05 06 2012
|
موضوع: گفتگوی نوشتاری
|
محل انتشار: سایت خبری تحلیلی عصرنو
|
نسخه چاپ
بحث پیرامون «استراتژی انتخابات آزاد»
بحث های جالبی در میلینگ لیست اتحاد جمهوری خواهان ایران پیرامون سیاست اتحادها و استراتژی انتخابات آزاد پیش رفت که به نظرم مطالعه آن برای عموم فعالان سیاسی، تحلیل گران، طراحان استراتژی و نظریه پردازان اپوزیسیون ایرانی سودمند است. من در دور سوم این گفتگوها مشارکت کردم. این گفتگو از همان ابتدا نوشتاری بود. بخش های اول ودوم عمدتا گفتگویی است میان بابک امیر خسروی و کاظم علمداری. برخی دوستان دیگر هم در آن اظهار نظرهایی عرضه کرده اند. متن کامل این گفتگوها روی سایت عصر نو نیز قابل دسترس برای عموم است. گفتگوها بر سر مسایل استراتژی هم چنان تداوم دارد. امیدوارم که سردبیر سایت عصر نو فرصت و همت اش افزون گردد تا علاقه مندان از دنبال کردن این گفتگوهای خوب و بسیار مهم محروم نشوند.
توضیح این که من در پایانه دور اول گفتگوها اشاره کردم که تدوین استراتژی برای در اندازی شرایط «انتخابات آزاد» را کاری کاملا ضروری دانسته و هم از این روی طرفدار گفتگوهای باز با همه نحله های سیاسی کشور - منجمله سلطنت طلبان و مجاهدین - هستم.
بابک امیرخسروی به این سخن من خردم گرفت و بحث دور سوم با همین خرده گیری آغاز می شود
بابک امیر خسروی:
انتخابات آزاد چه وظیفه ای برعهده دارد؟
دوست ارجمندم فرخ، پس ازسلام!
صادقانه بگویم، شگفت زده ام که تو مقصود دوستانی را که شعار«انتخابات آزاد» را مطرح ساخته اند، هنوزدرنیافته ای؟ آیا این «تجاهل عارف» است یا علت دیگری دارد؟ برخلاف آنچه تومی پنداری، از منظرآنها، معنای شعار«انتخابات آزاد» طراحی«یک طرح استراتژی و تاکتیک برای نهادینه کردنِ انتخابات آزاد»، نیست. یعنی فراهم کردن شرایط سیاسی که درآن، برگذاری همۀ انتخابات ها درشرایط آزاد، میسرباشد؟ مثلاً درمورد: انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، شوراها ومجلس خبرگان وغیره!
تو دربارۀ فواید نهادینه شدن انتخاباتی که درشرایط آزاد برگذارشود، مثلاً نظارت استصوابی نباشد، مطبوعات آزادباشند، احزاب آزادباشند، تبعیض نباشد، صحبت می کنی. ولی این مطالب ربطی به شعار«انتخابات آزاد»، ندارد که برخی ازدوستان ما مطرح می کنند وتازگی هم ندارد. آنها خواستاربرگذاری یک انتخابات آزاد زیرنظرناظران بین المللی هستند که باید دربارۀ رژیم مطلوب مردم درلحظۀ آن انتخابات تصمیم بگیرد. انتخاباتی که نقشی درمقام «همه پرسی» دارد نه انتخابات عادی! بی آنکه روشن بگویند، چنین استنباط می شود که هدف این دوستان ازانتخابات آزاد، (Régime Change) است. راه تحمیل چنین «انتخابات آزاد»را بررژیم حاکم، تاکتیک«محاصرۀ مدنی» که یک اصطلاح نظامی است، پیشنهاد می کنند. درطرح این دوستان، دستکاه حاکمه نقشی جزتسلیم به خواست انتخابات آزاد زیرفشارتوده های مردم ندارد.
امیدوارم من اشتباه می کنم ونظراین دوستان رادرست نفهمیده ام. جا دارد آقای گنح بخش که طراح آنست، این سوء تفاهمات را مرتفع بکند. روشن بگوید انتخابات آزاد پیشنهادی آنها، چه وظیفه ای برعهده دارد؟
ارادتمند بابک امیرخسروی
06/05/2012
***********
فرخ نگهدار:
دگرگونی در مناسبات نیروهای سیاسی عمده در کشور انتخابات آزاد را نهادینه می کند.
دوست ارجمند بابک عزیز و گرامی
ممنون از اظهار نظر.
بابک جان من در ابتدای نوشته ام تصریح کرده بودم که درک واحدی از آنچه “استراتژی انتخابات آزاد” مطرح شده وجود ندارد. مساله تجاهل عارف نیست. من می دانم و می دانستم که برخی دوستان در سجا مراد دیگری از آنچه «استراتژی انتخابات آزاد» می نامند ارایه می دهند. مراد آن دوستان از «استراتژی انتخابات آزاد» که شما هم به آن اشاره کرده ای این است که: همه نیروهای اپوزیسیون از راه «محاصره مدنی» به حکومت متحدا فشار بیاورند که قبول کند که زیر نظارت بین المللی در ایران انتخابات آزاد برگزار شود. این که برخی از دوستان در سجا به غلط نام استراتژی سیاسی خود را «استراتژی انتخابات آزاد» گذاشته اند دلیل این نمی شود که هیچ استراتژی سیاسی روشنی برای فراهم کردن شرایط برای انتخابات آزاد وجود نداشته باشد. در پائین خواهیم دید که چرا استراتژی دوستان با یک استراتژی سیاسی برای بستر سازی برای انتخابات آزاد زاویه دارد و چرا و چگونه می توان و باید یک استراتژی سیاسی واقع بینانه و متضمن مقصود برای بستر سازی و فراهم آوردن شرایط برای انتخابات آزاد طراحی کرد.
همه می دانیم که، در نوشته های دوستان در سجا، نه در باره یک نقشه راه برای فراهم کردن زمینه انتخابات آزاد سخنی روشن دارد و نه در این مورد که زمینه مذکور را باید در همین حکومت هموار کرد یا در حکومت بعدی سخنی گفته شده است. لذا به هیچ تعبیر نمی توان آن را یک استراتژی برای تحقق شرایط انتخابات آزاد قلمداد کرد.
مراد امیر گنج بخش و رضا سیاووشی از آنچه تحت عنوان «استراتژی انتخابات آزاد» بیان می کنند در واقع تلاش برای رسیدن به نوعی توافق میان همه نیروهای سیاسی مخالف وضع موجود است بر سر شیوه تشکیل حکومت. مراد این دوستان این است که همه مخالفین جمهوری اسلامی با هم توافق کنند که نوع و ترکیب حکومت از طریق صندوق رای، با نظارت بین المللی و با تضمین حق مشارکت تمام نیروها، تعین شود. معنای این سخن سخنی کاملا روشن است و برای همه دموکراسی خواهان هم کاملا پذیرفتنی است. همان طور که گودرز اقتداری هم نوشته است: فقط مستبدین و سلطه جویان ممکن است در عمل مخالف آن باشند.
بنابراین واژه «استراتژي» را دوستان سجا بجا بکار نمی برند. آنچه در سجا تحت عنوان «استراتژی انتخابات آزاد» اعلام می شود در واقع «هدف استراتژی» است و نه خود استراتژی.
