15 01 2009
|
موضوع: تحلیل سیاسی
|
محل انتشار:
|
نسخه چاپ
یک هفته پس از بیانیه ۱۷ موسوی
پس از یک هفته با اطمینان بیشتر می توان گفت: بیانیه، که از پی تظاهرات خوفناک عاشورا و راه پیمایی های رنگ و رمق باخته ی روز چهار شنبه در تهران انتشار یافت، جو التهاب را شکست و فضا را به سمت جستجو برای راه حل سیاسی چرخاند.
بیانیه دلهره فعالان را کمتر، امید آنان بیشتر، تاکتیک رعب افکنی را خنثی و چشم انداز “فروپاشی” یا “براه افتادن حمام خون” را از پیش چشم فعالان دور تر برد. به لحاظ انتخاب لحظه بیانیه بسیار به هنگام بود.
بیانیه سطح مطالبات و نیز لحن بیان را چنان برگزید که تناسب قدرت میان معترضان و حکومتیان را بر هم زند و راه تحقق آنها را فراهم سازد. بیانیه در دستیابی به این هدف موفق بود. زیرا:
در میان معترضان یک صدایی و اعتماد بیشتر تولید کرد
و در میان حاکمان تشتت و دو صدایی بیشتر.
شواهد این مدعا:
- در جبهه معترضان: تقریبا تمام گرایش ها واکنش مثبت داشته اند. اعتراض و مقابله اصلا وجود نداشته است؛ چه در داخل کشور و چه در خارج. دهها اطلاعیه صادر شده، همه همسو و در حمایت
- در جبهه حاکمان: هیچ واکنش همآهنگ تولید نکرد و ناهمآهنگی بیشتر تولید کرد. نمونه ها: پیشنهاد رضایی و دفاع لاریجانی از او و خشم دولتیان از این دو، جلسه غیر علنی مجلس، روح استعفاء نامه ی روح الله حسینیان، سرنوشت مرتضوی، مصاحبه تلویزیونی مطهری، و از همه مهم تر بی طرفی (بی تصمیمی) و سکوت و عدم مداخله علنی رهبر (در زمینه کشاکش های فزاینده ی میان حاکمان پیرامون نوع برخورد با موسوی و کروبی و با مردم).
بیانیه اعتماد سیاسی فعالان به موسوی را بیشتر و جایگاه او را در میان مردم مستحکم تر کرد. بیانیه حکومتیان را یک گام به طرف پذیرش وی به مثابه “صدای طرف مقابل” نزدیک تر کرد.به لحاظ محتوای سیاسی بیانیه ۱۷ بسیار دقیق بود.
نگاه بیانیه هفدهم نگاهی است که تحول بینادین در بطن جامعه و ضروریات ناشی از آن را درک می کند و مورد توجه قرار می دهد. روح حاکم بر بیانیه تلاشی است برای آشتی دادن جمهوری اسلامی ایران با این تحولات و مطالبات ناشی از آن. بیانیه در عین حال به حاکمان کنونی هشدار می دهد که امنتاع از دیدن تحول عمیق در ارکان جامعه بی راهه ایست در سمت دامن زدن به ستیز کور و بی فرجام با مردم و با سرنوشت کشور.
داریم به نقطه ای میرسیم که بخش مهمی از حاکمیت جمهوری اسلامی ایران حس می کند ریسک حمله به مردم و حذف معترضان، تازه اگر ممکن شود، برای بقای حکومت و انسجام آن خطراتی بسیار جدی تر از عواقب تحمل آنان به همراه دارد. در حکومت هر روز کسان بیشتری می فهمند که سیاست حذف سرکوب تنش میان دولت و ملت را به سوی انفجار می برد و کسان بیشتری امید خود را به متحد کردن حکومت حول سیاست سرکوب بی امان از دست می دهند. روح حاکم بر استعفاء نامه حسینیان حقایق بزرگ در باره وضع عمق تلاطم های درون حاکمیت در بر دارد. او نشان می دهد که بخش عمده ای از “گارد قدیمی” ولایت مداران هم اکنون قانع شده اند که سرکوب جریان اصلاحات مقدمه سرکوب خود ایشان و نشانده شدن بر صندلی اتهام نفاق و جاسوسی است.
طیف های معتدل تر اصول گرایان از انتخابات تا همین اواخر رفع مشکلات را در گرو مرزکشی کروبی و موسوی با جنبش دموکراتیک و رد حمایت اقشار مدرن میدیدند. وقایع اخیر، و روش موسوی و کروبی آنان را متقاعد کرده است که چنین بازگشتی غیرممکن است. مرز بین خودی و غیر خودی را قدرت زمانه شکسته و احیای آن نیز از عهده هیچ کس ساخته نیست. آنها دریافتهاند که حذف موسوی یعنی اعلان ستیز با نیمی از ایران، نیمه قدرت مندتر ایران. وضع تهران و شهرهای بزرگ آنان را قانع کرده است که موسوی صاحب آن بخش از جمهوری اسلامی ایران است که حمایت نیمه مدرنتر و توانمندتر جامعه را با خود دارد.
