14 05 2013  |  موضوع: یادداشت  |  محل انتشار: سایت جرس  |  نسخه چاپ  

کمی دورتر از چشم انداز


روزهای ثبت نام نامزدهای یازدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری است.در دو هفته گذشته فضای سیاسی کشور تحث الشعاع امکان ورود آقایان خاتمی و رفسنجانی قرار داشت. اکنون از حرف ها و اقدامات وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه تقریبا قطعی است که آنها ایستاده اند که این ها نیایند و اگر بیایند مقابله خواهند کرد.

منظور این نوشته بر شمردن محاسن و معایب ورود هاشمی نیست. همه آنچه که در مقاله واکنش ها به امکان ورود خاتمی گفته شد در این مورد هم صادق است. این نوشته برای گمانه زنی در باره احتمالات در انتخابات ۲۴ خرداد هم نیست. وقتی کنترل کامل دست آدم هایی مثل طائب و مصلحی افتاده باشد حاصل «حماسه سیاسی» نیاز به گمانه زنی ندارد. مقصود این مقاله بیشتر تحلیل چشم اندازیست که فعالیت نیروها در جهت منع یا دعوت از خاتمی و هاشمی به روی کشور می گشاید.

صحنه
فضای کشور بشدت امنیتی است. مداخله وزارت اطلاعات و معاونت امنیتی سپاه پاسداران آشکارتر از آنست که کسی آن را پنهان کند. کنترل کامل همه جلسات و رفت و آمدها و گفتگوها در سراسر کشور بارز است. امروز خبر آمد که حتی نگذاشتند حس روحانی در یک سالن برای دست اندرکاران بیمه صحبت کند.
احساس ناامنی و بی پناهی و زبان بستگی نامزدها و حامیانشان، اعم از اصول گرا یا اصلاح طلب، احساسی همگانی است. در میان همه نامزدهای سرشناس این برداشت قطعی شده که این بار بدون اذن رهبر ورود به انتخابات ناممکن یا مضر است.
آقای خامنه ای طی روزهای اخیر دو بار در باره انتخابات صحبت کرده و این حس را به جامعه منتقل کرده که او خود شخصا کنترل و مدیریت انتخابات را در دست دارد و مسوولیت همه چیز بر عهده اوست.
هرگاه به حرف های مصلحی وزیر اطلاعات، علی سعیدی نماینده رهبر در سپاه، محمد خامنه ای، برادر رهبر، حسین شریعت مداری، مسوول کیهان، روح الله حسینیان، چهره شاخص امنیتی در جبهه پایداری، و نیز دهها سایت وابسته به افراطیون نظامی-امنیتی توجه کنیم به وضوح خواهیم دید که انرژی اصلی آنان در این روزها مصروف بیرون کردن چهره های معتبر و صاحب رای از صحنه انتخابات است.
هیچ نشانه ای وجود ندارد که نشان دهد حرف آقای خامنه ای در باره «حماسه سیاسی» و انتخابات پرشور را می خواهند عملی کنند. کار نهادهای حکومت نه تشویق نامزدهای مشهور به مشارکت که ترساندن و بیرون کردن آنان از عرصه است.
کمتر از ۵ هفته به انتخابات مانده و در هیچ دوره در چنین مقطعی سردی و بی توجهی مردم به انتخابات تا این حد نبوده است.

