17 05 2016
|
موضوع:
|
محل انتشار: Facebook
|
نسخه چاپ
آيا بهايى بودن جرم است؟
فائزه هاشمی به دیدار همبند آزاد شده خود رفته و این دیدار، صرفا به خاطر این که همبند سابق بهایی بوده است، موجی از اعتراض در میان محافل حکومتی درست کرده است. آقای رفسنجانی هم لب به انتقاد از فرزند گشوده است.
خانم فائزه از اقدام خود دفاع کرده و گفته هیچ خلافی را مرتکب نشده است.
به جاست فعالین سیاسی و اجتماعی در باره این موضوع اظهار نظر کنند. سکوت در این قضیه معنایش در ذهن بسیاری فرصت طلبی خواهد بود و از نگاه من هم جز این نیست. بعد از این کشاکش هایی که بعد از انقلاب در ایران رخ داده، چه ما بخواهیم چه نخواهیم، مساله حقوق بهاییان و رفتار حکومتیان با آنان، به یکی از شاخصه های مهم اندازه گیری حس شما نسبت به حقوق شهروندی بدل شده است.
رفتن فائزه به دیدار یک بهایی که به خاطر بهایی بودن حقوقش نقض و در حق اش تبعیض اعمال شده، دو معنا دارد.
معنای اول بروز حسی است ناشی از هم زنجیر بودن و هم بند بودن در شرایط زندان. این حس انسانی و عاطفی است. بسیار هم نیکوست. کاش همه زندانیان سیاسی چنین منش و روشی داشتند که بعد از آزادی به دیدار هم می رفتند و یاد آن روزهای همبستگی در مقابل جائران را به خاطر می آوردند. چندین سال است که زندانیان زمان شاه هر از هر گروه و با هر عقیده ای هر دو یا سه سال یک بار برای دور هم جمع می شوند و خاطرات زندان و یاد همبندان را زنده می دارند. خیلی کار خوبی می کنند. رفتن فائزه به دیدن همبند سابق خود نیز بیان یک حس انسانی و عاطفی است و کسانی که روان ایشان از آسیب های روانی شدید مصون باشد با این رفتار همدلی دارند.
معنای دوم و مهم تر این دیدار بیان نوعی اعتراض است به حق کشی و تبعیض در حق گروهی از شهروندان کشور ما. کار فائزه طعمی و عطری از یک شهامت مدنی را حمل می کند. او می توانست حس کند که علیه او و پدر موج سازی خواهند کرد. او حدس می زد که این دیدار را به صهیونیسم و استکبار و همبستگی با دشمنان ملت ایران ربط خواهند داد. اما او شهامت کرد و گام برداشت.
اهمیت کار فائزه بیش از همه از همین مجرا قابل ستایش است. او با این کار به دستگاه حاکم و از جمله به پدر تلنگر می زند که به استناد کدام قانون دیدار با همبند سابق جرم است؟ فائزه با این کار کمک کرده است شیعیانی که خود را در تنازع هویتی با بهاییان می پندارند دریابند که داوری ها و پیش داوری ها در باره تاریخ، مذهب، جنسیت، نژاد و مشخصه های دیگری که ما با آنها زاده می شویم به هیچ روی نمی تواند و نباید در ذهن ما نوعی انگ یا ترس نسبت به انسان هایی تولید کند که بهایی، مسلمان، سُنی، یهودی، سیاه، زن یا چینی زاده شده اند.
—-
کسانی که در خانواده بهایی در ایران زاده شده اند مثل بقیه شهروندان در طول زندگی و بسته به شرایط خانواده و محیط راه های گونه گونی را می پیمایند. این نیست که هرکس در خانواده شیعه زاده شده است لزوما به همان ارزش هایی وفادار باشد که روحانیون شیعه تقدیس می کنند.
—-
این تصور که بهاییان طرفدار رژیم شاه بودند خطاست. در بین ما فداییان خلق افرادی که در خانواده های بهایی زاده شده اند کم نبودند. آنها در جنبش چریکی شرکت داشتند و تا پای جان هم از خود مایه گذاشتند. من خود معرف زنده یاد شاهرخ هدایتی به حمید اشرف بودم. خانواده برادران دلیل صفایی نیز. و دیگرانی که من نمی شناختم.
در ایام قبل از دستگیری روزی نورالدین کیانوری از بحث درونی حزب شان برای لغو عضویت بهاییان در حزب گفت. برای ما این کار عجیب و غیرقابل فهم بود. با آنها بحث کردیم و به آنها اعتراض.
—-
نمی خواهم در باره کار خوب فائزه حرف بزنم و یک حس درونی آزار دهنده را مسکوت بگذارم:
دریادار افضلی و امیر انتظام هر دو به ناحق متهم به جاسوسی شدند. یکی برای غرب و دیگری برای شرق. افضلی را ناجوانمردانه و غریبانه به جوخه اعدام سپردند و به امیر انتظام حکم زندان دادند. اما شما نگاه کنید بینید آیا یک صدم موج حمایتی که برای حمایت از امیر انتظام بر خاست برای افضلی هم برخاست؟
شما به اعتراض هایی که در غرب علیه کشتارها و شکنجه ها و تبعیض ها و آوارگی هایی که در جمهوری اسلامی علیه چپ شده، بخصوص به میزان اعتراضات در غرب علیه کشتار ۶۷ نگاه کنید و آن را با اعتراض هایی که به رفتار با بهاییان در غرب میشود مقایسه کنید.
آیت الله منتظری بر حقوق شهروندی بهاییان تاکید کرد و هم به کشتار ۶۷. منتها با هر یک به اندازه ی وزنش.
اما آیا به راستی در غرب اعتراض ها به توده ای کشی ها در ایران به همان آوازه و اندازه هست که نسبت به نقض حقوق بهاییان؟