اشتباه استراتژیک معین از دید خاتمی
جمعه ٦ خرداد ١٣٨٤
آقای خاتمی گفته است آقای معین حتما در انتخابات شرکت خواهد کرد و در غیر این صورت خدای نکرده مرتکب یک اشتباه استراتژیک خواهد شد. همزمان با اعلام این نظر (روز پنج شنبه) فعالان جبهه مشارکت در کنگره فوق العاده (حامیان معین) تمام روز را بحث و گفتگو داشتهاند که چه تصمیم بگیرند و چه بکنند. اما بحثهاشان به انتها نرسید و اعلام کردند که تصمیم نهایی روز شنبه اعلام خواهد شد.
از آنجا که معتقدم تصمیم جبهه مشارکت - هرچه باشد - تصمیمی بسیار حساس و پیچیده است که نه فقط در تعیین سرنوشت این جبهه بلکه بر سیر آتی رویدادهای کشور تاثیر خواهد داشت، لذا نحوه بیان آقای رئیس جمهور را نادقیق و اغوا کننده یافتهام. متوجه هستم که ایشان – در مقام رئیس جمهور – نمیتواند و نباید سخنی در جانبداری از معین بگوید یا وی را به تامل در شیوه واکنش نسبت به “رهنمود” آقای خامنهای دعوت کند.
تاثیر سخن آقای رئیس جمهور بر فضای سیاسی کنگره حامیان معین آنست که “خاطرتان جمع باشد که بحث شما بیهوده است، تصمیم گرفته شده و او در هر حال میآید”. تاثیر سخن آقای رئیس جمهور بر جناحهای مقابل، به ویژه بر شورای نگهبان و “مقام رهبری” آنست که آنان خاطرشان جمع باشد که در هر حال معین میآید، چه آنها شرایط و ملاحظات (احتمالی) معین را بپذیرند و چه نپذیرند. آقای رئیس جمهور میتوانست در پاسخ خبرنگاران مسئولیت را تماما بر عهده کنگره فوق العاده بگذارد و اشاره کند که تصمیم آن همانقدر مهم و حساس است که واکنش “رهبری” در قبال آن تصمیم.
مجددا بر این ارزیابی تاکید میکنم که آقای معین هیچ سهمی از “آرای فرمایشی” ندارد. همه طرفداران او حاملان آرای مستقلند. آرایی که نه به فرموده، بلکه به خاطر رگههای دموکراسی و آزادیخواهی در برنامه و طرز فکر معین و مشاركت وبه خاطر تفاوت این برنامه با نیروهای غالب بر حکومت از او حمایت میکنند. فعالان صادق طرفدار معین تا آنجا با معیناند که حس کنند که معین “برگمارده رهبری” نیست و پی گیرنده مطالبات مردم و نیازهای کشور از حکومت است. با وضعی که به روایت آقای حجاریان “عمدا” پیش آوردهاند، خواستهاند بین معین و پایگاه اجتماعی او شکاف اندازند؛ او را جذب و پایگاه اجتماعی او را دفع کنند. آنها سر را بدون تنه و یا با تنهای نحیفتر بیشتر دوست دارند.
طرف مقابل خوب میداند که هر چه قدر فاصله معین از جناحهای حاکم بیشتر شود شمار حامیان او بیشتر خواهد شد. تاکتیک مرکزی طرف مقابل کاهش آرای معین است نه حذف زورمدارانه او. آقای خاتمی این تاکتیک را هنوز نمیبیند زیرا هنوز در نظر او برای حفظ ثبات سیاسی کشور جلب نظر رهبری بیش از جلب نظر رای دهندگان اهمیت داشته است و این مهم ترین خطای استراتژیک و ریشه آن در کم بها دادن به نقش رای و رضایت مردم در سطح رشد کنونی جامعه ایران است. سردی و بیتفاوتی اکثریت بزرگ مردم، قبل از همه، نتیجه همین خطای استراتژیک است.
من اصلاح طلب سوم خردادی[١] نیستم که حضور ٢٠ میلیونی مردم مرا به این میدان کشیده باشد[٢]. این راه را از زمهریر اواخر دهه ٦٠، در محیطی برف کوبی کردهام که اشاره به “امکان گشایش فضای سیاسی در جمهوری اسلامی” هزاران دشنام و کین از پی داشت. من هرگز “اصلاح طلب دوم خردادی” هم نبوده و نیستم، زیرا نه آرمانخواهیام با آنان یگانه بوده است، نه خویشاوندی در میان روحانیون داشتهام و نه تا امروز هوس بر قدرت نشستن زبانم را در دهان چرخانیده است. اصلاح طلبی از نگاه من یعنی سمتدهی و تعریف مطالبات گروههای اجتماعی و بسیج مسالمتآمیز آنان برای تاثیر گذاری بر سیاست، ترکیب و ساختار حکومت از راههای مختلف و قبل از همه از راه انتخابات عمومی. موفقیت اصلاح طلبی منوط به ماهیت حکومت نیست؛ منوط به ظرفیت ملت است. عمیقا معتقد شدهام که ایرانیان برای برون رفت از وضع موجود راهی کم هزینهتر و پر سودتر از انتخابات نخواهند داشت. اگر انتخابات، برای اصلاحطلب سوم خردادی، تاکتیکی برای همرنگی با جماعت با هدف زدن زیراب آنست، برای “اصلاح طلب پیگیر”[٣] انتخابات هم استراتژی است هم تاکتیک[٤].