در میان حکومتیان

واکنش ها در قبال وضع موجود در دورن حکومت چگونه است؟ اکثریت مجلس شورای اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، مجلس خبرگان، مجمع تشخیص، موتلفه ای ها، بخش بزرگی از تکنوکرات های حکومت در قبال ورود رفسنجانی یا دفاعی محتاطانه دارند و یا علیه کسانی موضع می گیرند که علیه رفسنجانی افشاگری می کنند. همه جناح های اصلی اصلاح طلبان نیز یا از امکان ورود هاشمی استقبال کرده اند و یا در مقابل حملات به وی به دفاع از او پرداخته اند.
روح الله حسنیان و کریم قدوسی تلاش می کنند برای نامه ای علیه ورود رفسنجانی امضاء جمع کنند اما تا این لحظه هنوز اکثریت مجلس (جناح لاریجانی) تن نداده است. شدیدترین حملات علیه هاشمی از سوی وزارت اطلاعات و خبرگزاری فارس (وابسته به سپاه) سازمان داده شده است. مصلحی، وزیر اطلاعات و بخش های امنیتی سپاه (زیر نظر طائب) شدیدترین حملات علیه رفسنجانی را سازمان داده اند. خبرگزاری سپاه مصاحبه ای کینه ورزانه از آیت الله محمد خامنه ای انتشار داد که رفسنجانی را «عامل صهیونیسم و امریکای صهیونیست» معرفی کرد. همین خبرگزاری عکس بزرگ رفسنجانی و مشایی را در صفحه اصلی خود منتشر کرده و با تیتر درشت نوشت «منفی ترین نامزدهای انتخاباتی». و این در حالی است که قانونا تبلیغ منفی علیه هیچ نامزدی مجاز نیست. رهبر گفته است همه باید قانون را رعایت کنند. اما بی اعتیا به قانون تبلیغ منفی و فشار علیه چهره هایی که موقعیت اجتماعی و شانس انتخاب شدن دارند، توسط افراطیون سپاه و امنیت روزافزون است.
جالب توجه است که جناح دولت در تمام دوران پر کشاکش برای دعوت یا نهی خاتمی و هاشمی سکوت کرد و شنیده نشد که آنان له یا علیه ورود رفسنجانی یا خاتمی حرفی بزنند.

در میان اپوزیسیون

عمده ترین یا شناخته شده ترین تشکل های اصلاح طلب چه در داخل و چه در خارج یا مستقیما از ورود آقایان خاتمی و رفسنجانی به صحنه رقابت ها حمایت کرده و یا از این ورود را نشانه باز شدن فضای سیاسی دانسته و از آن استقبال کرده اند. عمده ترین تشکل های اصلاح طلبان هیچ کدام در باره «مضرات» این ورود صحبت نکرده و مواضعشان جنبه ی «نهی» نداشته است. با این حال اظهار نظرهایی از سوی برخی اشخاص، با صبغه یا سابقه اصلاح طلبی، مثل عبدی و افشاری، در دست است که آقایان خاتمی و رفسنجانی را از ورود نهی کرده و آن را اقدامی مضر به حال کشور دانسته اند.
احزاب و گروه های اپوزیسیون که خود را اصلاح طلب نمی نامند یا در این زمینه سکوت کرده و یا، با نفی موضوعیت انتخابات، کشمکش بر سر آمدن و نیآمدن این دو را بی معنا و بازی می شناسند.

تفاوت ماهوی رویکردها

هدف رویکرد مسوولین دستگاه های اطلاعاتی سپاه یا امنیت به اعمال فشار برای ممانعت از ورود آقایان خاتمی یا هاشمی کاملا قابل فهم و قابل انتظار است. این کاملا بدیهی است که مطلوب ترین وضعیت برای اهدافی که آنها دنبال می کنند آن بوده است که هیچ کس در جامعه از هیچ کس که اعتبار اجتماعی دارد دعوتی نکند و انتخابات بدون حضور چهره های معتبر سیاسی برگزار گردد.
طیف وسیعی از فعالین، به شمول همه طیف گسترده اصلاح طلبان تا بخش بزرگی از اصول گرایان (سنتی) - که ناظر بسط مستمر قلمرو قدرت و مداخله وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه و بی خاصیت شدن نهاد انتخابات هستند - سرانجام به این تصمیم رسیدند با حمایت از خاتمی یا هاشمی، و با جلب نظر مساعد رهبر، حداقل نیرویی برای مهار روند خزنده قدرت گیری امنیتی ها و اطلاعاتی ها بوجود آورند و - چنانچه شرایط به سوی خلق حماسه سیاسی و شرکت 50 میلیونی مردم چرخید - قدرت کشور را برای پرداختن به چالش های پیش رو و شکوفایی اقتصادی ضمانت کنند.
به این ترتیب طی دو ماهه اخیر دو تصمیم و دو رویکرد کاملا شفاف و تعریف شده در زمینه چگونگی رویارویی با انتخابات یازدهمین ریاست جمهوری در دورن و پیرامون جمهوری اسلامی ایران پی گرفته شده است. رویکردی که خواهان محروم کردن هرچه بیشتر نیروها و نامزدها و هرچه بسته تر کردن و بی معناتر کردن انتخابات بوده است و رویکردی که خواهان بسط طیف نیروهای مشارکت کننده و امیدوار کردن اقشار وسیع تری به رفتن پای صندوق های رای بوده است. در دو هفته اخیر اعمال فشار برای ورود یا منع آقای هاشمی به صحنه رقابت ها نقطه تلاقی دو رویکرد فوق بود.

