نامه به جرج بوش
فرخ نگهدار
دسامبر ۱۹۹۰
به عالىجناب جرج بوش، رئيسجمهور ايالات متحده آمريكا
من به عنوان يك ايرانى كه ميهنم ۸ سال تمام لگدكوب جنگى ويرانگر و خانمانسوز بوده است با نگرانى بسيار ناظر رويدادهاىى هستم كه حاصل تجاوز خودسرانه غيرقابل تحمل رژيم بغداد به كشور مستقل كويت است. با هدف تقويت و اشاعه تمايل به صلح و آزادى، كه خواست و آرزوى بزرگ ملت ايران است احساس و انديشهاى را در اين نامه سرگشاده آوردهام كه به زعم من تمايل عمومى ايرانيان را در قبال وضع موجود بازتاب مىدهد:
اين كه جامعه بينالمللى به ويژه شوراى امنيت سازمان ملل متحد عليه اين تجاوز خيرهسرانه به پا خاسته اميد و اعتماد را در دل جهانيان دامن زده و اين احساس را تقويت كرده است كه جهان مىتواند در برابر كاربرد زور و سلاح براى تحقق اهداف تجاوزگرانه از خود واكنش نشان دهد و متجاوز را سرانجام به ارادهاى كه ضامن حق موجوديت و استقلال ملتهاست تسليم نمايد.
اين كه قدرتهاى بزرگ به ويژه ايالات متحده، اتحاد شوروى و جامعه اروپاىى در برابر تجاوز از خود واكنش قاطع نشان دادهاند و اين كه شما اين بار مقابله با تجاوز را نه از طريق اقدامات خودسرانه بلكه از طريق اشتراك مساعى جامعه جهانى در شوراى امنيت پى مىگيريد، در منطقه ما براى مردمى كه نگران امنيت و منافع خود هستند مايه تسلى خاطر بوده است.
ليكن در احساس و انديشه همين مردم در قبال سير رويدادها در خليج فارس جهات ديگرى نيز برجسته است. مردمى كه ۸سال تمام زهر مرگبار جنگى خانمانسوز را بر جان چشيدهاند امروز با چشمانى لبريز از نگرانى و اضطراب روندها و رويدادهاىى را نظاره مىكنند كه مىتواند با شعلهور كردن جنگى دوباره هستى و خانمان آنان را در كام خود بسوزاند.
شما مىتوانيد مطمئن باشيد كه ايرانيان آن گاه كه منافع درازمدت و حتى كوتاه مدت خود را معيار مىگيرند، عليرغم اين كه از ديكتاتور بغداد مصيبتهاى بسيار كشيده و از ديرباز پايان هر چه سريعتر جنايات او را آرزو كردهاند، هرگز حاضر نيستند تحقق اين آرزوى ديرينه را از راه شعلهور شدن جنگى ديگر در منطقه طلب كنند. ايرانيان آن گونه كه در عمل هم نشان مىدهند، از قطعنامههاى شوراى امنيت، كه تدابير همهجانبهاى را به صورت فشارهاى سياسى و محاصره و تحريم اقتصادى و نظامى عليه حكومت بغداد را توصيه مىكند، تا به آخر پشتيبانى مىكنند. آنان حتى از اعمال قوه قهريه عليه عواملى كه مىكوشند محاصره و تحريم را نقض كنند نيز جانبدارى مىكنند. اما نمىپذيرند كه تحمل جنگى ديگر، حتى به صورت «برقآسا» آن گونه كه از جانب گروهبازهاى دستيار شما تبليغ و توجيه مىشود خليج فارس را به آتش كشد.
من كارشناس نظامى نيستم و وظيفه خود نيز نمىدانم كه در اين باره كه جنگ آمريكاييان در خليج فارس برقآساست يا فرسايشى اظهار نظر كنم. اما با تك تك ذرات وجودم مىگويم: حتى اگر نظريه و تلاش مفرط محافل افراطى اطراف شما در حمايت از يك جنگ برقآسا نيز به نتيجه برسد، احساسات تودههاى وسيع مردم خاورميانه هرگز آن را جنگى «رهاىىبخش» تلقى نخواهد كرد.
درست همان گونه كه هيچ يك از مداخلات نظامى ايالات متحده، اتحاد شوروى، فرانسه و بريتانيا در كشورهاى خاور، و نيز در ساير كشورها در آفريقا و آمريكاى لاتين عادلانه و «رهاىىبخش» تلقى نشدهاند. اين مداخلات قبل از همه به تقويت احساسات و رشد گرايشهایى يارى رسانيدهاند كه عليرغم جنبه تودهاى و مردمى و عدالتخواهانه بارز در آنها از تاثيرگزارى بر روند همگراىى بينالمللى و از تسريع روند پيشرفت اجتماعى واقعى باز ماندهاند.
