07 03 2022
|
موضوع: تحلیل وضعیت راهبردی
|
محل انتشار: اخبار روز
|
نسخه چاپ
چرا در وین توافق می شود؟
این یادداشت درست بک ماه پیش و به مقصد دیگرنوشته شد. در آن زمان که دلایل حصول توافق را بر میشمردم نه جنگ اوکراین شروع شده بود و نه این همه خبر از توافق در وین مطرح بود. اما یقین داشتم و دارم که روندها در وین در سمت توافق است و موضوع اصلی این یادداشت هم پاسخ به این پرسش است که به کدام دلایل این اتفاق در وین خواهد افتاد؟
امروز، به دلیل اهیمت وقایع اوکراین یک پی نوشت بر آن افزودم که در آن به تاثیر جنگ اوکراین بر روند مذاکرات و امکان توافق اشاره شده.
مقاله حاضر کوشیده است به این پرسش پاسخ دهد که چرا امریکا آماده است به تعهدات برجامی خود بازگردد و چرا، علیرغم عهد شکنی زننده ترامپ، و علیرغم روی کار آمدن مخالفان برجام در ایران، طرفین دوباره پای سندی مشابه برجام امضا خواهند گذاشت؟
درباره علل آغاز برنامه هسته ای در ایران دو تحلیل وجود دارد: یک نظر می گوید هدف این برنامه برهم زدن تعادل قوا در منطقه است و ایران به هیچ قیمت حاضر نیست از آن دست بردارد. تحلیل دیگر می گوید این برنامه خصلت بازدارندگی (دترانت) داشته و هرگاه غرب و متحدان منطقه ای آن از برنامه «تغییر رژیم» دست بردارند، ایران نیز متقابلا برنامه هسته ای خود را متوقف خواهد کرد. قطع نظر از این که کدام تحلیل ها به حقیقت مقرون تر باشد، امروز ما به نقطه ای رسیده ایم که تصور می رود هم ایران آماده است ابعاد برنامه هسته ای خود را تا آنجا کاهش دهد که نگرانی قدرت های جهانی و منطقه ای مهار شود. و هم امریکا آماده است از سیاست فشار و تحریم های حداکثری دست بردارد. چرا؟
در ایران:
1- در جریان گروگان گیری و کش دادن آن در غلبه ریگان بر کارتر، نگاه و سیاست حاکم بر ایران عامل تعیین کننده بود. اما، از آغاز جنگ ایران و عراق به این سو، به ویژه در ۲۰ ساله اخیر، فراز و فرود مناسبات ایران و امریکا، علیرغم باور غالب در عرصه بین المللی، بیش از آنکه تحت تاثیر نگاه تهران نسبت به امریکا باشد، تحت تاثیر نگاه سیاست حاکم بر واشنگتن قرار داشته است. در مناقشه هسته ای سیاست حاکم بر ایران در اغلب موارد خصلت واکنشی داشته است.
به علاوه در دو سه دهه اخیر هرگاه نسیم عادی سازی مناسبات با ایران از غرب بسوی ایران وزیدن گرفته، امید به کاهش تهدید امنیتی و گشایش فضای سیاسی و اصلاحات ساختاری افزایش یافته و توازن قدرت در حکومت هم به سود نیروهای طرفدار مذاکره و تعامل با امریکا و اروپا تغییر کرده است.
بنابراین، چنانچه ایالات متحده منافع خود را در احیای مناسبات و مهار اختلافات از راه های دیپلماتیک ببیند، بنا به تجارب گذشته، حتی اگر تندروها در نهادهای حکومتی دست بالا را داشته باشند، این که ایران به این تمایل پشت کند احتمال غالب نیست.
