01 12 2018  |  موضوع: یادداشت  |  محل انتشار:  |  نسخه چاپ  

به مناسبت درگذشت جرج بوش (پدر)


در نسخستین ساعات بامداد امروز جرج بوش (پدر) رئیس جمهور سابق امریکا در 94 سالگی درگذشت.

1 آخرین_بازمانده

او آخرین رهبر از نسل محافظه کاران امریکایی بود که هنوز عقلانیت و لیبرالیسم اشرافی را راهنمای عمل خود قرار می دادند. او یک دور بیشتر رئیس جمهور نماند. در دور دوم از بیل کلینتون شکست خورد. به این دلیل ساده که جریان های نومحافظه کار که خواهان یک چرخش به راست چشمگیر بودند از او حمایت نکردند.

2 سیر_سی_ساله

درست از سی سال پیش در چنین روزهایی با پیروزی جرج بوش در انتخابات شکاف میان راست افراطی و راست سنتی در حزب جمهوری خواه ژرفش گرفت. از سی سال پیش به این سو جمهوری خواهان به تدریج از طرز فکر عقلانی (مدبرانه)، لیبرالیستی، الیت‌ایستی، محافظه کارانه و جهان‌محور فاصله گرفته و به طرز فکر افراطی، ماجراجویانه، راست گرایانه و توده پسند (پوپولیستی) و خودمحور نزدیک تر شده‌اند.

جرج بوش پسر که رئیس جمهور شد، پست های اصلی کابینه در اختیار عناصر نومحافظه کار تندرو قرار گرفت و تهاجم خونین صدها هزار امریکایی به افغانستان و عراق را موجب شد. جرج بوش پدر هرگز نارضایی خود از میزان نزدیکی و تبعیت پسرش، از چینی-رامزفلد را پنهان نکرد. بعدها نیز او نه به بهانه هم حزبی بودن از ترامپ حمایت کرد، و نه از انتقاد از سیاست ها و رفتارهای او امتناع کرد.

جرج بوش، برخلاف ریگان و کلینتون و اوباما، هرگز موفق نشد هویت ویژه ای برای سیاست ها و شیوه های تصمیم سازی خود به ثبت برساند و از زیر سایه سنگین ریگان خارج شود.

3 چشم_انداز

آیا می توان انتظار داشت که موج پوپولیسم غیرلیبرال و هویت محور ترامپ کنار زده شود و سنت کشور گردانی و جهانداری ریگان و بوش (پدر) دوباره در میان محافظه کاران امریکایی احیا شود؟

طی 30 سال جامعه امریکایی به تدریج هرچه بیشتر به شیوه ای قطبی شده که به باور من بسیار بعید است دو جناح چپ و راست لیبرال دموکراسی در روندهای آتی نیز همچنان دو گرایش مسلط در جامعه امریکایی باشند. جرج بوش پدر آخرین نماینده لیبرال دموکراسی راست گرایانه بود که رهبری امریکا را به دست گرفت. بسیار بعید می دانم که آرایش سیاسی 30 سال پیش از نو در دهه جاری و آتی آرایش سیاسی عمده در جامعه امریکایی را معرفی کند. به نظرم بسیار محتمل تر است که راست اشرافی، محافظه کار و تا حدی لیبرال، به نوعی راستِ توده گرا و غیرلیبرال استحاله شود و در صف مقابل آمیزه ای از لیبرال دموکراسی تا سوسیال دموکراسی، و متکی بر نهادهای جامعه مدنی، صف آرایی کند. بعید می بینم که لااقل تا یک دهه راست گرایی الیتیستی نسل جرج بوش ها و جمیز بیکرها و جرج شولتزها و کیسینجرها موفق شود بر راست گرایی ضد الیتی ترامپ و بی نن و بولتون عرض غلبه کند و از نو رهبری جناح راست سرمایه داری را عهده دار شود. توجه کنیم که محبوبیت ترامپ در میان رای دهندگان سنتی به جمهوری خواهان بالای 75% است. آلترناتیو واقعی پوپولیسمِ راست و ملی‌گرا، طیفی‌است از لیبرال دموکرات ها تا سوسیال دموکرات های جهان‌گرا.

4 بوش_و _ایران

دوران ریاست جمهوری جرج بوش پدر فرصتی بی تکرار بود برای این که زخم های به جا مانده از تاریخ، به ویژه از گروگان گیری، جنگ، و ساقط کردن هواپیمای مسافری، التیام یابند.