آنچه امیر گنج بخش و رضا سیاوشی می گویند یک استراتژی سیاسی است. اما نه برای بستر سازی برای انتخابات آزاد. استراتژی آنان، به استنباط من، این است که همه نیروهای مدافع انتخابات آزاد را برای به دست گرفتن قدرت باید با هم متحد کرد و پاسخ به این سوال، که انتخابات آزاد مطالبه ای از همین حکومت است یا از حکومت بعدی، را به همان اتحاد واگذار واگذار نمود.
و من، بابک جان، درست عکس این دوستان فکر می کنم.
فکر من این است که فقط کسانی می توانند و باید با هم متحد شوند که مصمم اند در همین حکومت و از همین امروز برای بستر سازی برای انتخابات آزاد، تا هرجا که ممکن است، تلاش کنند. هیچ گاه معتقد نبوده ام و قبول ندارم که کسانی که معتقدند برای برگذاری انتخابات آزاد اول باید این حکومت را از سر راه برداشت، می توانند با کسانی که با وجود جمهوری اسلامی می خواهند نظامات انتخاباتی موجود را به سمت آزادی بیشتر و مشارکت بیشتر سوق دهند نیروهایی هم فکر یا همسو هستند و می توانند با هم در این زمینه همکاری سیاسی داشته باشند.
تفاوت نظر فوق قطعا به یک تفاوت نظر جدی تر فرا می روید. تفاوت نظری که به جدایی نابهنگام این دوستان از اجا انجامید: معتقدم به همان اندازه که کاستن از فضای خصومت، بد فهمی، و انگ زنی labelling، میان گروه های اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد (و در تاکید بر این اهمیت من و امیر و رضا و کاظم همه هم نظریم) به همان اندازه کاستن از فضای تنش و تخاصم و دشمن انگاری و ترس میان گروه های اپوزیسیون جمهوری اسلامی و حاکمان بر جمهوری اسلامی هم حائز اهمیت است. آرزویم این بوده و هست که احتیاط و توجهی که در سخن و در رفتار امیر و کاظم و رضا نسبت به گروه های غیر جمهوریخواهِ مخالف جمهوری اسلامی هست، نسبت به رهبران جمهوری اسلامی ایران هم دیده می شد.
هم عقل سلیم و هم تجارب ما ثابت می کند که در هیچ کجای دنیا نیروهایی که با هم اختلاف وجودی existential دارند، اگر زورشان برسد حق یک دیگر را برای شرکت در انتخابات مراعات نمی کنند. محور اصلی هر استراتژی سیاسی برای سوق شرایط حاکم بر کشور به سمت انتخابات آزاد - از نظر من - همانا تلاش برای ریختن ترس نیروهای سیاسی از به حکومت رسیدن دیگری است. و هسته اصلی این محور همانا مداوم کردن و نهادینه کردن دیالوگ میان آن نیروهاست. اصلا بیهوده و تصادفی نیست که در تمام جوامع دموکراتیک مهم ترین و پایه ای ترین رکن آزادی همانا آزادی بیان شناخته شده است.
راست این است که هم از «شرایط مطلوب برای انتخابات آزاد» و هم از «شیوه هموار کردن راه برای انتخابات آزاد» در بین ما دو درک متفاوت وجود دارد. من نام آنچه را که دوستان در سجا آن را «استراتژی انتخابات آزاد» نهاده اند استراتژی انتخابات آزاد نمی گذارم. نام آنچه آن دوستان می خواهند «اتحاد میان نیروهای معتقد به انتخابات آزاد برای کسب قدرت و توزیع آن بر اساس انتخابات آزاد» است.
من در اعتقاد این دوستان و دیگر متحدانشان به انتخابات آزاد هیچ تردید ندارم. آنها واقعا قصد دارند «تناسب قوا» میان اپوزیسیون و حکومت را شکسته و انتخابات آزاد در ایران برگزار کنند. اما مگر «توازن قوا» تنها مانع نهادینه نشدن انتخابات آزاد در ایران است؟ مگر در عراق توازن قوا شکسته نشد؟ مگر در سوریه و لیبی توازن قوا شکسته نشده؟ مگر انقلاب بهمن توازن قوا را نشکست؟ حرف مهدی فتاپور راست است که می گوید: با درکی که سازمان های اصلی سیاسی ایران در ایام پس از انقلاب از مقاصد یک دیگر داشتند، با آن سطح از بدگمانی و زیادت طلبی همگانی، حتی اگر دست بالا را هم پیروان آیت الله خمینی نمی گرفتند و مجاهدین و سلطنتی ها و چریک ها فائق تر از این می بودند باز هم بسیار بعید بود که همه گروه ها حق وحقوق دیگران را برای مشارکت محترم می شمردند.
برای مشارکت سیاسی همگانی باید مناسبات میان نیروها دگرگون شود و نه فقط تناسب قدرت اجتماعی و سیاسی میان آنها.
انتخابات آزاد را دگرگونی در تناسب قوا میان حکومت و مخالفین نهادینه نمی کند. انتخابات آزاد را دگرگونی در مناسبات نیروهای سیاسی عمده در کشور نهادینه می کند.
من تا این جا به بخش مهم دیگری از تفاوت ها با استراتژی سیاسی برخی دوستان در سجا اشاره نکردم. بخشی که به همسویی یا ناهمسویی با فشارهای خارجی علیه جمهوری اسلامی ایران باز می گردد. میدانیم که بخشی از نیروهایی که دوستان در سجا جزو نیروهای متحد «استراتژی انتخابات آزاد» در نظر می گیرند کسانی هستند که معتقدند برای شکستن تناسب قوای موجود میان حکومت و مدافعان انتخابات آزاد می توان و باید از فشارهای بین المللی علیه جمهوری اسلامی نیز بهره گرفت. منظورم کسانی است که فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی را از جمله در مساله هسته ای، از جمله در انتقال بازار نفت کشور به کشورهای حاشیه جنوبی خلیخ فارس، از جمله حمایت فعال تر از ارتش آزاد سوریه، و چیزهای دیگر را جزئی از پروژه شکستن تناسب قوا میان حکومت و مخالفین و به سود انتخابات آزاد تصور می کنند.
و همه ما به خوبی آگاهیم که کسانی که برای شکستن توازن قوا میان خود و حکومت به افزایش فشار خارجی دل می بندند با تقسیم ایرانیان به نیروهای چشم دوخته به شرق و غرب به بی اعتمادی و تقابل میان آنان دامن می زنند. آنها با این کار چشم انداز انتخابات آزاد را باز هم دورتر می برند.
و می دانم که من و تو با اکثریت بزرگ فعالان اجا در این عرصه عمیقا همدلی داریم.
سلامت و سبز باشی
فرّخ (ارسالی 08/05/2012)
***************
بابک امیر خسروی:
سخن گفتن دربارۀ «انتخابات آزاد» همچون یک شعار، آن هم استراتژیک بی معناست.
دوست عزیزوارجمندم فرخ پس ازعرض سلام!
ازتوضیحاتی که برای باز وروشن کردن موضع ونظریات ات داده ای، صمیمانه سپاسگذارم. بی گمان اگرهمین ور اهگ بجای نامۀ پیشین فرستاده بودی، من واکنش نشان نمی دادم. متاسفانه نامۀ پیشین،لااقل برای من، ناروشن بود. شاید واکنش من این سود راداشت که موجب شد مواضع ات رابیشتربازبکنی تا سوء تفاهم هابرطرف گردد. دراینجا، تنها روی یکی دونکته آن هم به اجمال انگشت می گذارم:
1 ـ ور اهگش نوشته ای:«مراد آن دوستان از«استراتژی انتخابات آزاد» ... این است که: همه نیروهای اپوزیسیون از راه «محاصره مدنی» به حکومت متحدا فشار بیاورند که قبول کند که زیر نظارت بین المللی در ایران انتخابات آزاد برگزار شود».
