06 07 2012
|
موضوع: یادداشت
|
محل انتشار: سایت جرس
|
نسخه چاپ
این تصویر از «اپوزیسیون خارج کشور» اشتباه و زیانبار است
آنان که «کج میروند» تعدادشان کمتر از مشت است ونباید صدای آنان را صدای «اپوزیسیون خارج کشور» دانست.
علت نوشتن این یادداشت برخوردها و داوری های نامنصفانه ایست که از هر سو به آدرس موجود نامعینی بنام «اپوزیسیون خارج کشور» روانه است. روزی نیست که صاحب نامی یا میکروفن داری زخمی و نیشی و طعنه ای بر این «موجود نامطلوب» نزند و سعی در جدا کردن حساب خود از «آنها» ننماید.
سه سال بعد از ۲۲ خرداد ۸۸، حالا که آب ها تقریبا از آسیاب افتاده، برخی از نام آوران اپوزیسیون، که اتفاقا اکثرشان هم جزو همین به اصطلاح «اپوزیسیون خارج کشور» به حساب می آیند، دانسته یا ندانسته به تلاش افتاده اند که از موجودی که وجود ندارد چهره ای بسازند که بسیار زیاده خواه و غیرمسوول است، هوایی است، به هیچ چیز جز سرنگونی رژیم راضی نیست، از مسایل کشور بکلی بی اطلاع است، به منافع ملی و استقلال کشور اعتنایی ندارد، خواهان جنگ و حمله نظامی به میهن اش است، و…، و … .
واقعیت چیست؟
آیا اکثریت ایرانیان مقیم خارج چنین کسانی هستند؟
راست این است که اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان مقیم خارج هیچ نسبتی با رژیم کنونی ندارند، با آن مخالفند و اگر به رای آنها باشد فکر نکنم حتی یک درصدشان هم به اصل ولایت فقیه معتقد و مومن باشند.
راست این است که اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان مقیم خارج که شمار آنان بین ۳ تا ۵ میلیون نفر تخمین زده می شود، اگر جزو گریختگان از چنگ این حکومت نباشند، دست کم چندین و چند بار از نیش این حکومت گزیده شده اند.
با این همه این نسبت ها که از طرف بسیاری از تحلیل گران به این ناراضیان و مخالفان نسبت داده می شود فاقد پشتوانه و کاملا مخدوش است. چرا؟
ما هیچ مرکز نظر سنجی و آمارگیری درست و حسابی در خارج و داخل کشور نداریم که معین کند که اتهاماتی که به اپوزیسیون خارج زده می شود درست است یا نه. اما می توان با اشاره به رویدادهای معین تا حد معین حقیقت را روشن کرد.
راست این است که تا دوم خرداد ۷۶ تمام فضای سیاسی در محیطهای گردهمآیی ایرانیان در خارج کشور درقُرُق سرنگونی طلبان و کسانی بود که هیچ امیدی به اصلاح و تغییر در نظامات حاکم نداشتند و بر این باور بودند که جز با برداشتن این رژیم هیچ اصلاحی در امور میهن متصور نیست. اما ۲ خرداد خیلی به سرعت این فضا را شکست.
زمانی که کنفرانس معروف برلین در سال ۲۰۰۰ تشکیل شد - علیرغم کارشکنی و اخلالگری سرنگونی طلبان - جمعیت کاملا قابل ملاحظه ای از ایرانیان از جای جای اروپا آمدند و همبستگی خود را با جنبش اصلاح طلبانه و شخصیت های برجسته آن ابراز کردند. در آن کنفرانس به خوبی دیده شد که آنان که «کج میروند» تعدادشان کمتر از مشت است و به هیچ وجه ممکن نیست صدای آنان را صدای «اپوزیسیون خارج کشور» دانست.
سه سال بعد باز در برلین حدود ۱۰۰۰ نفر از ایرانیان گرد هم آمدند، منشوری تصویب کردند و طی آن اعلام کردند که خواهان مبارزه مدنی و صلح آمیز و متکی به منابع ملی هستند. این همآیش با استقبال و خوشنودی همه فعالین دموکراسی خواه در درون کشور مواجه شد. آیاهیچ یک از این جریان های سرنگونی طلب و یا غیر مسوول توان آن را دارند که چنین همآیشی را سازمان دهند؟ (بحث مجاهدین البته سواست)
سه سال پیش، وقتی انتخابات دور دهم ریاست جمهوری بر گزار می شد باز «اپوزیسیون خارج کشور» به جنب و جوش افتاد. در جلوی تمام مراکز اخذ رای در کشورهای مختلف صف های طولانی تشکیل شد. موسوی و کروبی یگانه نامزدهایی بودند که نامشان در این صف ها شنیده می شد. در همان حال جلوی بسیاری از مراکز اخذ رای عده ای که شمارشان واقعا به شمار انگشتان دست هم نمی رسید جمع شده و علیه رای دهندگان شعار می دادند. نسبت دو طرف واقعا کمتر از یک به صد بود.
اگر فاکت های فوق برای قانع کردن کسانی که فعالان سیاسی در خارج کشور را «تندرو»، «کم اطلاع»، و حتی «جنگ طلب و وابسته و مزد بگیر» می نامند کفایت نکند، آنگاه باید آنها را رجوع داد به صدها تظاهراتی که در مقابل نمایندگی های جمهوری اسلامی یا در میادین شهرهای مختلف در اقصی نقاط جهان در روزهای پس از انتخابات ۸۸ برگزار شد. همه دیدند و دانستند که در مهم ترین شهرها در سراسر دنیا، شعار رای من کو شعار اصلی بود و رنگ سبز صف تظاهر کنندگان را از طرفداران نظام پادشاهی و طرفداران مجاهدین و طرفداران گروه های کوچکتر مثل حزب کمونیست کارگری جدا می کرد. در این اجتماعات نیز همه دیدند که نسبت شمار فعالانی که مبارزه ای «مطالبه محور» داشتند، به سه دسته دیگر کمابیش همان نسبتی بود که در مقابل مراکز رای گیری دیدیم.
