18 04 2020  |  موضوع: یادداشت  |  محل انتشار: کارآنلاین  |  نسخه چاپ  

در چهل و پنجمین سالگرد قتل رفیق بیژن و همرزمان


امروز چهل و پنجمین سالروز ترور عزیزترین و قدیمی ترین رفقای فدایی، بیژن جزنی، حسن ضیاء ظریفی، عباس سورکی، سعید (مشعوف) کلانتری، عزیز سرمدی، احمد جلیل افشار و محمد چوپانزاده است.

فقط نحوه هولناک کشتن این یاران نیست که یاد آنها را ماندگار می کند. نقش بیژن جزنی و یارانش در کشور ما نقشی تاریخ ساز بوده است و قتل فجیع آنان به دست عوامل ساواک و به دستور شخص شاه نیز به خاطر انتقام از همین نقش تاریخی بوده است.

اعدام بر تپه های اوین - نقاشی روی بوم - آزاده اخلاقی
اعدام بر تپه های اوین - نقاشی روی بوم - آزاده اخلاقی



میراث بیژن

زمان می گذرد و یاد بیژن در یادها زنده می ماند. کم نیستند قهرمانانی که استوار ایستادند و ایستاده در دفاع از حق و عدالت و آزادی جان باختند. اما نام بیژن، نه فقط به خاطر ایستادگی، بلکه به خاطر نقش سمت دهنده و رهبری کننده اش، به خاطر احترام و اعتباری که در نزد گسترده ترین طیف مخالفان وضع موجود در زمان خود داشت، زنده است و زنده خواهد ماند.

فدائیان خلق احیاگر اعتبار رزمندگان علیه دیکتاتوری، علیه فساد دربار، و علیه سرسپردگی به اربابان دنیا بودند. آنها به دلیل ناتوانی و تسلیم پیشگامان سیاسی نسل قبل از خود، از تجارب غنی مبارزاتی آنان برخوردار نشدند. فدائیان روی پای خود، با تجربه صفر، آغاز به کار کردند. و بیژن جزنی و همرزمان تنها کسانی بودند که نسیمی از تجارب نسل قبل بر زندگی مبارزاتی شان دمیده بود. جزنی و ظریفی حدود دهسال از متوسط سن فدائیان مسن تر بودند و از همین روی نه فقط در مبارزات 39 تا 42 شرکت فعال و موثری داشتند، بلکه از مبارزات و تلاش های 29 تا 32 هم آگاهی های مستقیم برگرفته بودند.

آموزه های بیژن برای فعالان سیاسی سال های قبل از انقلاب راهنمای عمل بود. از جمله این که:

1 - شدت دیکتاتوری و خشونت نظام حاکم نمی تواند غیبت و انصراف مبارزان از پیگیری راه خود را توجیه کند. حتی در سخت ترین شرایط هم می توان برای تاسیس سازمان پیشاهنگ (رهبری کننده) گام برداشت. همیشه راه هایی هست که برای نیروهای پیشاهنگ امید و اعتبار بیافرینم و ارتباط با را مردم از راه های دیگر برقرار سازیم.

2 - مبارزه ما نباید تابع تغییرات سیاسی در مسکو و واشنگتن باشد. این جمع بندی که «تا قدرت های بزرگ نخواهند هیچ تحولی در ایران رخ نخواهد داد» اشتباه است. فعالیت سیاسی و مشی ما باید مستقل از قدرت های بزرگ، و بر پایه نیازها و شرایط کشور تدوین شود.

3 - شعارهای سیاسی باید به گونه ای تدوین شود که در دستگاه حاکم واگرایی تولید کند و طیف حامیان جنبش را گسترش دهد. او بر این اساس «نبرد علیه دیکتاتوری فردی شاه» را شعار محوری معرفی می کرد و «مرگ بر رژیم وابسته به امپریالیسم شاه» را نابهنگام می دانست.

4 - اشکال مبارزاتی ما متنوع اند، منحصر کردن مبارزه به مبارزه مسلحانه اشتباه است. مبارزان باید بتوانند به اشکال مبارزاتی صنفی و سیاسی نیز متکی شوند. مبارزه مسلحانه و مبارزات صنفی سیاسی دو پای جنبش اعتراضی اند. قطع یک پا حرکت را کم اثر و متوقف می کند.