اینها را گفتم که فعالان و کارگزاران جبهه مشارکت تصور نکنند همه جمهوریخواهان از اساس با ثبت نام جبهه مشارکت و ملیمذهبیها و دیگران در انتخابات ٢٧ خرداد مخالف بودهاند و ثبت نام را به بعد از عبور از جمهوری اسلامی موکول میکنند. ما را با اصلاح طلبان سوم خردادی اشتباه نگیرید. بسیاری از فعالان جمهوریخواه برای آزاد سازی انتخابات و فضای سیاسی کشور، برای گسترش هرچه بیشتر حق رای با هدف شکستن سلطه نهادهای غیر انتخابی بر حکومت، برای گسترش دامنه اختیارات نهادهای انتخابی مبارزه میکنند. برای یک اصلاحطلب پیگیر مخالفت با پذیرش بیقید و شرط حکم حکومتی به دلیل مخالفت با ثبت نام معین نیست. از این زاویه است که اگر آقای معین بخواهد اعتماد رای دهندگان را به دست آورد باید اثبات کند که وی قادر است رهبری حکومت را به پذیرش حداقل خواستهای رای دهندگان به خود پایبند سازد.
کنگره حامیان معین باید با انتشار بیانیهای خطاب به مردم و خطاب به آقای خامنهای مهم ترین مسایل کشور را به طور شفاف و روشن بر شمرده، از ایشان بخواهد موضع خود را در قبال آن اعلام کنند. آقای معین باید به مردم تضمین دهد که چنانچه انتخاب شود مانعی در برابر تلاش وی برای حل و فصل اختلافات با امریکا وجود نخواهد داشت، او باید به مردم بگوید اگر انتخاب شود گفتگوی همگانی (ملی) پیرامون قانون اساسی در دستور کار او خواهد بود و کسی در بالا آن را به “براندازی” تعبیر نخواهد کرد؛ آقای معین باید به مردم و به “نهاد رهبری” بگوید “من هستم اگر کسی در بالا در برابر حق مردم برای انتخاب آزادانه نماینده و تکرار انتخابات مجلس هفتم نایستد”.
اما آقای خاتمی میگوید: “ایشان (معین) حتما شرکت خواهد کرد و در غیر این صورت خدای نکرده مرتکب یک خطای استراتژیک خواهد شد”. آری، اگر معین بدون قید و شرط صحنه را ترک کند البته این یک اشتباه استراتژیک خواهد بود؛ اشتباهی که اتوریته، خردمندی و میزان جدی بودن وی و جبهه مشارکت را به زیر سوال خواهد برد. اما اگر ایشان بدون قید و شرط در لیست بماند و روز انتخابات از مردم طلب رای کند او شمار بسیار کمتری از حامیانش را پای صنوقهای رای خواهد دید.
آن کس که اندرز میدهد “آقای معین! در هر حال ثبت نام خود را لغو کنید” اصلاحطلب پیگیر نیست و آزاد سازی انتخابات در جمهوری اسلامی راهبرد او نیست. آن کس که اندرز میدهد “آقای معین در هر حال شرکت کنید” در عمل شمارگان آرای او را نشانه گرفته است. کسی که به دموکراسی فکر میکند، کسی که به دموکراسی عادت کرده است، شمارگان رای مردم را گران بهاترین منبع ثروت و حفظ آن را مهمترین مسئولیت خویش میشناسد.
————————
[1] به قیاس “مشروطهخواهان روز شنبه” روز فتح تهران، کسانی که دیر آمدند و به هوای چیز دیگر. و زود هم رفتند.
[2] من قبل از دوم خرداد 76 به رای دادن به خاتمی رای دادهام:
http://archiv.iran-emrooz.net/negahdar/negahd751000.html
و http://archiv.iran-emrooz.net/negahdar/negahd760300.html
[3] واژه مورد علاقه دوست گرامی بیژن حکمت
[4] خواننده علاقه مند میتواند مشروح این بحث را در مقاله “جمهوری خواهان و انتخابات ریاست جمهوری” در آدرس زیر بیابد:
http://politic.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/1265/