14 02 2018
|
موضوع:
|
محل انتشار:
|
نسخه چاپ
اگرشما رهبری کشورمان را در دست داشتید
از پی انتشار مقاله ام تحت عنوان “رفراندوم آري؟ رفراندوم نه؟” آقاي محمد سعيد صالحي فيروزآبادي نامه تفصيلي نوشته و در آن مسايل پيچيده كشور در زمینه سیاست خارجی و داخلی، را تشريح كرده و در پايان پرسيده است: اگر من مسوول كشور بودم چگونه بر ترس هايم غلبه مي كردم؟
نظر به عمق، دقت و اهميت آن نکات مفيد دانستم كه متن نامه ايشان و پاسخ به آن را جدا گانه در وب سايت شخصي نشر دهم.
متن نامه آقاي فيروز آبادي:
نوشته اید: سرنوشت كشور ما در شرايط فعلي در گرو كشاكش ميان دو نگاه در حكومت است:
نگاهي كه جهان را خصم مي انگارد، به راي مردم اعتماد ندارد، و از هرنوع رقابت سياسي بوي براندازي، یا فرمانبرداري از بيگانه، مي شنود؛ و نگاهي كه تعامل با قدرت هاي جهاني و منطقه اي را ممكن مي شمارد، به راي مردم تكيه دارد و رقابت جريان هاي سياسي را گريز ناپذير مي داند. کمی بیندیشید: نظام سیاسی موجود جهان را دشمن خود می پندارد یا جهان غرب را؟ همانطوریکه می دانید کشورمان با برخی از قدرتهای جهانی مانند چین ، روسیه و هندوستان روابط قابل قبولی دارد. اما ایران با جهان غرب که در ایالات متحده و انگلستان تبلور می یابد مشکل دارد. کشورمان آنها را غیر قابل اعتماد می داند. غیرقابل اعتماد بودن ارتباط ایران با غرب تنها مربوط به جمهوری اسلامی نمی شود. این غیر قابل اعتماد بودن به زمان شاه بر می گردد. مشکل اصلی ایران با غرب مشکل دست بالا داشتن جهان غرب در تفکر سازی و ایجاد رفتار در مردمان منطقه ما می باشد. شما به بهار عربی نگاه کنید: بیشترین ضربه در بهار عربی چه کشورهایی خوردند و به چه کشورهایی بیشترین آسیب وارد آمد؟ تنها کشوری که در بهار عربی نفع برد کشور کوچک و بی منابع تونس بود که آینده همان کشور نیز هنوز معلوم نیست. در مصر دیکتاتور پیری با دیکتاتوری جوانتر و تازه نفس تر عوض شد. مردم کشورهایی مانند لیبی و سوریه که رهبرانشان در دوره هایی با غرب تنش داشتند دچار بیشترین آسیب، کشتار و آوارگی شدند. تمامی کشورهایی که کم ترین تنش با غرب داشتند مانند عربستان سعودی، امارات، قطر، اردن، عمان، کویت و مراکش بهار عربی را با کمترین آسیب سپری نمودند و رهبرانشان اقتدار خود را حفظ نمودند. بهار عربی در بحرین بوسیله بی بی سی به نزاع شیعه و سنی تقلیل داده شد. این است معنی دست بالا داشتن جهان غرب در تفکر سازی و ایجاد رفتار در مردمان کشورهایمان. آیا در انقلاب 57 یا پیش از آن در سال 1332 قدرت نرم تفکرساز و ایجاد رفتار غرب در ایجاد تصمیم در مردمان کشورمان وجود نداشت و دست بالا را نداشت؟ مردم که می گویم منظورم مردم معمولی نیست. منظورم نخبگان فکری ملتها می باشند که مردم معمولی از آنها خط می گیرند. فرض کنیم امروز جمهوری اسلامی سرنگون شود. فردای روز سرنگونی جمهوری اسلامی کدامیک از گروههای داخلی مبارز با جمهوری اسلامی دست بالا را خواهند داشت؟ آیا قدرت نرم تفکر ساز و رفتارآفرین غرب با تکیه بر رسانه بیمانند و فکور بی بی سی و دهها رسانه ای که از آن خط می گیرند، بیکار خواهد نشست؟ کدام رسانه رفتارساز و یکدستی را می شناسید که تواناییهایش به گرد پای بی بی سی برسد؟ اگر بخش بزرگی از گزاره های فوق درست باشد چنانچه اکنون شما رهبری کشورمان را در دست داشتید در ارتباطاتتان با جهان غرب چگونه برای آینده کشورمان تصمیم می گرفتید و ترسهایتان را چگونه از بین می بردید؟
پاسخ من به نامه آقاي فيروز آبادي:
دوست گرامي آقاي فيروز آبادي!
١- آيا شما وجود دو نگاه تقابل گرا و تعامل گرا در حكومت را قبول داريد؟
٢- هردو به وجود مشكل در رابطه ايران با امريكا و انگليس اذعان داريم. ولي آيا دامنه اين مشكل غيرقابل تغيير است؟ آيا عدم اعتماد را نمي توان زيادتر يا كمتر كرد؟
نگاه آقاي خامنه اي دشمني امريكا با ايران را ابدي و فزاينده مي بيند. نگاه آقاي روحاني و ظريف اين دشمني را مديريت پذير ديده و تشنج زدايي از آن را ممكن و به سود دو كشور مي دانند. برجام با نگاه اول سر نگرفت، محصول نگاه دوم بود.