چرخش در رفتار صدام با امریکا و واکنش جرج بوش در قبال آن فرصتی طلایی برای جمهوری اسلامی ایران بود که به مثابه یک قدرت منطقه ای موثر با ایالات متحده امریکا وارد تعامل شود. در آن زمان روابط ایران و عربستان هم تازه کم مشکل شده بود و ریاض حساسیت زیادی نسبت به احیای رابطه ایران و امریکا را خود نشان نمی داد.

راست این است که هر دو طرف در تحلیل نهایی از برداشتن گام قطعی در مسیر احیای رابطه قصور کردند. اما به باور من منصفانه نیست هرگاه این قصور در هر دو طرف یکسان دیده شود. مخالفت صریح رهبر جمهوری اسلامی ایران با مذاکره با امریکا و حمایت تمام نیروهای چپ، اعم از حکومتی یا ضدحکومتی، از مقابله به جای تعامل، در عدم بهره گیری از آن فرصتِ استثنائی، نقشی به مراتب موثرتر ایفا کرده‌است.

5 نامه_به_جرج_بوش

روز دوم دسامبر سال 1990 (28 سال پیش در چنین روزی) در نامه ای سرگشاده به جرج بوش انتشار دادم که و با لحن و بیانی منقدانه نوعی امید به گشوده شدن باب گفتگو میان دو کشور و عبور از تلخی های گذشته را هم بازتاب می داد. انتشار این نامه و لحن آن، بخصوص استفاده از کلمه «عالیجناب» واکنش و حساسیت وسیعی در محافل سیاسی، بخصوص در طیف نیروهای چپ برانگیخت. هرچند طیف گرایش های چپ و لیبرال در کشور، طی یک دهه، به تدریج بر ضرورت آغاز گفتگوها میان دو کشور و عادی سازی روابط تاکید کردند.

از آنجا که به دلیل ماندگاری رسوبات تاریخی لدر فضای فکری و به دلیل بی اعتمادی ناشی از شکست های مکرر چپ، متن و مضمون آن نامه وسیعا به اشتباه فهمیده شد و نگارنده روی صندلی سنگین ترین اتهامات نشانده شد، لازم دانستم که در 28 امین سالگرد انتشار آن متن کامل آن نامه، که اتفاقا همزمان شده است با روز درگذشت جرج بوش، دوباره در اینجا ضمیمه کنم.

نامه به جرج بوش

نامه به جرج بوش

فرخ نگهدار
دسامبر ۱۹۹۰

به عالی‌جناب جرج بوش، رئيس‏‌جمهور ايالات متحده آمريكا
من به عنوان يك ايرانى كه ميهنم ۸ سال تمام لگدكوب جنگى ويران‏گر و خانمان‏سوز بوده است با نگرانى بسيار ناظر رويدادهاىى هستم كه حاصل تجاوز خودسرانه غيرقابل تحمل رژيم بغداد به كشور مستقل كويت است. با هدف تقويت و اشاعه تمايل به صلح و آزادى، كه خواست و آرزوى بزرگ ملت ايران است احساس و انديشه‌‏اى را در اين نامه سرگشاده آورده‏‌ام كه به زعم من تمايل عمومى ايرانيان را در قبال وضع موجود بازتاب مى‏دهد:

اين كه جامعه بين‏‌المللى به ويژه شوراى امنيت سازمان ملل متحد عليه اين تجاوز خيره‏سرانه به پا خاسته اميد و اعتماد را در دل جهانيان دامن زده و اين احساس را تقويت كرده است كه جهان مى‏تواند در برابر كاربرد زور و سلاح براى تحقق اهداف تجاوزگرانه از خود واكنش نشان دهد و متجاوز را سرانجام به اراده‌‏اى كه ضامن حق موجوديت و استقلال ملت‏‌هاست تسليم نمايد.
اين كه قدرت‏‌هاى بزرگ به ويژه ايالات متحده، اتحاد شوروى و جامعه اروپاىى در برابر تجاوز از خود واكنش قاطع نشان داده‏اند و اين كه شما اين بار مقابله با تجاوز را نه از طريق اقدامات خودسرانه بلكه از طريق اشتراك مساعى جامعه جهانى در شوراى امنيت پى مى‏گيريد، در منطقه ما براى مردمى كه نگران امنيت و منافع خود هستند مايه تسلى خاطر بوده است.