فکرنکنم مراد آن دوستان، برگزاری «انتخابات آزاد»، آنگونه که من وتو مدنظرداریم، باشد؟ یعنی برگزاری انتخابات، مثلاً انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس شورای اسلامی؛ درهمین جمهوری اسلامی ودرچارچوب قانون اساسی باشد! مراد آن دوستان از«استراتژی انتخابات آزاد»، آنگونه که من استنباط می کنم، وصمیمانه آرزومندم اشتباه کرده باشم؛ برگزاری آن درورای دولت برسرکاروبا دورزدن آن ودرمحاصره گرفتن آن، وفرجام پیکاری تحت عنوانِ «محاصرۀ مدنی»است؛ که دولت جمهوریِ اسلامی راعملاً تسلیم کند، ور اهگش تابه برگزاری یک«انتخابات آزاد» زیرنظرناظران بین المللی تن دردهد(ملاحظه می کنی که دولت برسرکارازاین منظر، درنقش «شاه سلطان حسین» است). موضوع این «انتخابات آزاد» نیزگزینش نظام مطلوب مردم درآن لحظه است. که می تواند جمهوری باشد یا سلطنت مشروطه یا چیزدیگر! تعیین آن تابع توازن نیروهادرآن لحظه است. بدیهی است که اگر اصراراین دوستان برحفظ خواست انتخابات باشد، قاعدتاً منظورشان انتخابات مجلس موسسان است، وگرنه، چیزی جزهمه پرسی نیست.
بنابراین فرخ جان دقیق کردن این موضوع بسیارمهم است. باید ازپریدن درتاریکی پرهیزکرد. زیرا اگراین موضوع وخط ومرزهابه درستی روشن شود، ملاحظه خواهد شد که دیگرسخن گفتن دربارۀ «انتخابات آزاد» ازسوی ما، همچون یک شعار، آن هم استراتژیک بی معناست.
سیاست ما برای اتحاد با سایرنیروها نیز، تابع این مرزبندی است. اگردرشرایط کنونی پبکاربرای تامین حداقل آزادی ها:آزادی مطبوعات وقلم، آزادی احزاب و سندیکاها وتشکل های صنفی، آزادی زندانیان سیاسی ونیزتامین پیش شرط هایِ انتخابات ها درآزادی است؛ که لازمۀ آن، اضافه برتامین مطالبات بالا، لغونظارت استصوابی نیزهست؛ درآنصورت می توان گسترده ترین نیروهای درون کشوررابه این پیکارفراخواند. متحدین عینی وعنلی ما، دردرجۀ نخست نیروهای سبزو اصلاح طلبان درون کشوراست.
بی گمان، دستیابی به این خواست ها، فی نفسه هدف نیست. بل فراهم آوردن پیش شرط های هرمبارزۀ سیاسی دیکردرجهت تامین حاکمیت ملت است که درآن همۀ نهادهاناشی ازاراده ورای آزاد ملت باشد. ازاین منظر، که تو هم موافقی، وقتی خواست های حداقلی بالافراهم آمد، انتخابات ها به طورطبیعی وناخواسته، آزاد خواهند بود.
نکات دیگری هم هست که میل داشتم درمیان بگذارم. فعلابه همین مختصر بسنده می کنم.
سلامت وموفق باشی.
سلامت وموفق باشی.
قربانت بابک 08/05/2012
*************
فرخ نگهدار
با سلام بر بابک و حبیب و کاظم و رضای عزیز
حالا خیلی روشن تر از سابق معلوم شده است که حداقل در مورد مساله انتخابات آزاد مقدار زیادی از برداشت ها می تواند یکی شود.
تا این جا آن طور که من فهمیده ام بابک عزیز فکر می کند شعار انتخابات آزاد شعاری پیش رس است و ما مطالبات عاجل تری داریم که اگر آنها برآورده نشود انتخابات آزاد هم برگزار نخواهد شد. از آن جمله اند: آزادی قلم و بیان، آزادی احزاب و رسانه ها، آزادی زندانیان سیاسی و از این قبیل. بابک پیش کشیدن شعار انتخابات آزاد را تدبیر تازه ای برای پیشبرد سیاستی سرنگونی طلبانه و غیراصلاح طلب ارزیابی می کند.
تا آنجا که من متوجه شده ام حبیب عزیز می گوید چیزی به نام «استراتژی انتخابات آزاد» در فرهنگ سیاسی وجود ندارد. و آن چه من تحت این عنوان طرح می کنم در واقع همان طرح آشتی ملی است.
رضای عزیز می گوید استراتژی انتخابات آزاد کاملا قابل تعریف و مشخص است. معنای آن این است که همه نیروها با هر عقیده و سابقه و برنامه با هم به برای برگداری انتخابات آزاد فشار بیاورند و به اتکای یک ائتلاف گسترده از نیروهای حامی همان خواست ها و جلب حمایت متحدین جهانی خود، حکومت را وادارند که مطابق موازین شناخته شده ی بین المللی و تحت نظارت بین المللی انتخابات عمومی برگذار کند.
در مورد نظر بابک:
این نظر او که می گوید برای رسیدن به انتخابات آزاد باید پیش زمینه های آن - یعنی آزادی های سیاسی - فراهم شود کاملا درست است. نکته ای که من به آن اضافه می کنم ضرورت طراحی سیاست و پیگیری اقداماتی است که به گشایش فضای سیاسی و تخلیه فشارهای اعمال شده از سوی حکومت از یک سو و اطمینان او به حفظ ثبات سیاسی و اجتماعی در صورت گشایش فضای سیاسی است. تصورم از حرف بابک این است که او می گوید بیائیم با هم علیه حکومت متحد شویم اما نه برای شعار درشتی مثل انتخابات آزاد، بلکه برای خواسته هایی که گرفتنی تر است. فهم من این است که بابک مشکل نبود آزادی سیاسی، که مقدمه انتخابات آزاد است - را در ضعف نیروی اپوزیسیون و عدم تناسب قوای ضرور برای گرفتن این حق می بیند. من ثمر بخش بودن تغییر تناسب قوا میان اپوزیسیون و حکومت را نه رد می کنم و نه نامفید می شناسم. اما به تجربه دریافته ام که رعایت آزادی ها فقط مقدار کمی به تناسب قوا مربوط است و مقدار بیشتری به مناسبات قوائی که در صحنه هستند با یک دیگر مربوط است. در یک فضای خصمانه یک طرف طرفِ دیگر را دشمن می داند، اگر هم حاکم به رعایت آزادی ها التزام دهد، تا وقتی این فکر از سر او بیرون نرود که اپوزیسیون دشمن نیست، به محض اغتنام فرصت سر آن دشمن زیر آب خواهد رفت. اگر آزادی سیاسی ناشی از اعتماد طرفین به رعایت قوانینِ بازی توسط طرف مقابل نباشد، آن آزادی هرگز ماندگار نخواهد بود و هر طرف در اغتنام فرصت برای حذف دیگری است. تا کنون در تاریخ ما این نوع از آزادی ها - که بر اساس تناسب قوا بوده چندین بار پیش آمده. اما بیاد بیاوریم که آن شرایط به واقع از سوی هر دو طرف «شرایط بحرانی» انگاشته شده است. شرایطی که هر طرف کوشیده است هرچه زودتر تکلیف را به سود خود یک سره کند.