خیلی بی پرده باید گفت دست هایی در حکومت در کار است که سیمای فعالان سیاسی دموکراسی خواه، میهن دوست و معترض در خارج کشور را با سیمای گروه هایی مخلوط کنند که به تجربه ۳۰ ساله بر همگان ثابت شده است که جز قبضه قدرت سیاسی به هر قیمت - حتی با دسیسه چینی برای تدارک حمله نظامی به کشور - هیچ فکر و برنامه دیگری ندارند. روزنامه کیهان تهران پیش کسوت همگان در تولید چنین تصویری است. بر آن حرجی نیست. اما تعجب این است که چرا بسیاری از چهره هایی که خود داعیه اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی دارند چنین می کنند؟
از این عزیران اصلاح طلب و دموکراسی خواه باید اکیدا خواست:
- اولا بین قاطبه فعالان سیاسی در خارج کشور و معدود عناصری که بدنبال براندازی با کمک قدرت های خارجی هستند، تفکیک قائل شوند؛
- ثانیا تصریح و تاکید کنند که اکثریت بزرگ فعالان سیاسی ما در خارج کشور سیاست و خط مشی خود را با رهبران مخالف و معترض در داخل کشور تنظیم می کنند و خود را حامی آنان می بینند؛
- ثالثا خطاب به محافل و مقامات حکومتی - که همه فعالان سیاسی در خارج کشور را یک جا با چوب «اپوزیسیون خارج کشور» و با نسبت های خائن و مزدور و جنایتکار می کوبند - با صدای بلند اعتراض کنند.
رشد شکاف و بدبینی میان فعالان سیاسی صلح جو، دموکراسی خواه که برای تقویت نهادهای مدنی و جنبش های مطالباتی در ایران و در خارج از ایران کار می کنند، پدیده ای زیان بار و محدود کننده است. تولید و ترویج این شکاف و این بدبینی عناصری از حقیقت ستیزی را به همراه دارد که به لحاظ اخلاقی کریه و زشت است. معنای این کار در عمل یعنی دامن زدن به ترس از ارتباط گیری و گفتگو میان فعالان داخل و خارج، معنای این کار یعنی سنگ اندازی و اخلال در راه تولید اعتماد و دامن زدن به وحشت از همکاری و همآهنگی میان داخل و خارج کشور. به خصوص که سال آینده سال انتخابات ریاست جمهوری است.
جنبش دموکراسی خواهی ایران - که در سه ساله اخیر با عنوان جنبش سبز برآمد داشته - به تعبیری به آتش زیر خاکستر بدل شده و از جوش و خروش افتاده است. و به تعبیری به دوران رکود رسیده و حالا دوران بازاندیشی و راهیابی را می گذراند. برای این که این باز اندیشی و تدبیر آفرینی برای پیدا کردن راه آینده به ثمر بنشیند یکی از مهم ترین کارها دامن زدن به گفتگوی سیاسی میان فعالان داخل و خارج کشور است. بدون این کار - بدلیل سلطه استبداد - سهم مهمی از تجارب و سرمایه هایی که دموکراسی خواهان ایران طی دهه ها اندوخته اند بی هوده و غیر قابل دسترس خواهد ماند. بسته شدن فضاها بسیاری از فعالان سیاسی و شمار قابل ملاحظه ای از اهالی رسانه و فعالان فرهنگی را نیز به خارج از کشور کشانده و می کشاند. آنها در تولید این اعتماد و تفاهم میان فعالان داخل و خارج نقش تعیین کننده دارند.
برخی از جریان ها و شخصیت های سیاسی مقیم خارج از طرح هایی برای ایجاد تشکل و اتحاد میان طیف های مختلف سیاسی صحبت می کنند و جلساتی در این زمینه برای بحث و تبادل نظر تشکیل داده اند. در شرایط فعلی - تا وقتی فضای سیاسی تا این حد بسته است - این تلاش ها نه تنها به جمع آمد دو شقه ی داخلی و خارجی جنبش منتهی نخواهد شد، بلکه ممکن است حتی شکاف میان داخل و خارج را هم باز تر کند و یا به اعتمادها لطمه ی بیشتری بزند. برداشتن موانعِ گفتگو و ارتباط میان فعالین سیاسیِ معتقد به مبارزه مدنی و مطالباتی در داخل وخارج کشور اما نه تنها یک ضرورت است که امری کاملا شدنی است.
و نخستین گام در این راه برداشتن ماسک هول انگیزی است که مقامات تندروی حاکم بر کشور بر چهره موجودی ناشناس به نام «اپوزیسیون خارج کشور» زده اند، ماسکی که متاسفانه به کوششی ناخودآگاه از جانب برخی از عزیز ترین یاران جنبش حفظ و گاه به گاه ترسناک تر می شود. هرگونه تلاش برای تشکل یابی نیروهای داخل و خارج در سمت برای تحقق مطالبات دموکراتیک در وضع فعلی منوط است به تصحیح تصویر و تصوری که به غلط از قاطبه فعالین خارج کشور در ذهن همگان نشانده شده است. مسوولیت اصلی در مسیر این تصحیح البته بر عهده همان هائیست که به نام «اپوزیسیون خارج کشور» شناسانیده شده اند.