ليكن در احساس و انديشه همين مردم در قبال سير رويدادها در خليج فارس جهات ديگرى نيز برجسته است. مردمى كه ۸سال تمام زهر مرگ‏بار جنگى خانمان‏سوز را بر جان چشيده‏اند امروز با چشمانى لبريز از نگرانى و اضطراب روندها و رويدادهاىى را نظاره مى‏كنند كه مى‏تواند با شعله‌‏ور كردن جنگى دوباره هستى و خانمان آنان را در كام خود بسوزاند.

شما مى‏توانيد مطمئن باشيد كه ايرانيان آن گاه كه منافع درازمدت و حتى كوتاه مدت خود را معيار مى‏گيرند، عليرغم اين كه از ديكتاتور بغداد مصيبت‏‌هاى بسيار كشيده و از ديرباز پايان هر چه سريع‏تر جنايات او را آرزو كرده‏‌اند، هرگز حاضر نيستند تحقق اين آرزوى ديرينه را از راه شعله‌‏ور شدن جنگى ديگر در منطقه طلب كنند. ايرانيان آن گونه كه در عمل هم نشان مى‏دهند، از قطع‏نامه‏‌هاى شوراى امنيت، كه تدابير همه‌‏جانبه‌‏اى را به صورت فشارهاى سياسى و محاصره و تحريم اقتصادى و نظامى عليه حكومت بغداد را توصيه مى‏كند، تا به آخر پشتيبانى مى‏كنند. آنان حتى از اعمال قوه قهريه عليه عواملى كه مى‏كوشند محاصره و تحريم را نقض كنند نيز جانب‏دارى مى‏كنند. اما نمى‏پذيرند كه تحمل جنگى ديگر، حتى به صورت ‌«برق‏‌آسا‌» آن گونه كه از جانب گروه‏‌بازهاى دست‏يار شما تبليغ و توجيه مى‏شود خليج فارس را به آتش كشد.

درست همان گونه كه هيچ يك از مداخلات نظامى ايالات متحده، اتحاد شوروى، فرانسه و بريتانيا در كشورهاى خاور، و نيز در ساير كشورها در آفريقا و آمريكاى لاتين عادلانه و ‌«رهاىى‌‏بخش‌» تلقى نشده‏اند. اين مداخلات قبل از همه به تقويت احساسات و رشد گرايش‌هایى يارى رسانيده‏اند كه عليرغم جنبه توده‏اى و مردمى و عدالت‏‌خواهانه بارز در آن‏ها از تاثيرگزارى بر روند هم‏گراىى بين‏‌المللى و از تسريع روند پيش‏رفت اجتماعى واقعى باز مانده‏اند.

من كارشناس نظامى نيستم و وظيفه خود نيز نمى‏دانم كه در اين باره كه جنگ آمريكاييان در خليج فارس برق‌‏آساست يا فرسايشى اظهار نظر كنم. اما با تك تك ذرات وجودم مى‏گويم: حتى اگر نظريه و تلاش مفرط محافل افراطى اطراف شما در حمايت از يك جنگ برق‌‏آسا نيز به نتيجه برسد، احساسات توده‌‏هاى وسيع مردم خاورميانه هرگز آن را جنگى ‌«رهاىى‏‌بخش‌» تلقى نخواهد كرد.

از لحظه‌‏اى كه مسلم شد قطع‏نامه ۶۷۸در شوراى امنيت به تصويب مى‏رسد، از جانب برخى محافل آمريكاىى و نيز انگليسى بوى زننده اين فكر به وضوح شنيده مى‏شود كه اى كاش همين امروز ۱۵ژانويه بود. آن‏ها از پيش‏نهاد دورنگرانه شما داير بر ديدار رفت و برگشت وزراى خارجه آمريكا و عراق آشكارا ابراز نگرانى كرده آن را عامل سستى اراده آمريكاييان در آغاز جنگ تلقى مى‏كنند. اين گونه تمايلات علايق مشترك همه عناصر متشكل جامعه بشرى يا حتى منافع همه طرف‏‌هاى درگير را نه مى‏پذيرد و نه حتى - مى‏خواهم بگويم - درك مى‏كند. اين تمايلات قبل از همه منافع يك‏‌جانبه، قشرى و آنى بخش محدودى از جامعه آمريكاىى و هم‏راهان خارجى آنان را بازتاب مى‏دهد.