این کاش بابک در توصیف کارهایی که باید برای فراهم سازی پیش شرط های انتخابات آزاد انجام دهیم بیشتر صحبت می کرد. او از «مبارزه در راه آزادی قلم و بیان» صحبت کرده است. اما توضیح نداده است که آیا تامین آزادی قلم و بیان هم لوازم و پیش شرط هایی را می طلبد یا نه. اما آشنایی نسبی ام با فکر بابک به من کمک می کند که دریابم او می گوید «ما نیروهای آزادیخواه باید در این مرحله با نیروهایی که توان تغییر دارند، مثل ملی مذهبی ها و مشارکتی ها، متحد شویم (یا همکاری کنیم) تا نیروی کافی برای شکستن تناسب قوا پدید آید. (این را من از توضیحات بابک در این مورد که آنچه او می گوید یک استراتژی سیاسی است - یعنی نیروهایش و اهدافش و مسیرش مشخص است - برداشت کرده ام.)
این تصور که بابک امیر خسروی یک طرح استراتژی و تاکتیک روشن را در ذهن ندارد درست نیست. کارنامه سیاسی تو و تمام اقدامات سیاسیِ به دقت سنجیده ات نشان می دهد که تو یک طرح استراتژی و تاکتیک روشن را در ذهن طراحی کرده ای و همان را هم در عمل به اجرا گذاشته ای و این سال هاست که چنین است. آنچه تو می گویی و توصیه می کنی با آنچه من پی می گیریم شباهت ها و همسویی های بسیار دارد. دوستان هم به خوبی بر این نزدیکی و همسویی واقف اند. فقط یک نکته است که در هر عمل سیاسی من راهنمای عمل و رعایت آن اهمیتی استراتژیک دارد و در کلام تو هنوز جایگاهی را که شایسته است به زعم من نیافته است. در فکر من هم درک نیروهای سیاسی از ماهیت یک دیگر و هم تناسب قوا میان مولفه هایی مستقل از مناسبات میان آن نیروها نیست. هر استراتژی سیاسی که موضوع تغییر ماهیت نیروهای طرف دیگر را - و یا شکستن تناسب قوای میان خود و «آن دیگری» را در مرکز خود قرار دهد یک استراتژی سیاسی است که نمی تواند در طرف مقابل - آنهم در یک فضا بشدت استبداد زده - فکری جز دفاع و مقابله تولید کند.
ما زمانی - و فقط زمانی - به سوی یک دموکراسی پایدار پیش می رویم که نیروهای سیاسی عملا موجود در صحنه سیاسی کشور به جای نیروکُشی یا نیرو کِشی مشی خود را برای تغییر در فهم آنان از یک دیگر بسیج کنند و بکار گیرند و مهم ترین و برَاترین و کارسازترین وسیله برای تغییر در فهم و قضاوت دیگری نسبت به خود گفتگوی مستمر با اوست.
سوالی که در ذهن من بالا و پائین می شود چنین است: برای این که نحله های سیاسی عملا موجود در کشور به سمت پذیرش حق همدیگر برای مشارکت بروند چه باید کرد؟ پاسخ رایج این است که باید تناسب نیرو بین جریان هایی که می خواهند این حق پذیرفته شود و نیروهایی که نمی خواهند چنین شود به سود اولی ها شکسته شود. این جواب گرچه قانع کننده است اما هنوز پاسخِ «چه باید کرد» نیست. برای بسط و رعایت حق مشارکت (انتخابات آزاد) درک نیروها از مقاصد همدیگر دگرگون شود. باید شناخت های نحله ها از همدیگر دگرگون شود. از نظر من باز کردن باب گفتگو میان نحله مهم ترین کاری است که در این جهت باید انجام داد. حتی به جرات می توانم مدعی شوم که نحله های اجتماعی که روابط مبتنی بر گفتگو (communication) بین نمایندگان آنها مستمر است کمترین تمایل را به سرکوب یک دیگر دارند و گروه های اجتماعی که کم ترین میزان رابطه مبتنی بر گفتگو را با هم دارند بیشتر تمایل به حذف دیگری را در خود ذخیره می کنند. برای این که گفتگو را جاری کنیم به دو چیز نیاز داریم: اول زبان گفتگوست و این زبان باید لزوما طوری گزین شود که راه تداوم گفتگو را هموار کند (زبانی که با زبانی که برای قطع گفتگو گزین می شود از زمین تا آسمان متفاوت است). دوم قواعد بازی است. ما برای رسیدن به گفتگوی مستمر با هر نحله دیگری نیاز به رعایت چارچوب حقوقی معین داریم. وقتی نحله ها به صورت «حکومت و اپوزیسیون» نیستند توافق روی این چارچوب هم سهل تر است و هم کم اهمیت تر می شود. اما بدون تکیه بر ضوابط حقوقی معین با حکومت تنظیم مناسبات با حکومت ناممکن است. سال هاست به این نتیجه ی قطعی رسیده ام که حکومت و اپوزیسیون قادر به سامان دهی یک گفتگوی ثمر بخش با هم نیستند هرگاه هیچ سیستم حقوقی شکل گرفته ای را مبنای روابط خود قرار ندهند. از نظر من این سیستم حقوقی هیچ چیزی جز سیستمی نیست که خود حکومت، در مناسبات با آحاد ملت، خود را به آن پای بند اعلام می کند.
می فهمم و می پذیرم که مشکلات عدیده سیستم حقوقی حاکم بر کشور ما باعث رویگردانی طیف وسیعی از نحله های سیاسی از مبارزه قانونی شده است و به حق. تازه عدم پای بندی این حکومت به حقوق قانونی مخالفان نیز غوز بالای غوز است. با وجود این دو مشکل من و شما اذعان می کنیم که هیچ سیستمی که مناسبات حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با مخالفان را و حقوق طرفین را در مناسبات روزمره تعریف کند و بتواند مورد توافق طرفین هم قرار گیرد سراغ نداریم. کسانی که به دلیل استبدادی بودن قانون اساسی موجود مبنای دیگری جز قانون اساسی موجود را مبنای مناسبات حکومت با خود قرار می دهند در واقعیت و در عمل سیاسی برقراری مناسبات با حکومت را به برداشته شدن حکومت و استقرار نظامی تازه موکول می کنند.
بنابراین:
• برای رسیدن به انتخابات آزاد و تضمین حق مشارکت همگان در آن، تامین شرایط معینی - یا آزادی های معینی که بابک عزیز هم آن ها را برشمرده است - قطعا ضروری است.
• برای تامین پیش شرط های انتخابات تغییر در تناسب نیرو میان اپوزیسیون و حکومت مهم است اما تعیین کننده نیست. آنچه حق مشارکت (آزادی سیاسی) را نهادینه می کند تغییر در مناسبات نیروهاست.
• تغییر در مناسبات (در فهم) نیروها نسبت به یکدیگر محصول تحول اجتماعی-اقتصادی و نیز محصول عمل آگاهانه بازیگران سیاسی و اجتماعی است. آنچه از عهده نیروهای سیاسی مدافع مشارکت ساخته است تلاش برای تولید زبان و وسائط سامان دهی و دراندازی گفتگوی مستمر میان نحله های سیاسی متخاصم است.
• این گفتگو در مدار صفر درجه باقی خواهد ماند هرگاه حکومت و اپوزیسیون قادر نشوند طرح حقوقی معینی برای استمرار گفتگو میان خود دراندازند.