انقلاب بهمن نقاط ضعف و قوت مشی پیشنهادی رفیق بیژن جزنی را در معرض قضاوت تاریخی قرار داد. نقطه نظرهای 4 گانه رفیق بیژن به جذب وسیع ترین طیف فعالین چپ کشور زیر یک سقف واحد، سازمان فدائیان خلق، منتهی شد. دیدگاه های سیاسی و اشکال مبارزاتیِ فدائیان، به ویژه حرکت روی دو پا، موجبات ارتباط و اعتبار گسترده آنان با مردم، و بیش از همه با روشنفکران، را فراهم آورد.

در مقطع انقلاب، هیچ یک از گروه های چپ اعم از توده ای و ضد توده ای، نه حضوری فعال و کارآمد داشتند و نه نزد سایر نیروهای غیر چپ اعتبار و احترام.

ما و میراث بیژن

همیشه گفته ام مسئولیت شکسته شدن سازمانی که به همت و با جانبازی رفقا بیژن جزنی و همرزمان ساخته شد، بر عهده بنیان گذاران آن نیست. این شکسته شدن محصول تصمیم کسانی است که پس از انقلاب مسئولیت هدایت سازمان فدائیان خلق را بر عهده خود دانستند.

تیرماه امسال چهلمین سال انشعاب میان اقلیت و اکثریت است. انشعابی که پس از 40 سال و پس از لطمات و مرارت های جانگاه، اکنون با شکل گیری حزب چپ (فدائیان خلق) تقریبا مرتفع شده است. و سوال بزرگ این است که اگر آن انشعاب ناگزیر بود پس چه شده که 40 سال بعد ترمیم شد؟ پاسخ من به این پرسش همیشه این بوده است که آن انشعاب محصول بی تجربگی و تصمیم های عجولانه بود. اگر تجربه بیشتری داشتیم قطعا راه هایی بهتر از انشعاب را می یافتیم. چنانکه 40 سال بعد یافتیم! آن انشعاب محصول تلخ فقدان رفقا بیژن جزنی و همرزمان بر تپه های اوین، و نیز مرگ زود هنگام رفقا حمید اشرف و همرزمان در مهرآباد جنوبی، بود. اگر بیژن یا حمید را حفظ کرده بودیم بسیار بعید بود که رفقای اقلیت، که همه از پیروان بیژن و حمید بودند، به این سرعت و سهولت به آموزگاران خود پشت کنند.

از 40 سال پیش تا امروز یقین داشته ام که وحدت چپ ایران بدون مشارکت فدائیان و توده ای ها رخ نخواهد داد. کسانی که داعیه تامین این وحدت را خارج از محیط هایی که حس تعلق به توده ای ها یا فدائیان ریشه دارد، داعیه دروغ و بی پایه است.

از 30 سال پیش به این سو یقین داشته ام که وحدت چپ ایران تحقق نخواهد یافت مگر مثل هر حزب سیاسی مدرن و ماندگار در سایر کشورها، اصول دموکراسی درون سازمانی و اصل تنوع آراء پذیرفته و در زندگی درونی و روزمره به کار گرفته شود. شواهد نشان می دهد که فدائیان خلق، که حالا اکثرا در حزب چپ گرده آمده اند، سرانجام این اصل طلایی را آویزه گوش کرده و در عمل یاد گرفته اند چگونه تنوع آراء ضمن تعهد به انضباط حزبی را زمینی کنند. تلاش های رفقای توده ای ما متاسفانه تا این جا به ثمر نرسیده و یا رها شده است.

در چهل و پنجمین سالگرد جان باختن رفقا بیژن جزنی و همرزمان به جاست به یاد آوریم که آن عزیزان ضمن تاکید بر تفاوت دیدگاه های خود با رهبران حزب توده ایران، نه تنها توده ای ها را متحد خود می شناختند، بلکه در زندگی سیاسی روزمره در طول حیات سیاسی با فعالین توده ای تعامل و همکاری داشتند. هم از این روست که رفقای توده ای ما علیرغم تفاوت نظرهای مشخص با دیدگاه های جزنی همواره با احترام و رفیقانه با او سلوک داشته اند.