از لحظهاى كه مسلم شد قطعنامه ۶۷۸در شوراى امنيت به تصويب مىرسد، از جانب برخى محافل آمريكاىى و نيز انگليسى بوى زننده اين فكر به وضوح شنيده مىشود كه اى كاش همين امروز ۱۵ژانويه بود. آنها از پيشنهاد دورنگرانه شما داير بر ديدار رفت و برگشت وزراى خارجه آمريكا و عراق آشكارا ابراز نگرانى كرده آن را عامل سستى اراده آمريكاييان در آغاز جنگ تلقى مىكنند. اين گونه تمايلات علايق مشترك همه عناصر متشكل جامعه بشرى يا حتى منافع همه طرفهاى درگير را نه مىپذيرد و نه حتى - مىخواهم بگويم - درك مىكند. اين تمايلات قبل از همه منافع يكجانبه، قشرى و آنى بخش محدودى از جامعه آمريكاىى و همراهان خارجى آنان را بازتاب مىدهد.
آقاى رئيسجمهور
دهها ميليون ايرانى كه در ماههاى اخير قاطعيت و صلابت دولت شما در مقابله با تجاوز صدام را نظاره مىكنند بلااستثنا روزهاى تلخ تهاجم خونين صدام به سرزمينشان را در خاطر زنده مىكنند و از خود مىپرسند راستى ايالات متحده آمريكا در آن زمان تا چه حد از امكانات واقعى خود براى مقابله با تجاوز بهره گرفت؟
مسلم است كه سران رژيم ايران با يورش به سفارت آمريكا در تهران و سپس با استقبال از قطع رابطه با آمريكا هم به منافع ملى كشور و به نيازهاى رشد اقتصادى آن لطمات بسيار زدند و هم با اقدام به اين دو عمل وحشيانه و نابخردانه بر سياست آمريكا نسبت به ايران نيز تاثيرات منفى بسيار بر جاى گذاشتهاند. اما وجدان بشرى هرگز نمىپذيرد كه پاسخ شايسته براى اين اقدامات در سياستى جستجو شود كه ايالات متحده آمريكا در بحران خليج فارس در دهه ۸۰در پيش گرفت.
آيا شما فكر نمىكنيد اگر صدام از وعدهها و تعهدات بىدريغ مالى و نظامى كويت، عربستان و مصر و از پشتيبانى دولت آمريكا از اين وعدهها و تعهدات مستحضر نبود، تصميم او به تهاجم بر ايران با دشوارىهاى بسيار همراه مىبود و يا حتى غيرممكن مىنمود؟ صدام نه از بيم قدرت ايران و خطر تهاجم قريبالوقوع آن بلكه مشخصا بر پايه ضعف ايران و بر پايه وعده پشتيبانى متحدان، با هدف ارضاى هوسهاى ارتجاعى و توسعهطلبانه خود، خاك ميهن ما را مورد هجوم قرار داد. ارزيابىها و انگيزههاىى كه پس از به گل نشستن تهاجم صدام آيتالله خمينى را نيز به عينه به كام خود فرو كشيد و به حمايت از ادامه جنگ واداشت.
تاريخ به روشنى نشان داده است كه اهداف روشن دولت شما در جنگ ايران و عراق مشخصا جبران خلائى بوده است كه انقلاب بهمن در تعادل استراتژيك منطقه ايجاد كرده بود. جنگ دو عامل غيرآمريكاىى ايران و عراق را درگير فرسايش خونين يكديگر ساخته و نقش و تاثير منطقهاى آنان را هر چه بيشتر تنزل مىداد و جاى تاسف بسيار است كه در آن سالها سررشته امور در كشور ما در دست كسانى بوده است كه همراه با رقيب با خيال تعبير خوابهاى آشفته و هوسآلود، از جانب دولت آمريكا و متحدان او در منطقه به بهاى جان يك ميليون انسان و ويرانى دو كشور و پسماند جراحاتى عفونى و مزمن در مناسبات ميان كشورهاى منطقه ناجوانمردانه به بازى گرفته شدند.