• از این روی تلاش هایی می تواند به دراندازی پیش شرط های انتخابات آزاد کمک کند که برقراری گفتگوی مستمر میان حکومت و اپوزیسیون، و به طریق اولی میان نحله های اپوزیسیون، را در مرکز توجه و عمل سیاسی خود قرار دهد.
• مناسبات اپوزیسیون و حکومت قطعا نیازمند یک مبنای حقوقی مرضی الطرفین است. قانون اساسی مبنای عملی و حقوقی تمام چالش های میان حکومت و مخالفان است. طراحی یک زبان شایسته ی استمرار گفتگو با حکومت و تکیه بر چالش های قانونی و حقوقی مبتنی بر حقوق مندرج در قانون اساسی است.
بابک جان
کاظم علمداری هوشمندانه از تو پرسیده است: آیا فکر نمی کنید تقسیم بندنی جنابعالی ازافراد و گروه ها در باره انتخابات آزاد نه تنهاشما را با فرخ نگهدار در یک گروه قرار نمی دهد، بلکه شما رابه سیاووشی نزدیک کرده است؟ شما می خواهید با کسانی که نگهدار می خواهد گفتگو کند پیکار کنید. اینگونه نیست؟
و تو هوشمندانه تر گفته ای: کاظم جان راستش نمی فهمم نزدیکی ویا دوری احتمالیِ تحلیل من، ازنظریّات آقایان نگهداروسیاوشی چه اهمیّت ویژه ای دارد که شمامی پرسید؟ پاسخ به پرسش هائی ازاین نوع:«شما می خواهید با کسانی که نگهدارمی خواهد گفتگو کند پیکار کنید. اینگونه نیست؟»؛ مارا بیهوده وارد نوعی پلمیک بادوستان دیگر می کند.
با این وجه از حرفت که ما نباید وارد پلمیک شویم و مبنا را دوری و نزدیکی از افراد قرار دهیم کاملا موافقم. اما ایکاش به محتوای حرف هوشمندانه ی کاظم می پرداختی. او به درستی می بیند که تفاوت نظر - اگر وجود داشته باشد - بر سر سطح مطالبات، یعنی مبارزه برای کسب آزادی قلم و بیان، یا مبارزه برای انتخابات آزاد نیست. تفاوت مهم تر - اگر وجود داشته باشد - بر سر روش تامین شرایط است. آری. من روی گفتگوی مستمر سیاسی با تمام نحله های سیاسی کشور تاکید داشته ام و دارم. من تلاش برای تغییر رفتار حکومت از طریق مخاطب گرفتن حکومت را تجویز و اجرا می کنم. و به نظرم می رسد که بابک و سیاوش هر دو با این روش زاویه دارند. آنها هردو مخاطب گرفتن حاکم را به تناسب قوا موکول می کنند. اما یکی گفتگوی با سرنگونی طلبان را تجویز نمی کند چون به تناسب قوا لطمه میزند و دیگری گفتگوی با سرنگونی طلبان را تجویز می کند چون به تناسب قوا فایده میرساند. یکی می گوید انتخابات آزاد خواست واقع بینانه ای نیست و آزادی سیاسی را طلب کنیم. و دیگری می گوید اشکال ندارد. سطح مطالبه را می توان پائین تر آورد مشروط بر این که به تغییر دادن تناسب قوا میان حکومت و «مردم» مومن باقی بمانی و حاضر باشی با تمام نیروهایی که حرف تو را می پذیرند متحد شوی.
بابک عزیز
اگر تناسب قوا را اصل بگیریم و برای تغییر آن مبارزه کنیم، آنوقت مساله سطح مطالبه مساله ای قابل حل یا توافق است. مگر این که شما بگوئید و صراحتا هم می گوئید که نزدیکی و همسویی و همکاری با سرنگونی طلبان بر تناسب قوا بسود گرفتن مطالبات ما از حکومت کمک نمی کند و وضع را به زیان ما تغییر می دهد. چون بخش بزرگ تری از نیروهایی که برای این خواسته ها تلاش می کنند را از ما دور می کند. در این جا رضا و کاظم از شما می پرسند: اگر واقعا معتقدی که آن نیروهایی که از شما دور می شوند معتقد به آزادی قلم و بیان هستند و آن را مطالبه می کنند پس تلاش کن که نروند و دور نشوند. آیا دور شدن آنها اشتباه نیست؟
این استدلال فرجام منطقی دلچسبی ندارد. کار را به آنجا می کشاند که خیلی ها به آن رسیده اند. آنها می گویند: اپوزیسیون دموکراتیک باید نه با حکومت وارد گفتگوی فعال شود و نه با سرنگونی طلبان. آنها این کار را به وقتی موکول می کنند که تناسب قوا به سود اپوزیسیون دموکراتیک برهم خورده باشد. و حال پیدا کنید پرتقال فروش را: روابط با هیچ طرفی را تغییر ندهیم تا تناسب قوا به نفع ما به هم بخورد؟ و این حرف البته خریدنی نیست. نه تو به آن باور داری و نه کاظم و سیاوش.
کاظم و سیاوش می گویند مهم نیست هدف اتحاد را بزرگ بگیریم یا کوچک. اما بر سر هر چه توافق شد پی اش را بگیریم و هرکس خالصانه قدم پیش گذاشت خوش آمد بگوئیم. آنها می گویند هیچ مانعی ندارد. بیائید اتحادی درست کنیم که همه مدافعان آن شعار را در خود جای دهد. کاظم و سیاوش می گویند رضا پهلوی پای این کار هست و امتناع ما از حرف زدن با او بر برای روی هم گذاشتن نیروهامان بی منطق است. بابک می گوید این نزدیکی ما را از دیگران دور خواهد کرد و بر تناسب قوا تاثیر منفی دارد.
کاظم و سیاوش می گویند این که عده ای پای مبارزه برای خواست مشترک نیایند نشانه عدم پای بندی به آن خواست مشترک است. به این دلیل باید تلاش کرد آنها تکلیف خود را با آزادی بیان و قلم و غیره روشن کنند. آنها در عین حال می پرسند آیا ما متحد جهانی برای مبارزه در راه آزادی بیان و قلم و غیره داریم یا نداریم؟ اگر داریم، که داریم، چرا نباید با آنها برای تغییر تناسب قوا به سود جبهه آزادی وارد عمل شویم؟
این ها همه حرف هایی کاملا منطقی و پذیرفتنی است اما فقط آنگاه که مبنای استراتژی ما تغییر تناسب قوا، منزوی کردن حکومت و واداشتن آن به عقب نشنین از طریق اعمال قدرت باشد.
من با صدای رسا گفته ام و باز هم می گویم که رکن اصلی آن استراتژی سیاسی که من برای تامین آزادی سیاسی (پیش شرط های انتخابات آزاد) ممکن و متضمن مقصود می دانم متکی بر تغییرتناسب قوا میان حکومت و اپوزیسیون نیست. آنچه شرایط را برای فعالیت احزاب و تامین آزادی های حداقلی باز می کند تغییر در مناسبات میان نیروهای سیاسی و در راس همه مناسبات اپوزیسیون و حکومت است. من نخستین گام برای تغییر فضای مناسبات میان نیروهای متخالف، به شمول حکومتیان، را استقرار گفتگوی مستمر میان آنان و التزام همگان، به شمول حکومت، به یک میثاق مشترک می دانم. من مطمئنم که نیروهایی که آزادی را برای براندازی می خواهند، نیروهایی که حکومت کنونی را التزام پذیر به قانون و رعایت حقوق ملت نمی دانند و خود نیز چارچوب قانون اساسی را برای حقوق خود نمی پذیرند نیروهایی هستند که چنانچه کسانی که این ضوابط را می پذیرند در راه نزدیکی همسویی و همکاری با آنان گام بردارند بشدت به موقعیت خود و مناسبات میان خود و حکومت لطمه زده اند.