واکنش فعالین جنبش اجتماعی

به یقین می توان گفت هرچه تلاش فعالین سیاسی و اجتماعی برای محدود کردن دامنه عمل نیروهای امنیتی-نظامی در انتخابات - و گسترده تر کردن امکان شرکت نامزدهای دارای حمایت اجتماعی - قدرتمند تر شود، شرایط مساعدتری برای مجموعه جنبش دموکراتیک و برای حل و فصل معضلاتی که کشور با آن روبروست، فراهم خواهد شد.
اما گره خوردگی تلاش برای ورود آقای هاشمی و ارتباط مستقیم آن با رضایت رهبری وضعیتی پدید آورده که مشارکت طیف گسترده ای از نیروهای سیاسی مخالف نظام و منقد قانون اساسی در این تلاش ها را نامیسر می کند. نوع رابطه و برخورد آقای خاتمی با جنبش اجتماعی و شناخت این فعالین جنبش از وی اعلام حمایت نیروهایی همچون اتحاد جمهوری خواهان ایران و تشکل های مشابه از ورود او را میسر می ساخت. اما حوزه عمل آقای هاشمی در درون نهاد قدرت است. رابطه او با اپوزیسیون قانونی و جنبش های اجتماعی با خاتمی دارای تفاوتی محسوس است.
با این همه نظر به خطر سیطره کامل افراطیون امنیتی نظامی به هر شکلی که آقای رفسنجانی به صحنه بیاید، به اعتبار مواضع وی در 4 سال گذشته، اپوزیسیون قانونی و بسیاری از فعالین جنبش های مدنی، برای جلوگیری از قدرت گیری بیشتر افراط گرایان امنیتی-نظامی، به وی رای خواهند داد. حتی قابل پیش بینی است که چنانچه هاشمی طرد و یا تصمیم به انصراف بگیرد باز هم موضع او خاتمی در مراحل بعدی انتخابات مورد توجه و حمایت طیف نیروهای اصلاح طلب و حتی اصول گرایان معتدل قرار خواهد داشت. نیروی اجتماعی که طی دو ماهه اخیر بسیج شده و به میدان آمده، حتی در صورت توفیق امنیتی ها در حذف هاشمی هم، صاحب میلیون ها رای متحد شده است که ممکن است بتواند سرنوشت انتخابات را از آنچه امنیتی-نظامی ها در سر دارند متفاوت کند.
و در این جا نمی توان نادیده گرفت که متاسفانه برخی فعالین سیاسی - که خود را در زمره اصلاح طلبان یا بهبود خواهان تعریف می کنند - طی دو ماهه اخیر تلاش و توجه خود را به منع آقایان هاشمی و خاتمی، از ورود به صحنه رقابت ها معطوف ساخته و از برشمردن خطراتی که تنگ تر کردن دامنه مشارکت برای کشور تولید می کند بازمانده اند.
مهار افراط گرایان امنیتی-نظامی از طریق تکیه بر ظرفیت ها و نیروهای درون نظام تنها راه ممکن برای برون برد کشور از وضع جاری است. کنار زدن هاشمی کمک به تخلیه این ظرفیت هاست. جنبش اجتماعی در وضع فعلی بدون تکیه بر نیروهای درون حکومت قادر به این مهار نیست.
گرچه ۸ سال پیش هاشمی ستیزی برای بسیاری مثل من و اکبر گنجی - بی توجه به پیآمدهای مهلک آن - اهمیتی بزرگ داشت و تاثیرات مخرب آن در سمت تقویت سهم رهبری در حکومت در پس پرده ماند، اما امروز، هم به دلیل درس آموزی از زندگی و هم به دلیل مواضع ۴ ساله اخیر آقای هاشمی، به قول محمد امینی‌ «دیگر حنای هاشمی ستیزی در جنبش اجتماعی رنگ ندارد».
ایکاش تلاش های صاحب نظرانی که وقت خود را مصروف منصرف کردن خاتمی و هاشمی کردند صرف تدابیری می شد که برای مهار تهاجم طائب ها و مصلحی ها و حسینیان ها ضروری است.

