20 05 2013
|
موضوع: مصاحبه رادیویی
|
محل انتشار: سایت و رادیوی زمانه
|
نسخه چاپ
اجماع اصول گرایان ناممکن است
سراجالدین میردامادی: دو روز مانده به اعلام نتایج بررسی صلاحیت نامزدهای یازدهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری در شورای نگهبان، همچنان نبض تحولات انتخاباتی در ایران تندتر و تندتر میزند. اصلاحطلبان، بخشی از سبزها و بخشی از اصولگرایان میانهرو، پشت سر هاشمی رفسنجانی به اتحاد و ائتلاف رسیدهاند. اما وضع در اردوگاه اصولگرایان بسیار مبهم است. در این اردوگاه حداقل یازده کاندیدای مطرح وجود دارد که ممکن است حداقل پنج یا شش تن از آنان جدیتر از بقیه باشند.
از آقای فرخ نگهدار، فعال سیاسی در لندن، پرسیدم که آیا ممکن است در اردوی اصولگرایان، در پی اشارات رأس قدرت سیاسی، آنهایی که مدعی فرمانبرداری و ولایتپردازی هستند، به اتحاد و ائتلاف برسند؟
فرخ نگهدار: من بسیار شک دارم که در این لحظات پایانی رقابتهای انتخاباتی، امکان اجماع در جناح اصولگرا به وجود بیاید. بسیار بسیار بعید است؛ و اگر هم به وجود بیاید، هرچقدر که جلوتر برویم و به لحظهی تصمیمگیری نزدیکتر بشویم و بخواهیم که با فشار از بالا، تکلیف را روشن کنیم و کسی را به عنوان نمایندهی به اصطلاح “اصلح” از صندوقها بیرون بیاوریم، به هر اندازه که در این قضیه تأخیر میشود، به همان اندازه هم تنشها در زمینهی پذیرش آن فرد مورد نظر، در جریان اصولگرا بالا میگیرد.
یعنی هزینه دارد و تا کنون هم جناح اصولگرا هزینهی سنگینی برای این تأخیر در معرفی نامزد مورد نظر خودش متحمل شده است. من بعید میدانم که این اجماع بتواند در روزهای آتی صورت بگیرد.
آقای نگهدار، حتی اگر آیتالله خامنهای در پس پرده اشاراتی داشته باشند و یا نظرشان به یکی از این کاندیداها بیشتر نزدیک باشد، باز هم ممکن است که اصولگرایان به اتحاد و ائتلاف نرسند؟ مثلاً اگر گفته شود که آقای سعید جلیلی به موضع رهبری نزدیکتر است و پیغامهایی در این زمینه داده شود، فکر میکنید امثال آقایان حداد عادل، ولایتی و دیگران در صحنهی رقابت باقی بمانند؟
به نظر من، در حال حاضر بسیار بعید است که آقای خامنهای با انگشت گذاشتن روی شخص معینی به اجماع اصولگرایان کمک کند. و در عین حال، اگر این کار را انجام بدهد، عواقب بسیار سنگینی هم برای جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت. چون آخرین باری که آقای خامنهای با کمک گرفتن از نیروهای مسلح سعی کرد جناح اصولگرا را حول فرد معینی به اسم آقای احمدینژاد متشکل کرد، هزینههایی برای جمهوری اسلامی ایران داشت که من تصور نمیکنم این اشتباه مجدداً صورت بگیرد.
به علاوه، رفتار آقای خامنهای از زمانی که مسئلهی انتخابات در کلام ایشان پیدا شد تا امروز، حاکی از آن است که میخواهد به پیروان بگوید که این کار صلاح نیست و شما خودتان باید نامزد “اصلح” را انتخاب کنید. این که آقای خامنهای از “حماسهی سیاسی” صحبت میکند، این که میگوید «من یک رأی دارم»، این که تاکید میکند «من در این رقابتهای انتخاباتی بیطرف هستم»، همه و همه، درسهایی است که ایشان از مداخلهی در انتخابات، و هزینههایی که انگشت گذاشتن روی یک فرد برای نظام تولید کرد، گرفته است.
بنابراین من تصور نمیکنم که آقای خامنهای چنین اشتباه هنگفتی را دوباره تکرار کند.