من گفته ام و تکرار می کنم که باید تلاش کرد رضا پهلوی و دیگر کسانی که تا امروز به مبارزه حقوقی و قانونی با حکومت برای تضمین حقوق خود تن نداده اند به جنبش اصلاح طلبانه ایران بپیوندند؛ به گفتگوی با مخالفان سیاسی و تلاش برای التزام حکومت به قانون تن دهند. گفته ام و تکرار می کنم که هیچ نوع سابقه ای و ماهیتی نباید و نمی تواند شرط اتحاد کردن یا اتحاد نکردن نیروهایی باشد که فعالیت خود را برای استیفای حقوق قانونی ملت، مندرج در قانون اساسی قرار می دهند. از همین امروز هم هرگاه رضا پهلوی و مریم رجوی اصول و قواعدی را بپذیرند که برای دراندازی پیش شرط های انتخابات آزاد ضروری است، من فورا تغییر موضع داده و از همگان دعوت خواهم کرد که با تمام قوا برای بازگرداندن این دو مولفه به جرگه نیروهایی که برای انتخابات آزاد تلاش می کنند اقدام کنیم. در این صورت آنها به ما همان قدر نزدیک خواهند بود که نیروهای اصلاح طلب درون و پیرامون نظام.
سرانجام باید همه ما باور کنیم که پیش شرط های انتخابات آزاد (که بابک پیشنهاد می کند و سیاوشی و فرخ و دیگران همه آن را می خواهند) با تغییر در تناسب قوا - با پیدا کردن متحدین ایرانی و خارجیِ بیشتر برای اپوزیسیون - نهادینه نمی شود. این شرایط با تغییر فضای مناسبات میان عمده ترین نحله های سیاسی کشور، با بسط گفتگو میان آنها و با التزام و اتکای طرفین به مبنای حقوقی واحد نهادینه می شود. من راه دوم را توصیه میکنم و برای آن هم دو اهرم معین توصیه می کنم: گفتگوی پایدار و مستمر با همه نحله های سیاسی کشور و التزام حاکمیت (و نیز مخالفان) به رعایت حقوق قانونی همه نحله های سیاسی کشور.
من نام این خط مشی را به اصرار و کاملا آگاهانه استراتژی انتخابات آزاد می گذارم. چون که به روشنی هدف و غایت تمام تلاش ها و چالش هایی را که توصیه می کنم همانا بستر سازی برای رفتن همگان به پای صندوق رای می دانم. فکر کنم همه دوستان می توانند تصور کنند که فرخ نگهدار کدام تدابیر و تلاش ها را برای بستر سازی انتخابات آزاد توصیه می کند.
دوست گرامی حبیب پرزین می نویسد چیزی تحت عنوان استراتژی انتخابات آزاد در هیچ یک از مطالعات پیرامون توسعه سیاسی و دموکراسی وجود ندارد و من در آوردی است. شاید چنین باشد. اشکال ندارد. ما آن را می پروریم و عرضه می کنیم. شاید دانشوران سیاست هم بعدا عنایت کردند. حبیب عزیز هم چنین توصیه کرده است که به جای لفظ انتخابات آزاد ما از واژه «آشتی ملی» صبحت کنیم. آشتی ملی البته شاید برخی از جهات استراتژی مورد نظر مرا حمل کند. اما به سهولت می توان دریافت که آشتی ملی تمام بار حقوقی را که انتخابات آزاد حمل می کند با خود ندارد. آشتی بیشتر در اذهان عامه بیشتر به مفهوم بخشش و شروع تازه است و نه لزوما به معنای رعایت حقوق سیاسی مساوی برای مشارکت در سازمان دهی قدرت سیاسی.
با پوزش از اطاله کلام
فرخ(ارسالی 13/05/2012)
***************
بابک امیرخسروی
فرخ عزیز، پس ارسلام!
به سهم خود، ازمشارکت تو دراین گفتگو وتبادل نظراستقبال می کنم وخوش آمد می گویم. نکات گوناگونی رامطرح کرده ای که شایان درنگ وواکنش است.
دراینجا تنهابه توضیح دوسه نکته بسنده می کنم که درتوضیح مواضع من، نادرست مطرح شده اند. بحث واظهارنظردربارۀ سایرنکات مطرح شده درنامه ات راکه عمدتاً به توضیح مواضع تودررابطه بامناسبات میان حکومتگران واپوزیسیون است، به فرصت دیگری می گذارم! شاید دیگرمخاطبان نامه ات به ویژه آقای علمداری به این موارد بپردازند.
1 ـ نوشته ای: «تا این جا آن طورکه من فهمیده ام بابک عزیز فکرمی کند شعار انتخابات آزاد شعاری پیش رس است و ما مطالبات عاجل تری داریم که اگر آنها برآورده نشود انتخابات آزاد هم برگزار نخواهد شد».
تاکید آن راپیش ازهرچیزضروری می دانم که من هرگز«شعارانتخابات آزاد» رابه عنوان موضوعی مستقل، که بشود برمحورآن یک استراتژیِ مبارزاتی تدوین کرد، مطرح نساخته ام؛ تا آن را، آنگونه که مطرح ساخته ای، «شعاری پیش رس» ارزیابی کرده باشم.
تا آنجا که بخاطردارم، هرجااصطلاح«استراتژی انتخابات آزاد»را به قلم آورده ام، صرفاً برای نقد آن ونشان دادن گوهرRégime change آن بوده است.
نقشۀ راهِ پیشنهادی من درراستای تحقق انتخابات هایِ نهاد ها وارگان هادرشرایط آزاد، درجمهوری اسلامی مطرح شده است؛ که خود، بخش جدائی ناپذیروبسیارضروری ازهمین مرحلۀ پیکارما برای تامین آزادی های اولیّه می باشد. دراین رابطه من توضیحاتی درپاسخ به نامۀ 14/05/2012 آقای علمداری(تحت عنوان: برخی تقاوت هاو توافق ها برای دگرگونی آنطور که من می فهمم، درمیلینگ لیست گذاشته اند) داده ام که دیگرتکرارنمی کنم. امیدوارم خوانده باشی.
حال آنکه طرح آن دوستان، آنگونه که من استنباط کرده ام وامیدوارم آقای سیاوشی باتوضیحات خود موضوع راروشن تربکند؛ برگذاری فقط یک انتخابات آزاداست! آن هم، نه به دست دولت برسرکاردر جمهوری اسلامی؛ بلکه دروراء آن وبا دورزدن ازآن وبه تسلیم واداشتن رژیم برسرکارصورت خواهد گرفت!.
چنانکه ملاحظه می کنی، متاسفانه، هیچ وجه تشابه وهیچگونه سنخیّت ماهوی میان آنچه دوستان تحت عنوان«استراتژی انتخابات آزاد» مطرح می سازند، که گوهرآن تغییرنطام است؛ بامطالبی که من در بارۀ برگذاری انتخابات های متداول درجمهوری اسلامی، یعنی: انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس شورای اسلامی وغیره، درشرایط آزاد، ازآن سخن می گویم، وجود ندارد.