از نگاه من در این دو ماهه گذشته کسانی درست تر عمل کرده اند:
- که برای فراهم کردن شرایط برای مشارکت اقشار اجمتاعی بیشتری تلاش کرده اند؛
- که راه برون برد کشور از وضع کنونی را در شکل گیری دولتی ائتلافی، برآمده از انتخاباتی 50 میلیونی، دانسته اند؛
- که پای بندی بی خدشه همه نهادهای قدرت به قانون اساسی را درخواست کرده اند؛
- که تحریم و تورم را مهم ترین مساله کشور شناخته و نخستین گام در راه حل آن را کاهش شکاف ها در درون حکومت و میان حکومت و مردم دانسته اند
- که به میدان آمدن شخصیت های مورد اعتماد مردم را یگانه راه مطمئن برای غلبه بر شکاف های میان نهادهای حکومت و میان حکومت و مردم دانسته اند.

چشم انداز

پنج هفته به انتخابات مانده و عزم نیروهای امنیتی و انتظامی جزم است که نگذارند کسی که خود از حمایت اجتماعی گسترده برخوردار است به صحنه بیاید. کم معناترین انتخابات، از زاویه نگاه اقشار اجتماعی، و مغشوش ترین انتخابات، از زاویه نگاه دستجات حکومتی، در پیش است. برای رهبری جمهوری اسلامی جلوگیری از ورود شخصیت های محبوب ملت بسیار سهل و راهگشایی برای «نامزد مورد نظر» بسیار دشوار است. برای هریک از آنان «یک رای رهبر» بیش از آرایی که از صندوق به دست می آورند ارزش دارد. در چنین وضعیتی باید انتظار داشت که محبوب ترین آدم از زاویه نگاه طائب و مصلحی شانسی بیش از سایرین داشته باشد.
استراتژی افراطیون امنیتی-نظامی تراشیدن گام به گام دامنه قدرت و اختیارات دولت و انتقال آن به «سازمان امنیت» است. همه این نقشه زیر پوشش حمایت از رهبر و با گسترده تر کردن نقش بیت و مداخله بیشتر بیت در امور روزمره کشور سازمان داده می شود.
همانگونه که حذف خاتمی و موسوی به بستن درهای حکومت به روی اصلاح طلبان منتهی شد، حذف رفسنجانی نیز بی گمان راه را برای حذف اصول گرایان سنتی از اریکه قدرت خواهد گشود. با این دو تحول امکان حضور و رقابت جناحی در درون نظام به سایه رانده شده، وجه «فرمایشی» انتخابات پر رنگ تر، و اختیار مهره چینی در دستگاه رهبری نیز به عوامل امنیتی منتقل خواهد شد. اگر نقشه مصلحی و طائب برای این انتخابات به ثمر برسد از نخستین ثمرات آن بیرون کردن و بستن امکانات تشکل های اصول گراست که هنوز تصور می کنند توسل به رهبر برای آنان فضای زیستی فراهم می کند. توسل راست سنتی به رفسنجانی و نگرانی آنان از یورش مصلحی به ساحت رفسنجانی و تشویشی که از کارهای امثال حسینیان در مجلس هست همه نشانه های نگرانی راست سنتی از چشم انداز است.
رفتار رهبر با رفسنجانی بسیار با رفتار شاه با امینی تشابه دارد. منتهی شاه توفیق خود را مدیون حمایت امریکا بود و توفیق خامنه ای مدیون واگذاری قدرت به افراطیون امنیتی نظامی.
از پی وقایع ۸۸، اصلاح طلبان، پای چپ جمهوری اسلامی ایران، به همت جراحان نظامی-امنیتی قطع شد. اکنون احتمال می رود از پی انتخابات ۹۲ آن بخش از پای راست آن نیز که به عنوان ساکتین فتنه نامیده شده بود «عفونی» تشخیص داده شده و به تیغ همان جراحان سپرده شود. با این همه ساخت قدرت در جمهوری اسلامی با رژیم شاه از بنیاد متفاوت است. خانه تکانی جمهوری اسلامی باندها را جایگزین جناح ها و برنامه ها خواهد کرد. برخلاف رژیم گذشته باند زدایی از حکومت و تمرکز تمام قدرت در ساواک با ذات این نیروها ناسازگار است.