ایستادگی کروبی و موسوی و حمایت قدرتمند مردم در شهرهای بزرگ بخشی از حکومت را قانع کرده است که زمان جدا کردن آنان از پایگاه اجتماعی – حتی به زور داغ و درفش – با هدف بازسازی مرزهای قدیمی حول جمهوری اسلامی فکری غیر واقعی است. رهبری فعلی جمهوری اسلامی ایران دیگر عملا رهبری تمام جمهوری اسلامی ایران نیست و ناراضیان از این رهبری حمایت قطعی و بسیار فعال بخش عمده ای از مردم کشور را پشت سر دارند.
رهبری جمهوری اسلامی ایران در برابر یک تصمیم سرنوشت ساز قرار گرفته است. یا باید به ریسک “رهبری دوگانه” و “حق موجودیت و رقابت جناح مخالف” در کادر نظام جمهوری اسلامی ایران تن بدهد یا به سوی تشدید ستیز با مردم، به سوی انفجاری کردن تنش در ارکان حکومت، و به سوی یک انزوای سنگین بینالمللی پیش رود و فروپاشی کل نظام را در چشم انداز قرار دهد.
ابتکار موسوی چشم انداز اول و تصمیم گیری معقول و امکان دور برد کشور از غرقاب را ممکن تر کرد.
* * *
با این حال هنوز خیلی زود است که گفته شود: در جمهوری اسلامی ایران حق رقابت دموکراتیک بین شاخه های اصلی آن پذیرفته شده است. حتی اگر در سطح بالای حکومتی چنین نگاهی احیاء شود، خطر ترور و تخریب کاملا جدی است. حمله مسلحانه به اتوموبیل کروبی و ترور خواهر زاده موسوی پیام هایی کاملا هشدار دهنده بوده است. ما فقط ممکن است به آغاز یک روند پیچیده و پر تلاطم سیاسی نزدیک شده باشیم. هنوز تا تغییر تناسب قوا در حکومت و تصحیح ساختار آن، هنوز تا تدوین لوایح و به تصویب رساندن آنها، هنوز تا تغییری واقعی در وضع زندگی مردم و تحقق مطالبات بنیادین راهی بس پر فراز و نشیب با هزار پیچ در پیش است.
کوه یخ را داریم از هزار سو به تموز می کشیم. امسال فهمیدیم که خیلی زودتر از آنچه که سال پیش همین وقت ها فکر می کردیم، این زمستان دارد می شکند. همه جا جلوه ی امید “به تجلی است بر در و دیوار”. این یعنی بهار دارد به چشم انداز میرسد. بهار را باور کنیم.
نظر کاربران:
عجب معجزهای کرده این بیانیهی آقای موسوی. یک تکه کاغذ چه معجزهای میتواند بکند... آقای نگهدار اغراق میکنید. از قرار خارجنشینی و از دور حوادث را رصد کردن، شما را قدری ذهنی و رمانتیک کرده است.
رخدادهایی که شما اشاره میکنید محصول بیانیه موسوی نیست. حاصل حوادث روز عاشورا در تهران است. حوادثی که در مسیر میدان امام حسین تا آزادی رخ دادند. در این روز حاکمان در حیرت و ناباوری شاهد «حضور مردم»، «خروش مردم» و «ایستادگی مردم» در برابر نیروی سرکوب بودند. دیدند مقاومت مردم در برابر باتوم و چماق و آتش و گلوله را و درماندگی نیروی سرکوبشان را. در جاهایی هم شاهد درس دادن مردم به نیروی سرکوب بودند و متوجه شدند که توسل به زور و خشونت امتیازی نیست که فقط از آن کودتاچیان باشد. اگر نبود میانهگیری زنان و مردان دریادل سبز....
این نترسی و مقاومت مردم بود که به تشتت در میان گروه حاکم و اصولگرایان دامن زد. آنان دیدند که مردم واقعا ایستادهاند، باتوم و چماق و گاز اشکآور هم اثری ندارد. و اگر رژیم بخواهد تنها به نیروی سرکوب اوضاع را مهار نماید به جای باتوم و گاز اشکآور، این بار باید در خیابانها مسلسل و نارنجک به دست نیروهای خود بدهد. و این یعنی بیبازگشت شدن همهچیز و افتادن قطعی نظام در سراشیب سقوط... روز عاشورا اصولگرایان معتدل بیش از دیگر نیروهای حامی نظام متوجه عمق بحران و عاقبت راهی که نظام در رویارویی با مردم در پیش گرفته شدند.
البته بیانیه موسوی هم تاثیراتی داشت. آقای موسوی در این بیانیه مسئولیت اصلی بحران را به جای کانون اصلی قدرت، متوجه دولت کرد و همین مصلحتجویی درکنار حوادث روز عاشورا، به اختلافها درون اصولگرایان دامن زد.
*
آقای نگهدار بسیار تیزهوشانه برخورد کرده، آخرین اعلامیه آقای موسوی مشکلات درون
حکومتی را دامن زده ، امروز وظیفه ماست که گفتمان را در جامعه بین اقشار و نیروهای مختلف به نفع جنبش سبز جلو ببریم و کمک کنیم تا دیگران در کارزار این جنبش شریک شوند.