقلاب و آن کشتارهای وحشیانه مان را هنوز از یاد نبرده ایم، تابستان 60 را دیده ایم، کشتار67 را دیده ایم، و قتل های زنجیره ای را ..
نه. هرگز. نباید تن داد به هیچ توجیهی برای این نکبت. و تن نخواهیم داد. این فرار از یک مسوولیت جمعی است. همه باید محکوم کنیم. مایه امید فراوان است که کمتر کسی از آزادیخواهان ایران اشمئزاز از این رفتار با قذافی را در وجود خود حس نکرد. همین عدم تحمل ماست که ما را به توان تحمل یک دیگر ترغیب می کند.
• نکبت مقدر نیست
جامعه جهانی قطعا می توانست اگر می خواست که نخستین سنگ حکومت لیبی با یک قتل خود سرانه ی یک اسیر نهاده نشود. سکوت دولت ها در برابر قتل عامدانه قذافی در شرایط اسارت هیچ معنایی جز این ندارد که آنها احترام به حق و قانون را بس سهل انگارانه به سهم گیری در منابع لیبی می فروشند. رهبر شورای انتقالی لیبی در اولین نطق خود در اجتماع بزرگ مردم بن غازی پس از قتل قذافی اعلام می کند که قوانین شریعت اسلامی در لیبی به اجرا گذاشته خواهد شد و از یک قانون رسما نام می برد: او در اولین نطق خود منع چند همسری ملغی و چند همسری آزاد اعلام می کند. و باز نه نیکلاس سارکوزی و نه هیچ یک از دیگر پشتیبانان انقلابیون لیبی سخن به اعتراض نمی گشایند. حکومت ایران نیز.
من از ابتدا شک داشته ام که قطع نامه شورای امنیت که تحت عنوان مسوولیت حفاظت از جان غیرنظامیان اعمال منطقه پرواز ممنوع را مجاز ساخت واقعا به حفظ جان غیر نظامیان از حملات قذافی محدود می توانست ماند. تجربه نشان داد که عبارات آن قطع نامه دایر بر “تلاش برای حل اختلافات از طریق گفتگو” و “توافق روی آتش بس میان طرف های درگیر” در همان زمان در ذهن امضاء کنندگان اصلی آن، یعنی فرانسه و امریکا و انگلیس، ترفندی برای به سلامت عبور دادن آن از شورای امنیت تلقی می شده است.
کسان بسیاری بوده اند که پس از صدور قطع نامه شورای امنیت، اعتراض به ناتو و دولت های بزرگ غربی در مورد نفی هرگونه ابتکار برای گفتگو بین حکومت و مخالفان و حمایت نظامی از مخالفان برای پیروز گردانیدن آنها در جنگ را “نوعی همراهی با دیکتاتور” می فهمیده اند. این که گفته شود قذافی به هیچ وجه راضی به امتیاز دادن و گفتگو و آتش بس نبوده است حرف یاوه ایست. حقایق نشان داد که او ذلیل تر و زبون تر از آن بود که نمایانده شد. صدام هم همین طور بود.
شاید من و امثال من اطلاعات محدودی از سابقه و خصائل و ترکیب نیروهای ضد قذافی داشته باشیم. اما ناممکن است که دولت های عضو ناتو این اطلاعات را نداشته اند. آنها خوب می دانسته اند که نیروهای مسلط بر ائتلاف ضد قذافی زن را همانگونه می بینند که در اولین نطق رئیس شورای انتقالی لیبی نمایانیده شد و قتل در اسارت هم مایه شادی و شعف شان است. آنها که میدانستند حاصل جنگ داخلی و تحمیل خشونت بر جامعه ای چون لیبی هزاران بار بیشتر عدول از “مسوولیت حفاظت” از جان غیر نظامیان است حق نداشتند بندهای دیگر قطع نامه شورای امنیت را در باره “ضرورت اعلام آتش بس” و “حل اختلافات از طریق گفتگو” را به هیچ گیرند و تلاش های مسوولانه رئیس سازمان اتحادیه افریقا، پرزیدنت زوما را به سنگ بزنند.
آدم کشانی که سرهنگ قذافی را بعد از تسلیم و اسارت خودسرانه به قتل میرسانند، البته مسوولند و باید پاسخگو باشند. اما مسوولیت اصلی فاجعه ای که در لیبی رخ می دهد بر عهده آنان نیست. اگر آنها نبودند کسان دیگری شاید چنین می کردند وشاید هم با غیضی بیشتر. مسوولیت اصلی برعهده رهبران انقلاب و حامیان سرسخت خارجی آنان است که راه آتش بس و گفتگو را سد کردند. مسوولیت اصلی بر عهده کسانی نیست در پیش خود یاوه بافتند که دیکتاتورها هرگز به عقب نشینی و سازش تن نمی دهند و سرنوشت همه دیکتاتورها فقط مرگی حقیرانه است. مسوولیت اصلی بر عهده قدرت های بزرگی است که چشم به منابع لیبی دوخته اند و برای روی ترش نکردن پیروزمندان حالا زبان در قفا می کشند. نکبت جنگ مقدر نیست. این قدرت و ولع ثروت سیاه است که عزم جنگ درست می کند.
