17 09 2019
|
موضوع:
|
محل انتشار:
|
نسخه چاپ
در باره دعوت آقای امیر طاهری
برای دیدار و گفتگو با آقای جان بولتون
گردش کار
چنانکه به موقع اعلام کرده ام، من به هنگام تلفن آقای امیر طاهری در مورد قرار دیدار و گفتگو با دوست و همکار وی، آقای جان بولتون، به ایشان گفتم: فکر می کنم و پاسخ می دهم.
من، پس از مشورت با برخی همراهان، تصمیم گرفتم موضوع را از طریق فیس بوک به اطلاع عموم رسانده و منتظر واکنش ها بمانم. و حالا وقت آنست که واکنش گرایش های مختلف نسبت به دعوت مذکور را جمع بندی، و موضع خود در قبال آن را مشخص، کنم.
یادآور می شوم که دعوت آقای طاهری نه برای «مذاکره»، بلکه برای نوعی گفتگوی خصوصی بود.
جمع بست دیدگاه ها
به جز برخی استثناها، واکنش های افراد وابسته به گرایش های سیاسی مختلف به این دعوت، به طور جالب توجهی با هویت سیاسی و با خطوط راهبردی آنان همسو و مرتبط بود:
حامیان اعتدال گرایان، گروه های اصلاح طلب حکومتی، و فعالین ملی-مذهبی، عموما این دیدار را به زیان من و مورد سوء استفاده طرف مقابل ارزیابی کرده اند.
در طیف براندازان، که با مشی و موجودیت سیاسی من به طور اخص، و با اصلاح طلبی به طور اعم مشکل و یا خصومت دارند، این دعوت را به مضحکه گرفته و حول آن طنز پردازی و دشنام پراکنی کردند.
بیشتر کسانی که با خط مشی و خاستگاه سیاسی من همسویی و فصل های مشترک دارند، از این دعوت استقبال کرده و آن را فرصتی دانسته اند که بهره گیری درست از آن به افزایش اعتبار نیروی رفرمیست و چپِ صلح جو در جامعه کمک می کند.
تصمیم من
مجموعه دیدگاه های ابراز شده مرا مصمم تر کرد که من نباید از روش دیرین خود، که استقبال از گفتگوی مستقیم با مخالفان است، دست بردارم. تصمیم درست این است که در هر فرصتی نقطه نظرهای خود در باره تاثیر اقدامات امریکا بر سرنوشت کشورم، و در باره ممکن بودنِ بازی برد-برد، را در یک گفتگوی علنی با آقای بولتون، یا دیگران، در میان بگذارم.
پیشینه
از زمانی که در آستانه انقلاب به نام فدائیان خلق اولین نامه سرگشاده را خطاب به آیت الله خمینی نوشتم، تا روزهای جنگ گنبد که گفتگوی مستقیم و علنی با حکومت را پیشنهاد کرده و همراه با رفقایم جمشید طاهری پور و علی کشتگر، در مناظره تلویزیونی با آقایان بنی صدر رئیس جمهور، محسن رضایی فرمانده سپاه، و تیمسار فلاحی فرمانده ارتش، شرکت کردیم، تا دیدار و گفتگو، همراهِ مصطفی مدنی، با آیت الله بهشتی، تا شرکت در مناظره های تاریخی، همدوشِ زنده یاد طبری، با آقایان سروش و مصباح یزدی، تا استقبال از بیانیه 14 ماده ای رضا پهلوی در 30 سال پیش، تا نامه به جرج بوش پدر در 28 سال پیش، و به آیت الله خامنه ای در 10 سال پیش، و تا امروز همواره و پیگیرانه برای ترویج گفتگوی باز با طرفِ مقابل تلاش کرده و آن را یک اهرم مهم تغییر در توازن قوای اجتماعی، یک وسیله کارآمد برای فهم بهتر و کاهش ترس، و مسیری درست برای رسیدن به صلح و همزیستی دانسته ام.
علت واکنش ها
جالب توجه است که، از 40 سال پیش تا کنون، علت و انگیزه واکنشِ گرایش های سیاسی مختلف، در تشویق، در منع، یا در محکومیت گفتگوی باز با «دیگری» تقریبا ثابت مانده است:
گرایش هایی که ضمن برتری قدرت اجتماعی یا سیاسی، با شما تفاوت هویتی و تشابه راهبردی دارند، با ورود شما به این نوع ابتکارها ممکن است نگران شوند و آن را به زیان موقعیت برتر خود ارزیابی کنند.