2- زمانی که انقلاب شد، وجدان عمومی ایرانیان عمیقا و به وسعت بر این اعتقاد بود که رابطه اقتصادی و فرهنگی با جهان غرب، و به ویژه ایالات متحده امریکا، زیانبار است و کاهش و قطع این پیوندها فریضه ای است ملی. از آن زمان تا کنون جهان تغییرات عمده ای را پشت سر گذاشته است. نظام تولید و اقتصاد جهانی چنان در هم تنیده شده است که - بدون دسترسی صیقل کاری شده و روانِ کشورها به عمده ترین بازارهای جهانی، بدون درهم تنیدگی نظام تولید کشور ما با نظام های تولیدی در سایر مراکز اقتصادی جهان - تصور رشد اقتصادی و بهبود و به روز سازی فن آوری امری ناممکن است.
عروج چین و جایگاه فعلی آن کشور در جهان قبل از همه محصول دسترسی سهل آن کشور به عمده ترین بازارهای جهانی است. این تحولات و تجارب ناشی از آن ذهنیت اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان را درباره زیان های رابطه اقتصادی و فرهنگی با جهان غرب را زایل ساخته و ما به ایرانی دست یافته ایم که درک می کند برای توسعه اقتصادی پایدار تعامل اقتصادی با جهان رشد یافته شرط اول است. جالب توجه است که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران خود نیز، به کندی رشد اقتصادی و کیفیت پائین فن آوری در عمده ترین صنایع کشور اذعان دارد.
این تغییر ذهنیت فقط به رهبران چین یا نخبگان ایران محدود نیست. شما هرگاه به رفتار رهبری طالبان طی بیست ساله اخیر را هم که مرور کنید نتیجه ی دیگری نخواهید گرفت.
3- طبقه حاکمه در ایران طرفدار توافق است. پروفسور مهرزاد بروجردی با همکاری آقای کورش رحیم خانی در کتاب تحقیقی بسیار ارزشمند خود با عنوان «ایران پساانقلابی» نشان می دهند که انقلاب نه فقط حکومت شاه، که بورژوازی (طبقه حاکمه) ایران را هم به زیر کشید و اقشار ضعیف تر و سنتی تر کشور را بر مسند حکومت نشانید. ایران پساانقلابی نشان می دهد که از حدود 3300 نفر مسئولان طراز اول حکومتی، که جمهوری اسلامی ایران را برپا کرده اند، تقریبا هیچ یک از خانواده های کلان سرمایه داران و بزرگ مالکان و یا صاحب منصبان عالیرتبه ایران بر نخاسته اند
با استقرار جمهوری اسلامی ژانر قبلی طبقه حاکم از گردونه اقتصاد ایران خارج شد و نسل تازه کلان سرمایه داران ایرانی از خانواده هایی برخاستند که جزو اقشار رو به انقراض و فرودست جامعه بوده اند. این کلان سرمایه داران نوخاسته، طی این 40 سال با تکیه بر رانت حکومتی، به چنان سطحی از ثروت و مکنت دست یافته اند که بازارهای داخلی ایران برای ادامه انباشت تنگ و خفقان آور شده است. آنها بدون دسترسی تسهیل شده به بازارهای منطقه ای و جهانی از نفس می افتند. آنها به حدی از انباشت رسیده اند که با ادامه تحریم ها و مسدود ماندن راه دسترسی به بازارهای عمده از ادامه حیات، بازخواهند ماند. منافع و حتی راز بقای کلان سرمایه داری ایرانی در دسترسی سهل به بازارها و اقتصادهای منطقه و جهان است.
طی دو دهه اخیر حکام جمهوری اسلامی ایران زیر فشار روز افزون نیروهایی قرار گرفته که خود در برپایی جمهوری اسلامی نقش فعال داشته اند و اکنون بدنه اصلی سرمایه داری رانتی ایران را تشکیل می دهند. از نگاه این طبقه قدرت هسته ای ایران تا زمانی مفید و مورد تایید بود که تنها گزینه برای تامین امنیت نظام بود. اما هرگاه قدرت های بزرگ، به دلایل دیگر، از نقشه «تغییر رژیم» دست بردارند، آنها قطعا صدور کالا، خدمات و سرمایه ایرانی به بازارهای منطقه را بر حفظ ابعاد برنامه هسته ای، یا بر صدور دست آوردهای انقلاب اسلامی ترجیح خواهند داد.