٣- مشابه شكافي كه بین سياست گزاران و صاحبان قدرت در ايران هست در امريكا و انگلستان هم هست. بخش عمده نخبگان در اين دو كشور ترامپيسم و برگزيت را قبول ندارند. رفتار غالب بر رسانه ها با رفتار غالب بر سيستم مالي فرق مي كند. سيستم دانشگاهي تحليل و طرز فكر غالب بر سيستم دفاعي را قبول ندارد. بخشي از نهادهاي صاحب نفوذ و قدرت در اين دو كشور رفتار سلطه گرا، مقابله جو دارند. آنها به هم پيوستگي جهان را نفي مي كنند و جهاني بسته تر را طلب مي كنند.
بخش ديگر جهاني بازتر و مرتبط تر را مفيدتر به حال همه مي دانند. آنها سياست برد-برد را ممكن مي شمارند. خطاست هرگاه از يك قدرت درهم تنيده و يك پارچه در غرب صحبت كنيم. روح حاكم بر BBC و CNN و نيويورك تايمز و گاردين و اكونوميست روح حاكم بر وال استريت و پنتاگون و تل آويو نيست.
اين نظر رهبر كه “امريكاي واقعي” را از جنس ترامپ مي بيند غيرواقعي و بدبينانه است.
اين كه مردم انگليس و امريكا به برگزيت و ترامپ راي دادند يك پديده مستعجل، چند ساله، است.
روح اوباما و ساندرز در جامعه امريكايي از جايگاهي قوي، و رو به اعتلا، برخوردار است.
- اگر من مسوول كشور بودم سعي مي كردم نهادهاي صاحب قدرت در كشورم را با نگاه دوم مجهز و حول آن بسیج كنم.
- اگر من مسوول كشور بودم سياست كشور را در سمت تعامل فعال با طرفداران “جهان بازتر و به هم پيوسته تر” تنظيم مي كردم.
- اگر من مسوول كشور بودم هر ارتباط دانشگاهي، اقتصادي، زيست محيطي، توريستي و اجتماعي بين دو كشور را كانال هاي جاسوسي و نفوذ در راستاي براندازي تحليل نمي كردم.
- اگر من مسوول كشور بودم مي ديدم و تاكيد مي كردم صلح و رفاه مردم ايران و امريكا در گرو همكاري با يك ديگر است و اين همكاري ممكن است.
- اگر من مسوول كشور بودم باور مي داشتم كه هيچ كشوري نيست كه با نفي امكان همكاري اقتصادي با امريكا به توسعه اقتصادي دست يابد. هيچ اقتصاد شكوفايي در جهان نيست كه حاصل قطع رابطه و ستيز با امريكا بوده باشد.
- اگر من مسوول كشور بودم مثل آقاي خامنه اي دفاع از امنيت كشور را در راس وظايف خود قرار مي دادم. اما توجه مي كردم كه نخستين و مهم ترين ضامن دفاع از امنيت كشور كاهش شكاف ميان دولت و ملت است. افزايش اعتماد شهروندان به حكومت كاراترين ضامن امنيت است. اگر اين اعتماد ضربه ببيند حتی صرف يك ريال در سوريه و عراق هم يك ضربه به امنيت كشور است. انتخاباتي كه موضوع مركزي اش حذف چهره هاي مورد اعتمادتر رهبر باشد نشانه عمق شكاف ميان جامعه راي دهنده با طرز فكر رهبر كشور است. تمام فلسفه انتخابات توليد رضايت و احياي اميد به بهبود در دل جامعه است. و رهبر جاري كشور، با تحميل حق نظارت استصوابی، انتخابات را به وسيله بيان اعتراض و مخالفت با خود بدل كرده است.
دوست عزيز
اشتباه فاحش بسياري از نخبگان ما همسان پنداري سطح آگاهي سياسي و قوام ملي در ايران و در ساير كشورهاي منطقه است. برخلاف نظر برخي عزيزان، ايران زمينه سوري شدن ندارد. اين اشتباه مرگ بار است كه شما قوام و موجوديت اين كشور را بسته به مويي بيني.
اگر ما موفق شويم با اصلاح قانون انتخابات دامنه اميد و اعتماد را در جامعه راي دهنده افزايش، و شكاف دولت-ملت را تا حد ممكن كاهش دهيم، هم ابزارهاي لازم براي فرادست كردن دولت در مذاكرات ديپلماتيك را فراهم كرده ايم؛ و هم دولت منتخب را مختار ساخته ايم كه از منابع مالي كشور، جهت تقويت قدرت دفاع ملي، با تصويب و رضايت نمايندگان ملت هزينه كند.
آری دوست عزیز! می بینی که ترس ها را همواره می توان کاهش داد و باید داد. سیاست را خدمتی از این گرانقدرتر به نوع بشر نیست.