21 03 2022
|
موضوع:
|
محل انتشار: فیس بوک
|
نسخه چاپ
امروز 8 مارس است
امروز هشتم مارس، روز جهانی زنان است.
فرارسیدن این روز را به همه زنان، به ویژه زنان زحمتکش کشورم تبریک می گویم.
گرچه نهضت چپ سوسیالیستی در طول تاریخ و در همه کشورها در مبارزات برای برابری زنان با مردان پیشگام بوده است، اما سوال بزرگ این جاست که چرا حتی در درون تشکیلات احزاب چپ سوسیالیستی ایرانی، علیرغم برنامه ها و قطع نامه ها و تبلیغات روزمره آنها در باب اعتقاد به برابری زنان با مردان، موقعیت و نقش مردان با زنان اصلا قابل مقایسه نیست؟
جالب توجه است که در هیچ حزب سیاسی اعم از چپ یا راست، که آزادی بیان و عقیده در آن ها پذیرفته نیست شما نمی بینید که در آنها زنان سیاستمدار و سازمانگر پرورش یافته باشند. در این گونه احزاب شمار زنان «قهرمان» کم نیست. اما آیا در این احزاب زنان «استراتژیست»، زنانی که نقشه راه تدوین می کنند، قابل ردیابی هستند؟
همه احزابی که بر پایه وحدت عقیده (ایدئولوژی) شکل می گیرند، برای زنان نقش حمایت گر در نظر گرفته می شود و به «پشت جبهه» فرستاده می شوند، حتی اگر در صدر برنامه و اساسنامه آنها با حروف درشت حقوق برابر برای مردان و زنان تضمین شده باشد.
دموکراسی درون سازمانی، و در راس آن «حق ابراز آزادانه عقیده»، نخستین سنگِ بنای خانه ایست که در آن ممکن است ظرفیتی برای تضمین برابری جنسیتی شکل بگیرد.
تفاوت احزاب بلشویک و سوسیال دموکرات تنها در اعتقاد به انقلاب و رفرم، یا در رد و قبول بخش خصوصی، نیست. تفاوت ماهوی تر آنان، به نظر من در پای بندی و یا عدم پای بندی به «حق ابراز آزادانه عقیده» در درون حزب است. در احزاب بلشویک وظیفه کمیته مرکزی است که «عقاید و سیاست ها» را «تدوین» کند و وظیفه اعضاست که همان عقاید و سیاست ها را ترویج کنند. هم از این روی یک پیآمد مهم سلب «حق ابراز آزادانه عقیده» از اعضا، همانا ابدی کردن سلطه مردان بر حیات و حرکت حزب است.
اما «تضمین حق ابراز نظر»، و به طور کلی تضمین دموکراسی درون سازمانی، به تنهایی برابری جنسیتی را متحقق نمی کند. در سازمان اکثریت بیش از سه دهه است که دموکراسی درون سازمانی نهادینه شده است. حزب نوبنیاد چپ (فدائیان خلق) نیز «حق ابراز آزادانه عقیده» رعایت می شود. اما چرا برابری جنسیتی، آنطور که آرزوی همگانی اعضاست، در عمل متحقق نمی شود؟
در پاسخ به این چرایی صاحب نظران و پژوهشگران مختلف به علل و عوامل متعدد اشاره می کنند. در این جا امکان نیست که این نظریه ها و تحلیل ها بازشکافته شوند. به علاوه من خود یک محصل مسایل و بغرنجی های مناسبات جنسیتی قدرتم و ترجیح می دهم از ورود به عرصه این علت یابی ها بپرهیزم.
اما یادآوری می کنم که مرور کارنامه احزابی که در زمینه تعدیل نابرابری جنسیتی کار کرده اند نشان می دهد که این تعدیل زمانی رخ داده که اولا زنان صاحب نظر و پر قدرت در محیط اجتماعی که حزب در آنجا فعال است پدیدار شده اند. ثانیا در درون تشکیلات یک بلوک حامل نگاه زن، یا یک فضای دفاعی زنانه، شکل گرفته که در مقابل خودباوری مردان، و ناباوری آنان به قدرت کادرهای زن، پایداری و روشنگری می کند. بدون یک «حضور دسته جمعی» زنان در ارگان ها، حتی تصور شکل گیری برابری جنسیتی در آنها نیز غیر ممکن است.
در همین پائیز امسال کنگره نوبتی حزب اتحاد ملت ایران تشکیل شد و خانم آذر منصوری را به عنوان دبیر کل انتخاب کرد. این انتخاب خود نشانه افزایش اعتماد سیاسی به فعالین زند و نیز نشانه توجه اکید حزب به اهمیت حضور فعال تر زنان در عرصه های سیاست گذاری بود.
با این همه این انتخاب پرسش های معینی را نیز پیش می کشد:
این انتخاب تا چه حد تصور عمومی از حزب اتحاد ملت، و اهداف اجتماعی آن، را تحت تاثیر قرار می دهد؟
این انتخاب ناشی از تغییر نگاه جامعه به زن و سیاست است؟ یا این انتخاب صورت گرفته است تا نگاه سنتی موجود را تغییر دهد؟
به علاوه آیا این انتخاب حاصل حضور دسته جمعی و مطالبه گرانه زنان در حزب اتحاد است یا بیشتر متکی است بر موقعیت شخص دبیرکل؟
شناخت من در حدی نیست که بتوانم به این سوال ها در مورد حزب اتحاد ملت پاسخی مستند و منصفانه بدهم. اما با شناختی که از احزاب و سازمان های پای بند به برابری جنسیتی در خارج کشور در دست است، هنوز نمی بینیم که در هیچ یک از آنها یک بلوک یا فضای مطالبه گرانه زنانه قوام گرفته باشد که در تدوین سیاست و طراحی استراتژی و تاکتیک نقشی کنترل کننده یا حتی غیر قابل انکار داشته باشد.
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در مقایسه با سایر تشکل ها بخش بزرگتری از زنان فعال و تاثیرگذار فدایی را در خود سازمان داده است. در این سازمان حضور زنان دیگر به رای مردان متکی نیست. زنان بخش بزرگی از کادرهای توانمند سازمان هستند. آنها هویت و حضور مستقل دارند و به دلیل توانمندی ها و تاثیرگذاری ها در محیط فعالیت خود غیرقابل حذف اند. با این همه حتی در این سازمان هم تا رسیدن به فضایی که طراحی راهبردها، تدوین سیاست ها و دیگر تصمیم سازی های مهم، با مشارکت فعال، یا تحت تاثیر نگاه کادرهای زن، صورت پذیرد فاصله ای بزرگ پیش روست.