4- تورم لجام گسیخته توام با نرخ بیکاری بسیار بالا، طبقه کارگر و عموم زحمتکشان کشور ما را بشدت زیر فشار قرار داده است. اعتراضات روزافزون مردمی - که طی سال های اخیر به اشکال گوناگون بروز کرده است - قبل از هر چیز ناشی از قلت سرمایه گذاری و محدود شدن ارتباط اقتصاد کشور با جهان خارج است. قاطبه مردم زحمتکش ایران خواهان مهار تورم و بیکاری هستند، بلکه، همچون طبقه متوسط، به این آگاهی رسیده اند که برای مهار تورم و بیکاری شرط اول این است که راهبردهای تعامل گرایانه به جای مقابله جویانه با جهان در پیش گرفته شود.
نتایج تمام انتخابات ها در 25 ساله اخیر گویای جانبداری فعال مردم از سیاست های تعاملی است. فضای مجازی، به ویژه در کلاب هاوس، نشان می دهد که چنانچه طرف امریکایی خواهان بازگشت به برجام باشد، مخالفان برجام در حکومت حتی قادر نیستند در رسانه ها علنا با احیای برجام مخالفت کنند. افکار عمومی عملا یک رکن مهم توازن قدرت است و فشار آن چنانست که جمهوری اسلامی نمی تواند واکنش جامعه و افکار عمومی را در محاسبات و تصمیم سازی های خود لحاظ نکند. وضع چنان است که چنانچه حکومت به حرف مخالفان داخلی توافق در وین ملحق شود ممکن است حتی نتواند از عهده حفظ ثبات سیاسی درونی برآید.
به این ترتیب،
تاثیر موانع تاریخی، عهدشکنی ترامپ، اختلافات ایدئولوژیک، یا کارشکنی مخالفان توافق هرگز در حدی نیست که - اگر در امریکا «اراده توافق» حاکم باشد - جمهوری اسلامی ایران از توافق در وین روی بگرداند.
از آنجا که باور نخبگان سیاسی کشور از تئوری های «قطع وابستگی» حمایت نمی کنند و عموما مدافع گسترش مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با غرب و امریکا هستند و آن را حتی شرط توسعه پایدار در ایران می دانند؛
از آنجا که طبقه حاکم در ایران به حد از انباشت رسیده است که دسترسی به بازارهای منطقه ای و جهانی برایش الزامی است؛
از آنجا که دست کم در دو دهه اخیر رفتار واشنگتن، به مراتب بیش از تهران، در فراز و نشیب روابط دو کشور نقش تعیین کننده داشته است؛
از آنجا که مهار تورم و بیکاری عاجل ترین خواست طبقه کارگر و قاطبه زحمتکشان ایران است و افکار عمومی حامی فعال توافق در وین است و مخالفان توافق واقعا فاقد وزن اجتماعی هستند؛
در امریکا
1- برخی صاحب نظران بر این تصورند که امریکا همیشه خواهان احیای مناسبات با ایران و پشت سر گذاشتن گذشته های تلخ بوده، ولی ولع امریکا ستیزی و ساختار مبتنی بر ولایت فقیه مانع احیای مناسبات ایران و امریکا شده است. آنها تصور می کنند این حکومت تا هست امریکا ستیزی هم هست.
اما واقعیت این نیست. این حقیقت ندارد که بر کاخ سفید در طول دهه های اخیر پیوسته تمایل به تنش زدایی و عادی سازی رابطه با جمهوری اسلامی حاکم بوده است. واقعیت این است که اولا در موارد معین رویکرد امریکا نسبت به ایران با تغییر روسای جمهور دستخوش تغییر شده است. در ثانی هرگاه در امریکا تمایل به گشایش با ایران غالب شده محسوسا با واکنش مثبت ایران مواجه شده. واقعیت این است که برجام حاصل ایستادگی ماهرانه و سرسختانه پرزیدنت اوباما و حزب دموکرات در مقابل هجمه دست راستی ها در کنگره و حاکمان اسرائیل و عربستان سعودی است.