کمی دورتر از چشم انداز

تحول ۸۸ بخش بزرگی از نیروهای حافظ جمهوریت در حکومت را با نیروهای جمهوری خواه بیرون نظام پیوند داد و مرکز ثقل مبارزه برای حفظ و تقویت عناصر جمهوریت و مردم سالاری در نظام سیاسی کشور را در درون جامعه تقویت کرد.
تحول ۹۲ محتمل است که بخش بزرگی از نیروهای وفادار به قانون اساسی جمهوری اسلامی را از قدرت براند و کنترل کامل اوضاع را به دست افراطیون نظامی-امنیتی بسپارد. سرازیر شدن نیروهای راست سنت گرا به حیطه اجتماعی مناسبات آنان با اصلاح طلبان را ترمیم کرده و به شکل گیری طیف باز هم وسیع تری از نیروهای سیاسی معترض و منقد حاکمیت کمک خواهد کرد.
سوالی که تحول ۹۲ فراروی فعالان سیاسی و اجتماعی قرار می دهد انتخاب شعار راهبردی است که می تواند بیشترین نیروی اجتماعی را حول خود گرد آورد. کدام یک از شعارها می توانند محور تشکل و تعامل پرنفوذ ترین طیف های اجتماعی قرار گیرد و بیشترین واکنش نامتقارن را در درون سیستم حاکم تولید کند؟

انحلال رژیم و برگزاری رفراندوم؟
اصلاح قانون اساسی و الغای ولایت فقیه
تقویت عناصر جمهوریت و مردم سالاری در نظام سیاسی کشور
اجرای بی خدشه قانون اساسی و رعایت حقوق ملت؟


آرزو

حس می کنم بحث هایی که درست ۵۰ سال پیش، از پی حوادث ۱۵ خرداد ۴۲ در بین فعالین سیاسی وقت برای پی ریزی جنبشی نوین، در گرفت بار دیگر در دستور کار طیف گسترده مخالفان وضع موجود قرار می گیرد. امید این است که این غنای تجربی هنگفت ۵۰ ساله، و دیدن آرایش کاملا خطر خیزی که در دنیا و منطقه پدید آمده، به ما کمک کند که کشور خود را از تکرار مصائب مسیر۱۵ خرداد تا ۲۲ بهمن، از مسیرهای کشور بر باد ده، مصون داریم. و خواهیم داشت.

.(JavaScript must be enabled to view this email address)
http://www.negahdar.info






Bookmark and Share
©negahdar.net