بیژن و راه آینده

کاملا قابل پیش بینی است که چه در عرصه جهانی و چه در کشور ما هم دوران آقاییِ لیبرالیسم لجام گسیخته، و نیز هجمه هر نوع خودکامگی موروثی، مذهبی یا مسلکی رو به افول، و اندیشه های چپ، با محتوای دموکراتیک، عدالت خواهانه، جامعه نگر و جهان گرا، روبه اعتلاست.

با توجه به این چشم انداز امید بخش، شایسته است به تاسی از اعتبار و شجاعت نوخواهانه بیژن، تلاش کنیم نسیم موافقی که اکنون در جهان و ایران در سمت آرمان های ما وزیدن گرفته، به احیای قدرت و افزایش اعتبار نیروهایی بیانجامد که در راه آرمان های چپ، در راه جامعه ای و جهانی دموکراتیک، متکی به اصول عدالت اجتماعی و برابر حقوقی انسان ها و گروه های اجتماعی، مبارزه می کنند.

اما علیرغم تاسیس حزب چپ (فدائیان خلق) هنوز تا رسیدن به وحدتِ فراگیر و کارآمد نیروی چپ در ایران، هم فاصله بسیار است و هم راه ها مورد توافق نیست.

و من در این سالگرد تاریخی، با الهام از پایه های 4 گانه نگاه بیژن، و با اتکا بر تجربه عملی 50 ساله، سعی می کنم محورهایی که تصور کنم که می تواند به طراحی نقشه راه برای وحدت چپ منجر شود:

1 - تشکل سراسری چپ ایران منوط است به پذیرش تنوع آرا، آزادی بیان، علنیت، رقابت درونی و رهبری انتخابی و احترام به اراده جمعی. حزبی که اصول دموکراسی درونی را نپذیرد نه شایسته نام چپ است و نه در راه دموکراسی تلاش می کند.

(قابل توجه برای رفقای توده ای)

2 - نقطه اتکای اصلی نیروی چپ در جامعه ما توده ای فعالینی هستند که در محیط هایی پرورش یافته اند که فدائیان و توده ای ها برپا کرده اند. آنها که تکیه گاه خود را در خارج از این محیط ها قرار می دهند، و یا می خواهند برای چپ، بستری تازه و بدون تکیه بر نیروهای فدایی و توده ای بر پا کنند، به بیراهه می روند و انرژی فعالین چپ را به هرز می برند.

(قابل توجه رفقای فدایی و برخی نوآمدگان)

3 - چپ نباید اشکال مبارزاتی خود را بر اساس رفتار حکومت با خود تعریف کند. سازماندهی خشونت از جانب هر نیروی سیاسی، در چشم اندازهای آتی به سود اقتدارگرایی است و به آرمان های چپ لطمه می زند.

چپ ایران باید ضمن ایستادن بر ارزش های خود، برای کسب حق فعالیت علنی و قانونی در کشور مبارزه کند و از اشکالی از مبارزه پیروی کنند که زمینه را برای فعالیت علنی و قانونی همه احزاب متعهد به روش های مسالمت آمیز هموار می کند.

(قابل توجه مخالفینی که هنوز رفتار خود با حکومت را تابع رفتار حکومت با خود می کنند)

4 - چپ ایران باید هم چنان میراث دار سنن ملی و مصدقی باشد. به این معنا که از یک سو همواره منافع ملی و معیشت مردم را مقدم بر منافع خود و مبارزه برای قدرت قرار دهد و از اتکاء به دولت های بزرگ، و یا رقبای کشور در منطقه پرهیز کند،

و از سوی دیگر خواهان صلح، همزیستی و رقابت مسالمت آمیز، خواهان همکاری متقابلا سودمند با همه قدرت های بزرگ و رقبای منطقه ای ایران باشد.

(قابل توجه مدافعان تحریم ها و کسانی که برای تنش بیشتر بین ایران و امریکا مبارزه می کنند)






Bookmark and Share
©negahdar.net