ولی در طول ۳۴-۳۵ سال گذشته، سیاست جمهوری اسلامی همواره دو عرصه داشته است: عرصهی آشکار و عرصهی نهان. گاهی در عرصهی آشکار موضعی گرفته شده، اما در پشت پرده و عرصهی نهان سیاسی دستورات و فرامین دیگری از رأس قدرت سیاسی صادر شده که هیچگاه در عرصهی عمومی منتشر نشدهاند. این را چگونه میبینید؟ آیا ممکن است در حالی که آقای خامنهای در عرصهی آشکار سیاسی اعلام میکند که «من یک رأی دارم و کسی هم از رأیام خبر ندارد»، در پس پرده اشاراتی صادر شود؟
نشانههای معینی وجود دارد که تلاشهای سنگینی برای این که تکلیف انتخابات خارج از عرصهی علنی روشن شود، در حال انجام است. از جمله، اگر به سخنان اخیر آقای مهدی طائب راجع به انتخابات و اشارات ایشان به ضعف جناح اصولگرا در معرفی نامزد اجماعی توجه کنید، یا نظریهی تحلیلگر دیگری به اسم آقای مهدی محمدی را در سایت “فارسنیوز” بخوانید و همچنین مجموعهی فضایی را که جریان وابسته به راست افراطی -یعنی آقای طائب، آقای مصلحی، آقای شریعتمداری، روحالله حسینیان و دیگران- میسازند، در نظر بگیرید، میبینید که آنان دارند میگویند: آقای خامنهای! این به نفع نظام است که شما این راهحل را بپذیرید که آقای رفسنجانی و آقای مشایی را رد صلاحیت کنید و اگر نمیتوانید رد صلاحیت کنید، به هر شکلی که میتوانید آنها را از عرصهی رقابتها حذف کنید و اجازه بدهید که در پس پرده، آنگونه که خدا میخواهد -اسم خاص خداوند را هم پشت این عمل میگذارند- ما این انتخابات را به فرجام برسانیم.
تهدید نیروهای راست افراطی کاملاً آشکار است و امروز که داریم به آستانهی انتخابات نزدیک میشویم، میبینیم که جناح اصولگرایان -یا درستتر است بگویم حاکمیت جمهوری اسلامی ایران- بر سر یک موضوع به دو پارهی تقریباً مساوی، از لحاظ قدرت، تقسیم شده است: نیرویی که میگوید حذف هاشمی به صلاح نظام است و نیرویی که تحمل هاشمی را به صلاح نظام میداند.
من هنوز نمیتوانم بگویم که کدامیک از این دو نیرو در نهایت دست فائق را به دست میآورند. اگر هم بگویید که امروز آقای خامنهای در «جبههی تحملِ هاشمی» قرار گرفته، من میگویم این ارزیابی از موضع آقای خامنهای نادقیق است و اگر بگویید او جانب کسانی که از «حذفِ قهری هاشمی» دفاع قرار دارد، من میگویم آقای خامنهای جانب این دسته را هم نگرفته و انتظار هم ندارم که در روزهای آتی چنین پدیدهای رخ بدهد.
از این بحث نتیجه میگیرم که ما با انتخاباتی بسیار پرتنش، بسیار پرکشاکش و بسیار تأثیرگذار در سرنوشت جمهوری اسلامی ایران و بر سرنوشت کشور روبرو هستیم.
آقای نگهدار ضلع دولتیها و کاندیدای آنها، مشایی، را چگونه میبینید؟ اگر آقای مشایی رد صلاحیت بشود، پیش بینی میکنید دولت چه موضعگیریای بکند و اگر رد صلاحیت نشود، فکر میکنید چقدر وزن سیاسی در این رقابت داشته باشد؟
علاوه بر مسئلهی اول انتخابات که آقای هاشمی است، مسئلهی دوم آقای مشایی است. این رد صلاحیت نیز، با روش و منشی که آقای احمدینژاد تاکنون نشان داده، بسیار برای نظام پرهزینه خواهد بود و داستان انتخابات ۹۲ را یا به یک جنگ رودررو بدل میکند و یا دردسرهای بزرگ میسازد و ممکن است مشکلاتی برای آبرو و انسجام نظام درست کند.
ثانیا حدس بسیاری از اصولگرایان این است که اگر نامزد مورد تأیید آقای احمدینژاد حذف شود، بخشی از سبد رأی آقای مشایی به سمت سایر نیروهای ناراضی از رهبری کشیده خواهد شد و شاخصترین نامزد مورد نظر آنها هم آقای هاشمی است. این احتیاط را میکنند که اگر مشایی را حذف کنند، به تقویت موضع نیروهای مخالف رهبری در جامعه بیانجامد. این دو احتیاط را دارند.
بنابراین اگر وزن آقای احمدینژاد و جریان جناح دولت را بخواهیم در انتخابات آتی حساب کنیم، به نظر من، وزن آنها تعیین کننده نخواهد بود. یعنی انتخابات حول مشایی و غیر از مشایی و یا ضد مشایی شکل نخواهد گرفت، ولی حضور مشایی یا عدم حضور او میتواند تأثیرات معینی در روند بعدی انتخابات داشته باشد.
لینک فایل صوتی رادیو زمانه:
http://www.radiozamaneh.com/70926#.UZoJmrV7Lfg