گرایش هایی که با شما هم همسانیِ هویتی و هم تشابه راهبردی دارند و به رقابت صلح آمیز وفادارند، طبعا از این ابتکارها استقبال کرده موضعی تشویقی می گیرند. آنها می بینند که این نوع ابتکارها، هم نیک اند و در راستای صلح، و هم وزن و اعتبار اجتماعی شان را افزایش می دهد.
گرایش هایی که با خط شما خصومت دارند و برای حذف شما از صحنه سیاسی تلاش می کنند بسیار محتمل است که ابتکار شما برای دیالوگ علنی با مخالفان یا دشمنان سیاسی را نشانه دریوزگی، خیانت، وادادگی و از این قبیل تلقی کرده، آن را محکوم یا مسخره کنند.
مورد شناسی
کارنامه سیاسی شاهزاده رضا پهلوی و خانم مریم رجوی طی 40 سال اخیر نشان می دهد که آنها هیچگاه به گفتگوی باز با هیچ یک از نیروهای سیاسی ایرانی تن نداده اند. آنها اما هماره آمادگی داشته اند با هر نیروی سیاسی غیر ایرانی بنشینند و، به صورت باز یا بسته، دیدار یا مذاکره کنند. آقای پهلوی البته در این مدت بارها با دیگر فعالین سیاسی ایرانی پشت درهای بسته دیدار و گفتگو داشته. اما خانم رجوی به این هم تن نمی دهد. معنای سیاسی این تفاوت آن است که خانم رجوی برای مخالفان و منقدان خود هیچ حق موجودیتی قائل نیست. اما آقای پهلوی فعلا حق موجودیت دیگران را، منوط می کند به عدم رقابت بر سر رهبری.
شرط وفاداری به دموکراسی
گفتگوی باز بین همه نحله های سیاسی یک پیش نیاز مبرم و قطعی برای عبور به دموکراسی است. معنای این گفتگو پذیرش مشروعیت و حق موجودیت مخالفان و رقبای سیاسی در کشور است. اگر ایران بخواهد به انتخابات آزاد دسترسی یابد، هیچ راهی جز عادی سازی دیدار و گفتگوی علنی میان نحله های سیاسی عملا موجود وجود ندارد. نیروهایی که تحمل دیدار و گفتگوی علنی با یکدیگر را ندارند چطور می توانند تحمل پیروزی یک دیگر در یک انتخابات آزاد را داشته باشند؟
رهبرانی که در تلاش برای کسب قدرت سیاسی به مذاکره پنهان با قدرت های خارجی متکی می شوند، اما از گفتگوی باز با سایر نیروهای مخالف خود سر باز می زنند، نه فقط پایوران پاکدست دموکراسی نیستند، بلکه عملا زمینه های اعتماد و همزیستی نیروها در جامعه را تخریب می کنند.
شرط وفاداری به صلح و گذر مسالمت آمیز
مراجعه و مذاکره نیروهای سیاسی ایرانی با قدرت های خارجی فی نفسه نه مذموم است و نه می توان آن را به استقرار دموکراسی در کشورموکول کرد. اما شرط وفاداری آن نیروها به صلح و گذار مسالمت آمیز، از وضع موجود به دموکراسی، آنست که هر نوع ارتباط با قدرت های خارجی با وسواس و دقت بسیار تابع و تالی تلاش برای گشودن باب گفتگو و اعتماد سازی با حاکمیت فعلی گردد و از سوی دیگر این ارتباط راهگشای صلح و بسط مناسبات و همکاری های متقابلا سودمند بین دو کشور باشد.
هر گونه مراجعه یا مذاکره با دولت های بیگانه که برای اعمال تحریم ها، برای افزایش فشار بر کشور، یا برای تخریب و قطع ارتباط ایران با سایر کشورها تلاشی است برای ناهمزیست تر کردن نیروهای سیاسی کشور؛ تلاشی است در راستای ستردن زمینه های صلح و همزیستی با سایر کشورها؛ تلاشی است در راستای تلاشی کشور.
اتفاق خوش
خوشبختانه آقای بولتون، به علت تند روی، در همان حیص و بیص برکنار شد و این اتفاق مرا واقعا خشنود کرد. نه به این خاطر منتفی شدن دعوت، بلکه به خاطر تقویت زمینه های تعدیل در سیاست امریکا و بهبود شرایط برای گفتگوی مستقیم یا غیر مستقیم میان دو کشور.