آقاى رئيس‏‌جمهور

ده‏ها ميليون ايرانى كه در ماه‏هاى اخير قاطعيت و صلابت دولت شما در مقابله با تجاوز صدام را نظاره مى‏كنند بلااستثنا روزهاى تلخ تهاجم خونين صدام به سرزمين‏شان را در خاطر زنده مى‏كنند و از خود مى‏پرسند راستى ايالات متحده آمريكا در آن زمان تا چه حد از امكانات واقعى خود براى مقابله با تجاوز بهره گرفت؟

مسلم است كه سران رژيم ايران با يورش به سفارت آمريكا در تهران و سپس با استقبال از قطع رابطه با آمريكا هم به منافع ملى كشور و به نيازهاى رشد اقتصادى آن لطمات بسيار زدند و هم با اقدام به اين دو عمل وحشيانه و نابخردانه بر سياست آمريكا نسبت به ايران نيز تاثيرات منفى بسيار بر جاى گذاشته‌‏اند. اما وجدان بشرى هرگز نمى‏‌پذيرد كه پاسخ شايسته براى اين اقدامات در سياستى جستجو شود كه ايالات متحده آمريكا در بحران خليج فارس در دهه ۸۰در پيش گرفت.

آيا شما فكر نمى‌‏كنيد اگر صدام از وعده‌‏ها و تعهدات بى‏‌دريغ مالى و نظامى كويت، عربستان و مصر و از پشتيبانى دولت آمريكا از اين وعده‏‌ها و تعهدات مستحضر نبود، تصميم او به تهاجم بر ايران با دشوارى‏هاى بسيار هم‏راه مى‏‌بود و يا حتى غيرممكن مى‏‌نمود؟ صدام نه از بيم قدرت ايران و خطر تهاجم قريب‏‌الوقوع آن بلكه مشخصا بر پايه ضعف ايران و بر پايه وعده پشتيبانى متحدان، با هدف ارضاى هوس‏‌هاى ارتجاعى و توسعه‏‌طلبانه خود، خاك ميهن ما را مورد هجوم قرار داد. ارزيابى‏‌ها و انگيزه‏‌هاىى كه پس از به گل نشستن تهاجم صدام آيت‏الله خمينى را نيز به عينه به كام خود فرو كشيد و به حمايت از ادامه جنگ واداشت.

تاريخ به روشنى نشان داده است كه اهداف روشن دولت شما در جنگ ايران و عراق مشخصا جبران خلائى بوده است كه انقلاب بهمن در تعادل استراتژيك منطقه ايجاد كرده بود. جنگ دو عامل غيرآمريكاىى ايران و عراق را درگير فرسايش خونين يك‏ديگر ساخته و نقش و تاثير منطقه‏‌اى آنان را هر چه بيش‏تر تنزل مى‏داد و جاى تاسف بسيار است كه در آن سال‏ها سررشته امور در كشور ما در دست كسانى بوده است كه هم‏راه با رقيب با خيال تعبير خواب‏هاى آشفته و هوس‏‌آلود، از جانب دولت آمريكا و متحدان او در منطقه به بهاى جان يك ميليون انسان و ويرانى دو كشور و پس‏ماند جراحاتى عفونى و مزمن در مناسبات ميان كشورهاى منطقه ناجوانمردانه به بازى گرفته شدند.

چگونه مى‏توان انكار كرد كه بحران كنونى خليج در وعده وعيدهاى نافرجام كويت و مصر و عربستان به عراق و در اهداف و سياست وقت آمريكا ريشه نداشته است؟

مگر قرار اين نبود كه صدام مزد خود را با چنگ‏‌اندازى به غنايم فرضى جنگ با ايران دريافت كند؟ و مگر نه اين كه وقتى وعده‏‌ها عملى نشد براى پيمان‏كار سخت دشوار شد كه مافات را تماما به عهده بگيرد و شركاى سرمايه‏‌گذار را از تاديه معاف شمارد؟

شما اين روزها با وضوح بسيار استدلال مى‏كنيد كه ادعاى صدام در مورد ارتباط تجاوز او به كويت با اشغال سرزمين‏هاى عربى توسط اسرائيل بى‏‌پايه است اما آيا به راستى تجاوز صدام به ايران نيز با اشغال كويت نامربوط است؟ تاريخ فرياد مى‏زند كه نطفه تجاوز به كويت نه در شكست مذاكرات در نخستين روزهاى اوت ۹۰كه در موفقيت مذاكرات در ماه اوت ۸۰بسته شد. و دولت ايالات متحده آمريكا حق ندارد و نمى‏تواند نقش و مسئوليت بزرگ خود را در فاجعه‌‏اى كه اين ديكتاتور ديوانه و خون‏ريز بر خلق‏هاى منطقه تحميل مى‏كند غيرموثر و ناچيز جلوه دهد.