همین صاحب نظران معتقدند که، پس از پیروزی دست راستی ها در امریکا، تهران می توانست از راه تن دادن به مذاکره با ترامپ مانع خروج امریکا از برجام شود. این تحلیل اشتباه است. زیرا ترامپ از قبل از پیروزی به متحدین اصلی خود، نتان یاهو و بن سلمان، قول داده بود که برجام را به هم بزند. آنها با اصل توافق با ایران مشکل داشتند. هدف شان تضعیف و فروپاشی اقتصاد ایران بود. تحریم ها برای پمپئو هدف بود نه وسیله. برای بایدن تحریم ها وسیله چانه زنی است. لذا توافق ممکن است.
2- یک سال است که مهار حکومت در امریکا از نو در دست کسانی است که، به دلیل اهمیت بحران ها با روسیه و چین، می خواهند حضور و مداخله نظامی امریکا در خاورمیانه را به شدت کاهش دهند و هم از این روی توقف برنامه هسته ای ایران از راه های غیرنظامی، کاملا در جهت حراست از منافع امریکاست. آنها معتقدند تحریم اقتصادی به خودی خود نه تنها این برنامه را متوقف نمی کند، بلکه به ایران فرصت می دهد که زمان گریز هسته ای را بشدت کاهش دهد. آنها بر این باور بوده و هستند که هرگاه تحریم خود به هدف سیاست امریکا بدل شود، تبدیل ایران به قدرت هسته ای در خاورمیانه اجتناب ناپذیر خواهد بود. امری که اگر تحمل شود معنایش برهم خوردن تعادل نظامی منطقه، در شرایط کاهش حضور و عدم مداخله نظامی امریکا در منطقه، است.
هدف و اولویت استراتژیک پرزیدنت بایدن، مهار جمهوری خلق چین و جمهوری فدراتیو روسیه است. فشار حداکثری و تحریم های فلج کننده علیه ایران، برنامه هسته ای ایران و زمان گریز را طولانی تر نمی کند. این تحریم ها البته سطح تورم بیکاری بالا نگاه می دارد، اما همپیوندی اقتصادی با چین و همکاری های نظامی با روسیه را برای ایران تسریع و گریز ناپذیر می کند. توقف برنامه هسته ای همراه با احیای مناسبات اقتصادی با ایران بهترین گزینه امریکا برای حفظ تعادل استراتژیک در کشورها، و نیز کند کردن روند همگرایی ایران با چین و روسیه، است.
3- راست این است که متحدان اصلی ایالات متحده در منطقه هم از کاهش تعهدات و حضور سنگین نظامی امریکا نگرانند و هم تغییر سیاست امریکا در قبال جمهوری اسلامی. لابی گری بسیار فعال این متحدان در انتخابات 2016 موجب شد که آقای ترامپ، برخلاف عقل سلیم و منافع استراتژی امریکا، خروج از برجام را جزو مهم ترین مواعید خود اعلام کند. اما اکنون در پایتخت های عربی و در اسرائیل کمتر واکنش خصمانه ای علیه مذاکرات وین و چشم انداز توافق مشهود است. در برعکس ما شاهد تبادل نظرهای مستمر و مکرر بین نمایندگان امریکا در مذاکرات وین و دولت های ذینفع در منطقه جریان دارد. از واکنش هایی که تا اینجا شاهد آن بوده ایم می توان مطمئن بود که واکنش ریاض و تل و آویو در قبال احیای برجام کار شکنانه و تهاجمی نخواهد بود. رهبران فعلی در اسرائیل و عربستان هرگاه توافقی در وین صورت گیرد، برخلاف دور قبل، بعید است علیه آن قیام کنند. آنها از سوی واشنگتن آنها تشویق و حمایت شده اند که مناسبات مابین خود را ترمیم کنند تا بتوانند بدون امریکا با تکیه روی امکانات و منابع خویش از خود دفاع کنند. برخلاف 2015 موضع اسرائیل و عربستان در قبال احیای برجام نوعی «عدم رضایت غیرفعال» است.