مدافعان واقعی حقوق بشر آنانند که فرصت های واقعی برای مذاکره و آتش بس را نابود نمی کنند؛ کسانی که جنگ داخلی و قتل و غارت را امری ناگزیر که مسوولیت آن بر عهده دیگری است تلقی نمی کنند، کسانی که قدرت خود را برای راه حل صلح آمیز به کار می گیرند. کسانی که جنگ را بر ملت را روا میدارند دشمن ترین دشمنان حقوق بشرند.
جنگ در لیبی و فرجام دهشتناک رفتار با یک اسیر بی سلاح، و نیز مژدگانی آزاد شدن چند همسری به رزمندگان انقلاب لیبی، نه اولین فاجعه در منطقه ما و نه آخرین آنهاست. قبل از آن عراق و افغنستان را داشته ایم و حالا نوبت سوریه است.
• و حالا نوبت سوریه است
شورای ملی سوریه اعلام کرده است به هیچ وجه با دولت اسد مذاکره نخواهد کرد و از جامعه بین المللی خواسته است برای سرنگونی آن رژیم از آن حمایت کنند. و تا اینجا مسلم است که عزم قدرت های اروپایی و ایالات متحده امریکا نیز با مواضع شورای ملی سوری همآهنگ است. چه باید کرد؟
بحران سیاسی در سوریه ادامه دارد و محال است اسد و حزب بعث بتوانند قدرت انحصاری خود را دو باره تثبیت کنند. دو راه بیشتر وجود ندارد: یا ادامه وضع موجود که قطعا به فراگیری جنگ داخلی، مداخله خارجی، با احتمال منطقه ای شدن آن؛ و یا راه تشکیل کنفرانس ملی واقعی با شرکت همه جناح ها، تشکیل دولت انتقالی، برگزاری انتخابات آزاد زیر نظارت بین المللی و استقرار نظام سیاسی و قانون اساسی تازه.
راه اول، راهی که با منع هرگونه مذاکره با حکومت تعین می یابد، مورد حمایت شورای ملی سوری است. دولت ترکیه هم تا اینجا گرچه به عنوان پناه دهنده و حامی اصلی مخالفان برآمد کرده، اما متاسفانه در باره اثرات فاجعه بار امتناع این شورا از گفتگو با مخالفان، سکوت کرده است. در شرایط خاص سوریه امتناع از مذاکره، از تقسیم قدرت با حزب بعث و تشکیل دولت همگانی هیچ معنایی جز سوق کشور به سوی جنگ داخلی ندارد. دولت دست راستی فرانسه صریح تر از همه حرف زده است.
تا امروز دولت ایران نه خود سیاست روشنی در قبال بحران سوریه اتخاذ کرده و نه مهلت داده است که صاحب نظران در رسانه ها چاره جویی کنند. موضع رسمی ایران تا امروز حمایت از انحصار قدرت در دست اسد بوده است. تا قبل از اظهار نظر مختصر آقای احمدی نژاد در مصاحبه با سی ان ان، هیچ گاه دولت ایران از دولت سوریه رسما درخواست نکرده است که کشتار شهروندان خود را متوقف کند. و این در حالی است که ایران واقعا پس از روسیه بیشترین نفوذ را در سوریه دارد.
همکاری نزدیک تر ایران و سوریه برای حل و فصل بحران سیاسی در ترکیه موثرترین عامل اجتناب از جنگ داخلی در سوریه و تقابل دو کشور موثرترین فاکتور در وقوع جنگ داخلی در سوریه است. ضربه جنگ داخلی سوریه به دوکشور فاجعه ای جبران ناپذیر است. کلید راه حل صلح آمیز بحران در سوریه نه در شورای امنیت سازمان ملل است و نه در دست ناتو. نقش قدرت های بزرگ نیز برای گذار صلح آمیز سوریه به دموکراسی تعیین کننده تر از نقش ایران و ترکیه نیست.
شاید من و امثال من اطلاعات محدودی در باره ترکیب، پیشینه و پیوندهای دستجات مخالف اسد داشته باشیم. اما ناممکن است سران کشورهای عضو ناتو ندانند که در صورت جنگ داخلی در سوریه چه کسانی دست بالا می یابند و چه اتفاقاتی خواهد افتاد. آیا در آنجا هم باز قتل سفاکانه و قساوت و وحشیگری اعلام رسمی آزادی چند همسری نخستین “میوه” های انقلاب خواهد بود؟
مدافعان واقعی حقوق بشر مادران صلح اند. آنان که به صلح پشت می کنند هرچه علیه استبدادها و وحشی گری هایش بگویند همه یاوه هایی نکبت بار است. به این نکبت نباید تن داد.
————————————————————