و اين‏ها همه تازه روى خارجى دردهاى ملت ايران است.

ايرانيان فراموش نمى‏كنند و نمى‏توانند كنند كه چگونه درآميزى اهداف خودغرضانه عوامل خارجى با مطامع گرايش ارتجاعى حاكم بر ايران گل‏هاى آرزوى بزرگ انقلاب او را براى تامين آزادى و رعايت حقوق بشر با خشونت بسيار پرپر كرده است. تحميل جنگ به ايران فرصتى طلاىى و بى‏نظير براى ارتجاع ايران شد كه مطالبه مردم براى استقرار دموكراسى در كشور را لگدمال كند و هر نوع اعتراض عليه اقدامات سركوب‏گرانه تحت عنوان هم‏دستى با عراق و آمريكا در فضاى خشن و خونين ناشى از جنگ با شقاوت بسيار سركوب شود. ما نمى‏توانيم فراموش كنيم كه چگونه جنگ ميان استبداد حاكم بر ايران با ديكتاتور عراق ده‏ها هزار جوان تشنه آزادى در ميهن ما را به گم‏راهى كشيد و ملعبه مطامع ضدايرانى رژيم عراق قرار داد.

آقاى رئيس‏‌جمهور

پايان جنگ سرد و هم‏روند با آن گسترش موج نيرومند آزادى‏خواهى در بسيارى كشورها در شرق اروپا، در جنوب آمريكا و در ديگر جاها در دل ما ايرانيان نيز، كه در دهه ۸۰از زمره محروم‏ترين ملت‏ها در برخوردارى از نعمت صلح و آزادى بوده‏‌ايم، پرتوى از اميد افكنده است.

از سوى ديگر تلاش‏ها براى استقرار صلحى عادلانه ميان ايران و عراق كه به پايان نيك خود نزديك شده و پيكار، عليه نقض حقوق بشر و براى آزادى در ايران نيز اخيرا در جامعه ملل بازتابى درخور يافته است.

اما خطر جنگى دوباره در خليج و خطر معامله بر سر حقوق بشر براى مطلوب كردن موضع ايران در بحران خليج فارس اين تلاش ده ساله ايرانيان براى دست‏يابى به صلح و آزادى را تهديد مى‏كند. برخى مقامات ايرانى صراحتا اعلام مى‏كنند كه موضع آنان در قبال خواست شما در بحران خليج فارس با موضع شما در زمينه خواست ما براى رعايت حقوق بشر در ايران ارتباط مى‏يابد. آن‏ها علنا بستن قراردادها با ساير كشورها را به سكوت آنان در قبال وضع حقوق بشر در ايران مربوط كرده‏‌اند. نيرومندى در آمريكا نيز با چشم‌‏پوشى از معيارهاى اخلاقى و بشرى را براى جلب متحدين بيش‏تر و دست‏يابى سريع‏تر به كويت طلب مى‏كنند. از نظر آنان لگدمال شدن صلح و آزادى در ازاى بازيافت كويت معامله‏اى بس پرسود مى‏نمايد.

آقاى رئيس‌‏جمهور

اكنون فرصتى تاريخى براى شما فراهم آمده است كه عمل شما در بحران خليج فارس در راستاى تغيير آن عدم اعتماد تاريخى و ريشه‌‏دارى تاثير كند كه از ديرباز در ذهن وسيع‏ترين توده‏‌هاى مردم اين منطقه به اهداف ايالات متحده جا افتاده است. در اين حساس‏ترين برهه‌‏ها براى شما پاى‏بندى به اولويت والاترين ارزش‏هاى بشرى يعنى صلح و آزادى و توان‏مندى در به پايان بردن آن عدم اعتماد تاريخى را آرزو مى‏كنم.

با احترام - فرخ نگهدار

عضو سازمان فدائيان خلق ايران (اكثريت)

۲ دسامبر ۱۹۹۰






Bookmark and Share
©negahdar.net