دراینجااضافه کنم که اگرموضوع بحث ونقد نظردوستان ما دربارۀ«استراتژی انتخابات آزاد» نبود، من شاید، به مقولۀ انتخابات های آزادِ ارگان ها ونهاد هایِ جمهوری اسلامی، حتّی اشاره ای هم نمی کردم. زیرااگرآن خواست های مرحله ای اولیّه مورد نظرما، یعنی: آزادی مطبوعات، احزاب وسندیکاها و نهادهای مدنی ونیزپیش نیازهای لازم برای برگذاری انتخابات ها درآزادی درکشورما، ازجمله لغو نظارت استصوابی، فراهم شده باشند؛ درآن صورت دیگرنیازی به طرح شعارانتخابات های آزاد نبود! زیرا برگزاریِ آزادِ انتخابات ها، نتیجۀ طبیعیِ وجودِ چنین جامعۀ نسبتاً باز وآزاد است وگفتن وخواستن ندارد! صد که پیش آید، نَود هم پیش ماست!
منتهی درشرایط کنونیِ جمهوری اسلامی، بخاطرنبود آزادی ها، هربارکه انتخاباتی پیش می آید، فرصتی دست می دهد تاخواست های آزادیخواهانۀ مردم، ازجمله تامین پیش شرط های انتخابات آزاد مطرح گردد. کاری که ازجمله آقایان محمد خاتمی ومیرحسین موسوی به آن دست یازیدند.
2ـ نوشته ای: «تصورم ازحرف بابک این است که اومی گوید بیائیم باهم علیه حکومت متحد شویم اما نه برای شعار درشتی مثل انتخابات آزاد، بلکه برای خواسته هایی که گرفتنی تراست».
من پیش تر، دربارۀ مرزبندی ام باطرح«استراتژی انتخابات آزاد» توضیح داده ام وتکرارنمی کنم. خلاصه من چنین حرفی نزده ام واعتقادی به آن ندارم. دررابطه با رویکرد سلبی یا ایجابی دربرابربا حکومت نیزدرنامه مورد اشاره ام به آقای علمداری توضیحاتی داده ام که ازتکرارآنها پرهیزمی کنم. مسالۀ رویکرد ایجابی یا سلبی درطرح مطالبات وسیاستگذاری، برای کسانی که طرفدارمشی سیاسیِ اصلاح طلبی هستند، بسیاراساسی است. زیرامی شود وباید، یک جنبش سیاسی ـ اجتماعی برای اصلاحات به راه انداخت ودرکل جامعه اثرگذاشت. امّا اصلاحات درنهایت ازبالاصورت می گیرد و نقش حکومت دراین راستا، پراهمیّت است.
قربانت بابک امیرخسروی 14/05/2012
*******************
فرخ نگهدار:
شاید مشکل در نامِ «استراتژی انتخابات آزاد» نیست
با سلام بر بابک عزیز
ممنون از توضیحات
اعتقادم این بوده است که من و تو در نکات توافق نظر داریم:
1. این انتخابات هایی که در جمهوری اسلامی ایران برگزار می شود به این معنا آزاد نیست که بخش عمده ای از نیروهای سیاسی – به شمول همه ماها که در این بحث شرکت داریم – از حق مشارکت در آن ها محروم هستیم.
2. همه ما داریم تلاش می کنیم و خواهان این هستیم که موانع حقوقی و سیاسی موجود بر سر راه شرکت بخش های محروم از حق مشارکت در جامعه ما از میان برداشته شود و شرکت در انتخابات برای همگان آزاد باشد.
3. همه ما داریم بحث و تبادل نظر می کنیم که برای این تلاش های خود یک طرح و نقشه ی مشخص تری تنظیم و با همدیگر همان طرح و نقشه را به طور همآهنگ با وجود همین جمهوری اسلامی پیگیری کنیم.
من نام این طرح و نقشه را گذاشته ام «استراتژی ما برای رسیدن به انتخابات آزاد» یا به طور خلاصه «استراتژی انتخابات آزاد».
بعد از این توضیحات برایم سوال ایجاد شد که شاید مشکل در نامِ «استراتژی انتخابات آزاد» نیست. اگر ممکن است یک کلمه توضیح بده که آیا ما همچنان بر مضمون این سه بند توافق نظر داریم یا نه. این که می گویی در نظر کسانی «استراتژی انتخابات آزاد» دقیقا همان Régime change است دلیلی نمی شود که معنای ۳ بند فوق هم همان برندازی است.
با این حال برای این که فهم ما از حرف یک دیگر دقیق شود فعلا این اصطلاح «استراتژی انتخابات آزاد» را بگذاریم کنار. روی مضمون حرف بزنیم. آیا تو با مضمون سه بندی که در بالا برشمردم موافق هستی؟ حساب من این بوده است که هستی. چون بارها از ور اهگشا و شنیده ام که از شعار ایران برای همه ایرانیان استقبال می کنی. حساب من تا کنون این بوده که بابک امیرخسروی مضمون و محتوای سه بند فوق را تغییرات در رژیم جمهوری اسلامی ایران تعبیر می کند و نه یک ورزیون version از سیاست Régime change. جواب ور اهگشای ادامه این بحث مفید خواهد شد.
قربانت فرخ (ارسالی015 /05/2012)
جمع بندی کاظم ﻋﻠﻤﺪاري در باره نقطه نظرهای شرکت کنندگان در بحث 2012/05/14
ﺑﺮﺧﻲ ﺗﻘﺎوت ﻫﺎ و ﺗﻮاﻓﻖ ﻫﺎ ﺑﺮاي دﮔﺮﮔﻮﻧﻲ آﻧﻄﻮر ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﻲ ﻓﻬﻤﻢ:
ﻓﺮخ ﻧﮕﻬﺪار از ﻳﻜﺴﻮ ﺑﻪ ﺳﻴﺎووﺷﻲ و از ﺳﻮي دﻳﮕﺮ ﺑﻪ اﻣﻴﺮﺧﺴﺮوي ﻧﺰدﻳﻚ اﺳﺖ. او ﻫﻢ ﺑﻪ اﺳﺘﺮاﺗﮋي اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت آزاد و ﻫﻢ ﺑﻪ ﭘﻴﺶ
ﺷﺮط ﻫﺎي اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت آزاد ﺗﻜﻴﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. او ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﺤﻠﻪ ﻫﺎ، از ﺟﻤﻠﻪ رژﻳﻢ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻛﻨﺪ. او ﻓﺮض را ﺑﺮآن ﻧﻬﺎده اﺳﺖ ﻛﻪ
رژﻳﻢ ﻫﻢ ﻳﻚ ﻧﺤﻠﻪ اﺳﺖ و اﻫﻞ ﮔﻔﺘﮕﻮ. اﻳﻦ اﻣﺮ ﺳﺒﺐ ﻣﻲ ﺷﻮد ﻃﺮح او از دﻳﮕﺮان ﺟﺪا ﺑﻴﻔﺘﺪ. او ﮔﻔﺘﮕﻮ را ﺑﺮاي ﺗﺎﻣﻴﻦ ﭘﻴﺶ
ﻧﻴﺎزﻫﺎي اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت آزاد ﻻزم ﻣﻲ داﻧﺪ.