چگونه مىتوان انكار كرد كه بحران كنونى خليج در وعده وعيدهاى نافرجام كويت و مصر و عربستان به عراق و در اهداف و سياست وقت آمريكا ريشه نداشته است؟
مگر قرار اين نبود كه صدام مزد خود را با چنگاندازى به غنايم فرضى جنگ با ايران دريافت كند؟ و مگر نه اين كه وقتى وعدهها عملى نشد براى پيمانكار سخت دشوار شد كه مافات را تماما به عهده بگيرد و شركاى سرمايهگذار را از تاديه معاف شمارد؟
شما اين روزها با وضوح بسيار استدلال مىكنيد كه ادعاى صدام در مورد ارتباط تجاوز او به كويت با اشغال سرزمينهاى عربى توسط اسرائيل بىپايه است اما آيا به راستى تجاوز صدام به ايران نيز با اشغال كويت نامربوط است؟ تاريخ فرياد مىزند كه نطفه تجاوز به كويت نه در شكست مذاكرات در نخستين روزهاى اوت ۹۰كه در موفقيت مذاكرات در ماه اوت ۸۰بسته شد. و دولت ايالات متحده آمريكا حق ندارد و نمىتواند نقش و مسئوليت بزرگ خود را در فاجعهاى كه اين ديكتاتور ديوانه و خونريز بر خلقهاى منطقه تحميل مىكند غيرموثر و ناچيز جلوه دهد.
و اينها همه تازه روى خارجى دردهاى ملت ايران است.
ايرانيان فراموش نمىكنند و نمىتوانند كنند كه چگونه درآميزى اهداف خودغرضانه عوامل خارجى با مطامع گرايش ارتجاعى حاكم بر ايران گلهاى آرزوى بزرگ انقلاب او را براى تامين آزادى و رعايت حقوق بشر با خشونت بسيار پرپر كرده است. تحميل جنگ به ايران فرصتى طلاىى و بىنظير براى ارتجاع ايران شد كه مطالبه مردم براى استقرار دموكراسى در كشور را لگدمال كند و هر نوع اعتراض عليه اقدامات سركوبگرانه تحت عنوان همدستى با عراق و آمريكا در فضاى خشن و خونين ناشى از جنگ با شقاوت بسيار سركوب شود. ما نمىتوانيم فراموش كنيم كه چگونه جنگ ميان استبداد حاكم بر ايران با ديكتاتور عراق دهها هزار جوان تشنه آزادى در ميهن ما را به گمراهى كشيد و ملعبه مطامع ضدايرانى رژيم عراق قرار داد.
آقاى رئيسجمهور
پايان جنگ سرد و همروند با آن گسترش موج نيرومند آزادىخواهى در بسيارى كشورها در شرق اروپا، در جنوب آمريكا و در ديگر جاها در دل ما ايرانيان نيز، كه در دهه ۸۰از زمره محرومترين ملتها در برخوردارى از نعمت صلح و آزادى بودهايم، پرتوى از اميد افكنده است.
از سوى ديگر تلاشها براى استقرار صلحى عادلانه ميان ايران و عراق كه به پايان نيك خود نزديك شده و پيكار، عليه نقض حقوق بشر و براى آزادى در ايران نيز اخيرا در جامعه ملل بازتابى درخور يافته است.
اما خطر جنگى دوباره در خليج و خطر معامله بر سر حقوق بشر براى مطلوب كردن موضع ايران در بحران خليج فارس اين تلاش ده ساله ايرانيان براى دستيابى به صلح و آزادى را تهديد مىكند. برخى مقامات ايرانى صراحتا اعلام مىكنند كه موضع آنان در قبال خواست شما در بحران خليج فارس با موضع شما در زمينه خواست ما براى رعايت حقوق بشر در ايران ارتباط مىيابد. آنها علنا بستن قراردادها با ساير كشورها را به سكوت آنان در قبال وضع حقوق بشر در ايران مربوط كردهاند. نيرومندى در آمريكا نيز با چشمپوشى از معيارهاى اخلاقى و بشرى را براى جلب متحدين بيشتر و دستيابى سريعتر به كويت طلب مىكنند. از نظر آنان لگدمال شدن صلح و آزادى در ازاى بازيافت كويت معاملهاى بس پرسود مىنمايد.
آقاى رئيسجمهور
اكنون فرصتى تاريخى براى شما فراهم آمده است كه عمل شما در بحران خليج فارس در راستاى تغيير آن عدم اعتماد تاريخى و ريشهدارى تاثير كند كه از ديرباز در ذهن وسيعترين تودههاى مردم اين منطقه به اهداف ايالات متحده جا افتاده است. در اين حساسترين برههها براى شما پاىبندى به اولويت والاترين ارزشهاى بشرى يعنى صلح و آزادى و توانمندى در به پايان بردن آن عدم اعتماد تاريخى را آرزو مىكنم.
با احترام - فرخ نگهدار
عضو سازمان فدائيان خلق ايران (اكثريت)
۲ دسامبر ۱۹۹۰