به این ترتیب
می توان مطمئن بود که پرزیدنت بایدن، برخلاف سلف خود، ثمرمندی مذاکرات وین را امری ممکن و در راستای منافع ملی و اهداف عمومی سیاست خارجی امریکا ارزیابی می کند.
از آنجا که هدف دولت فعلی امریکا، برخلاف ترامپ، مهار ابعاد برنامه هسته ای ایران است و نه تضعیف ایران؛
از آنجا که امریکا مایل نیست تداوم تحریم ها گرایش جمهوری اسلامی به چین و روسیه را تسریع و تقویت کند؛
از آنجا که فشار حداکثری و تحریم ها قادر نشد ثبات سیاسی را برهم زده و چشم انداز «تغییر رژیم» را بگشاید؛
از آنجا که امریکا موفق شده است نگرانی های متحدان خود در منطقه از احیای برجام را حداقلی کند؛
شواهد عینی
خوش بینی به مذاکرات وین تنها متکی بر تغییرات در سمت گیری ها و تناسب قوا در ایران و امریکا نیست. شواهد عینی و اتفاقات روزمره هم پشتوانه این خوش بینی است. برخی از این اتفاقات عبارتند از:
1- در اسرائیل در سال گذشته یک تحول مهم رخ داد. نتان یاهو کنار رفت و نفتالی بنت جانشین او شد. نتان یاهو معتقد بود ایستادگی اسرائیل در برابر کاخ سفید در موضوع ایران می تواند و باید به همراهی واشنگتن با اسرائیل منجر شود. در حالی که نفتالی بنت می گوید فشار بر کاخ سفید باید فقط تا جایی ادامه یابد که منجر به تقابل با منافع ملی امریکا و شکاف بین اسرائیل و امریکا، آنگونه که زمان اوباما رخ داد، منجر نشود.
2- در جریان مذاکرات قبلی برجام روابط ایران و عربستان در مسیر وخامت بیشتر سیر می کرد. اعدام شیخ نمر و آتش زدن سفارت سعودی در تهران در همان دوره اتفاق افتاد. در دور کنونی نه تنها چنین روندی جاری نیست، بلکه حرکتی بطئی در راستای گشایش در جریان است.
3- کنار گذاشتن ریچارد نفیو از هیات نمایندگی امریکا یک نشانه مثبت و یک نقطه عطف است. او از طراحان و مدافعان نظام تحریم ها علیه ایران بود و مخالف «توافق زودرس» بود.
4- چین قبل از توافق اعلام کرده که از ایران نفت وارد می کند و اقدامات برای آزاد سازی پول های بلوکه شده ایران با کره جنوبی و عراق به جریان افتاده و قسما هم حل شده است. منابع مطلع این موارد را نمونه هایی از راستی آزمائی و اعتماد سازی تلقی می کنند. اگر توافق در چشم انداز نبود این تحرکات هم رخ نمی داد.
5 - و از همه مهم تر، از آغاز دور تازه مذاکرات وین توسط هیات جدید تا امروز افکار عمومی با ریز بینی فوق آلعاده رفتار هیات نمایندگی ایران را زیر نظر گرفته و نبض بازار و نرخ ارز نیز، به وضوح تحت تاثیر حساسیت افکار عمومی به فرجام مذاکرات قرار دارد. وضع به گونه ای است که پی آمدهای شکست مذاکرات و بازگشت هیات های نمایندگی به تهران و واشنگتن با دست های خالی واقعا غیرقابل تخمین شده است.