ﺑﺎﺑﻚ اﻣﻴﺮﺧﺴﺮوي اﺳﺘﺮاﺗﮋي ﻣﺒﺎرزه ﺑﺎ رژﻳﻢ را ﺑﻪ ﻣﺮاﺣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﭘﻴﻜﺎرﺑﺎ رژﻳﻢ در ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﺑﺮاي آزادي
ﻫﺎي اوﻟﻴﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ آزادي ﻗﻠﻢ و ﺑﻴﺎن (ﭘﻴﺶ ﻧﻴﺎزﻫﺎي اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت آزاد) اﺳﺖ. ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﻌﺪي ﺧﻮاﺳﺖ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت آزاد ﻃﺮح ﻣﻲ ﺷﻮد. رﻓﻊ
ﺳﺎﻳﺮ ﻣﺸﻜﻼت ﺑﺮاي ﺑﺮﻗﺮاري ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ ﻣﺮدم، از ﺟﻤﻠﻪ ﺟﺪاﻳﻲ دﻳﻦ و دوﻟﺖ و ﭘﺎﻳﺎن ﺑﺨﺸﻲ ﺑﻪ وﻻﻳﺖ ﻣﻄﻠﻘﻪ ﻓﻘﻴﻪ در ﻣﺮاﺣﻞ ﻧﻬﺎﻳﻲ
اﻧﺠﺎم ﻣﻲ ﮔﻴﺮد.
رﺿﺎ ﺳﻴﺎووﺷﻲ ﺑﺎﻳﺪ از ﺧﻮاﺳﺖ ﻣﻨﻄﻘﻲ، ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ، ﺧﺎﻟﻲ از ﺧﺸﻮﻧﺖ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت آزاد ﺑﺮاي ﭼﺎﻟﺶ رژﻳﻢ و ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﻣﺮدم اﺳﺘﻔﺎده
ﻛﺮد. ﺑﺮﺧﻮرد او ﺑﻪ اﻳﻦ ﺧﻮاﺳﺖ اﺳﺘﺮاﺗﮋﻳﻚ اﺳﺖ. ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻋﻤﻠﻲ ﺷﺪن اﻳﻦ ﺧﻮاﺳﺖ ﺑﺎﻳﺪ اﻳﻦ ﺷﻌﺎر ﺣﻔﻆ ﺷﻮد. ﻓﺮض او
اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ رژﻳﻢ دﻳﮕﺮ رأي اﻛﺜﺮﻳﺖ را ﻧﺪارد و در رﻗﺎﺑﺖ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﻲ آزاد ﻧﻬﺎﻳﺘﺎ ﺑﺎزﻧﺪه ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد و ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻛﻢ ﺑﻪ
دﻣﻜﺮاﺳﻲ ﻣﻲ رﺳﺪ.
اﻣﻴﺮﺣﺴﻴﻦ ﮔﻨﺞ ﺑﺨﺶ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﺎ ﺷﻌﺎر اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت آزاد، ﻧﻬﺎد ﻫﺎي ﻣﺪﻧﻲ ﺑﻮﺟﻮد آورد ﻛﻪ ﺿﻤﻦ ﻣﺤﺎﺻﺮه و درﺗﻨﮕﻨﺎ ﻗﺮار دادن
ﺧﺎﻟﻲ از ﺧﺸﻮﻧﺖ رژﻳﻢ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻧﻬﺎد ﻫﺎ، دﻣﻜﺮاﺳﻲ آﻳﻨﺪه را ﻫﻢ ﺗﻀﻤﻴﻦ ﻛﻨﺪ. (دﻣﻜﺮاﺳﻲ ﺑﺪون ﻧﻬﺎد ﻫﺎي ﻣﺪﻧﻲ دوام ﻧﻤﻲ آورد)
ﺣﺒﻴﺐ ﭘﺮزﻳﻦ، اﺳﺘﺮاﺗﮋي اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت آزاد را درﺳﺖ ﻧﻤﻲ داﻧﺪ و ﺑﺮ آﺷﺘﻲ ﻣﻠﻲ ﺗﻜﻴﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.
ﻛﺎﻇﻢ ﻋﻠﻤﺪاري ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ رژﻳﻢ، ﺣﺘﻲ اﮔﺮﻣﻤﻜﻦ ﺑﺎﺷﺪ، ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﺎ ﮔﻮرﻳﻞ اﺳﺖ. آﺷﺘﻲ ﻣﻠﻲ ﻣﻨﻮط ﺑﻪ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﻗﻮا ﻳﺎ درﻣﺎﻧﺪﮔﻲ رژﻳﻢ
اﺳﺖ، ﻛﻪ ﻓﻌﻼ وﺟﻮد ﻧﺪارد. رﻳﺸﻪ اﺳﺘﺒﺪاد دﻳﻨﻲ ادﻏﺎم دﻳﻦ و دوﻟﺖ و ﻣﻘﺎم ﻣﺎدام اﻟﻌﻤﺮي وﻻﻳﺖ ﻣﻄﻠﻘﻪ ﻓﻘﻴﻪ اﺳﺖ. دﻳﻜﺘﺎﺗﻮري در
ﻫﻴﭻ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺟﺎزه اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت آزاد و ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮي ﭘﻴﺶ ﻧﻴﺎزﻫﺎي آن را ﻧﺪاده اﺳﺖ. اﻣﺎ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت آزاد ﺧﻮاﺳﺘﻲ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ، ﺧﺎﻟﻲ از
ﺧﺸﻮﻧﺖ و ﻣﺮدم ﭘﺴﻨﺪ اﺳﺖ وﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ درﺧﺪﻣﺖ رﺷﺪ ﺟﻨﺒﺶ ﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻗﺮار ﺑﮕﻴﺮد. ﺗﻨﻬﺎ ﺟﻨﺒﺶ ﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺣﺮﻳﻒ
دﻳﻜﺘﺎﺗﻮري ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺟﻨﺒﺶ ﺳﺒﺰ را ﺑﺎﻳﺪ دوام و ﻗﻮام ﺑﺨﺸﻴﺪ.
رژﻳﻢ ﺟﻤﻬﻮري اﺳﻼﻣﻲ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت آزاد و ﭘﻴﺶ ﻧﻴﺎزﻫﺎي آﻧﺮا اﻫﺮم از دﺳﺖ دادن ﻗﺪرت اﻧﺤﺼﺎري ﺧﻮد ﻣﻲ ﺑﻴﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﺑﺎ ﺗﻤﺎم
ﺗﻮان ﻣﺎﻧﻊ آن ﻣﻲ ﺷﻮد. آﻧﻬﺎ ﺳﻬﻴﻢ ﻛﺮدن ﻧﻴﺮوﻫﺎي ﻣﺘﺰﻟﺰﻟﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﺎﺗﻤﻲ درﻗﺪرت را ﺻﺪﻣﻪ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎرﻗﺪرت اﻧﺤﺼﺎري ﺧﻮد ﻣﻲ
ﺑﻴﻨﻨﺪ. ﺗﻨﻬﺎ اداﻣﻪ وﺿﻌﻴﺖ ﻛﻨﻮﻧﻲ را ﻣﻲ ﭘﺬﻳﺮﻧﺪ و ﺑﻪ ﺟﺎي ﮔﻔﺘﮕﻮ و ﻛﻨﺎر آﻣﺪن ﺑﺎ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن، ﺳﺮﻛﻮب را راه ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻞ ﺧﻮد ﻣﻲ
داﻧﻨﺪ. اﮔﺮﺑﺮداﺷﺖ ﻣﻦ ﻧﺎدرﺳﺖ اﺳﺖ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪ. ﻟﻄﻔﺎ اﺻﻼح ﻛﻨﻴﺪ.
ﻋﻠﻤﺪاري