جمع بندی:
در این که مذاکرات وین به نتیجه برسد نقش واشینگتن، به مراتب بیش از تهران، تعیین کننده است. دولت بایدن منافع استراتژیک را در مهار برنامه هسته ای و بازگشت ایران به بازارهای جهانی می داند. برای امریکا اهمیت استراتژیک دارد که پیوندهای سیاسی و اقتصادی با ایران احیا شود و روند همگرایی ایران با چین و روسیه کُند و متوقف گردد.
تناسب قوا در درون جمهوری اسلامی دیگر به گونه ای نیست، که حتی حالا که مهار دولت در دست مخالفان برجام است، ستیز تمام قد با امریکا ادامه یابد. شواهد عینی نیز همه حکم می کنند که هیات های نمایندگی تمام کشورها در آستانه نوروز 1401 با لبخند به پایتخت های خود بازخواهند گشت.
فرخ نگهدار
لندن - یک شنبه 17 بهمن ماه 1400 شمسی
پس نوشت
در فاصله تحریر مقاله فوق تا امروز، 16 اسفند، یورش گسترده ارتش روسیه به اوکراین رخ داد. و سوال مهم اکنون این است که ایا وضعیت تازه در مذاکرات برجام چگونه و تا چه حد تاثیر گذار خواهد بود؟ آیا موضع گیری های جمهوری اسلامی در قبال جنگ اوکراین در سرنوشت مذاکرات تا چه حد تاثیر گذار خواهد بود؟
همه دیپلمات ها به اصرار می گویند آنچه در وین می گذرد ربطی به بحران در اوکراین ندارد. این موضع گیری گرچه قابل فهم اما پژواک حقیقت نیست. فرض کنیم ایران امروز تصمیم بگیرد مثل سوریه کاملا در بلوک روسیه قرار بگیرد. در این صورت آیا قابل تصور نیست که مذاکرات وین موضوعیت خود را از دست می دهد؟ آیا قابل تصور نیست که واشنگتن دیگر هیچ انگیزه ای به برداشتن تحریم ها علیه ایران نخواهد داشت؟ اگر رای ایران در مجمع عمومی به قطعنامه پیشنهادی امریکا همان رای کره شمالی و سوریه و اریتره در حمایت از تهاجم روسیه به اوکراین بود چه اتفاق می افتاد؟ باز هم مذاکرات وین در آستانه توافق بود؟
در شرایط تازه همچنان برای ناتو و متحدین استراتژیک آن در منطقه بسیار مهم است که برنامه هسته ای ایران مهار شود. اما بعد از یورش روسیه به اوکراین مهار گرایش به شرق در ایران برای غرب هم از اهمیت استراتژیک تازه ای برخوردار شده و هم به امری کاملا فوری و عاجل تبدیل شده است.
علت اصرار غرب به سرعت بخشیدن به مذاکرات وین فقط در نگرانی از کم شدن زمان «گریز هسته ای» نیست. بازگشایی ظرفیت های تعلیق شده مبادلات اقتصادی میان ایران و غرب، در شرایط ادامه بحران در روابط روسیه و غرب، هم روند گرایش به شرق را در تهران مهار می کند، و از پیآمدهای اقتصادی جنگ بر اقتصاد غرب می کاهد. امروز بهای نفت خام به 130 دلار رسید.
پس از آغاز جنگ در اروپا ظرفیت های تاثیر مثبت احیای برجام بر اقتصاد ایران، با گشایشی که در 2015 رخ داد قابل قیاس نیست.
هم از این روی حساسیت هر موضع گیری یا اقدام تهران در قبال آنچه در اوکراین رخ می دهد به بالاترین حد خود رسیده است. برای کشور ما اهمیتی حیاتی دارد که در این بحران درگیر نشود و، ضمن محکوم کردن تهاجم نظامی به اوکراین، بیطرفی کامل در تخاصم گسترش یابنده میان روسیه و غرب، مو به مو رعایت گردد.
فرخ نگهدار
16 اسفندماه 1400 - لندن
این مقاله در نشریه اینترنتی اخبار روز و وب سایت انصاف نیوز نشر یافته است.