پيرامون بيانيه ۱۴مادهاى آقاى رضا پهلوى
فرخ نگهدار
اسفند ۱۳۶۸
حدود يك سال و نيم است كه در مواضع آقاى رضا پهلوى، كه خود را نماينده و ميراثدار سلطنت در ايران اعلام مىكند، تغييرات معينى رخ داده است. او كه حداقل يك بخش از ايرانيان طرفدار سلطنت را نمايندگى مىكند طى دوره اخير ضرورت استقرار دموكراسى در ايران را پذيرفته و خواهان استقرار حكومت قانون و شناساىى و تضمين حق حاكميت مردم گرديده است. در دوره جديد رضا پهلوى همچنين از همه ميهندوستان ايران كه عليه رژيم ولايت فقيه مبارزه مىكنند مكررا دعوت مىكند كه قطع نظر از عقايد مختلف و برنامههاى سياسى و اجتماعى متفاوتى كه دارند با هدف برچيدن رژيم ولايت فقيه و فراخواندن مجلس مؤسسان با يكديگر وارد همكارى و ائتلاف شوند. او تصريح مىكند كه حاضر است با همه نيروها از جمله كمونيستها و چپها نيز در اين راه مذاكره و همكارى كند. اين سياست و برنامه تازه سمت مثبت دارد از جانب همه نيروهاى سياسى ايران تا حد معينى آميخته با شگفتى و به مقياس وسيعتر همراه با ترديد و ناباورى مورد توجه و سوال قرار گرفته است. اخيرا منابع ايرانى طرفدار سلطنت در خارج كشور سندى را تحت عنوان «بيانيه رضا پهلوى شهريار ايران» انتشار دادهاند كه در آن به وضوح و صراحت بيشترى همان مواضع تازه مورد تاكيد و تصريح قرار گرفته است. چندى پس از انتشار اين بيانيه خود آقاى پهلوى طى مصاحبه با راديوى آمريكا به زبان فارسى توضيحات بيشترى در باره اين مواضع خود ارائه داده است.
نيروهاى طرفدار سلطنت پهلوى براى حدود ۵۰الى ۶۰سال قشر متمكن و بسيار ثروتمند جامعه ما را تشكيل مىدادند. آنها هنوز هم امكانات مالى و مادى بسيار در دست دارند و از اين نظر يك نيروى موثر اجتماعى محسوب مىشوند. آنها همچنين در خارج از كشور و مشخصا در آمريكا داراى نفوذ و ارتباطات نيرومند هستند و با محافل حاكمه در غرب پيوندهاى موثر دارند. بسيارى از خادمان فرهنگ و علوم و متخصصين رشتههاى مختلف نيز با همين محافل سلطنت مربوطاند و از آنان نيز تاثير مىپذيرند.
آن چه كه رژيم فقط طى ۱۱سال گذشته بر سر مردم ما آو.رده است در ذهن بسيارى مقايسهاى ميان رژيم خمينى و رژيم شاه را مطرح مىكند. راست اين است كه جز بخش معينى از بازاريان و قشر مذهبى افراطى، به خصوص اكثر آخوندها كه در جمهورى اسلامى ثروتهاى كلان به جيب زدهاند و به مقام و موقعيت رسيدهاند، وضع معيشت و كسب و كار توده وسيع مردم بر اثر سياستها و اقدامات ايرانبربادده رژيم به شدت رو به وخامت رفته و طرفداران سلطنت را به فكر بهرهگيرى از آن به سود خود انداخته است.
فدائيان خلق ايران با تكيه بر مجموعه تجارب تلخ و شيرينى كه داشتند، اين واقعيت كه طرفداران سلطنت بخش معينى از جامعه ما هستند حق موجوديت و فعاليت آنان را هرگز ناديده نمىگيرد. استقبال روزافزون و ژرفش شناخت نسبت به دموكراسى و به خصوص افزايش كيفى اهميت آن در حيات جامعه ما توده وسيع و فعالين چپ از جمله ما فدائيان را به سوى تغيير موضع نسبت به سلطنتطلبان و از جمله نسبت به طرفداران خود رضا پهلوى ترغيب كرده است. در اين رابطه ما صراحتا اعلام كردهايم نه تنها اعتقاد به «مطلوب بودن رژيم سلطنتى براى ايران» جرم نيست، بلكه فعاليت سياسى و تشكيلاتى براى همه نيروهاى سياسى كشور از جمله براى سلطنتطلبان و حتى طرفداران رژيم ولايت فقيه نيز بايد آزاد و به دور از هر گونه پيگرد باشد. اعلام موضع ما در محكوميت رژيم به خاطر محاكمات مخفيانه و به خاطر صدور حكم اعدام براى يك گروه از افسران سلطنتطلب در اوايل سال جارى در همين رابطه بوده است.
رضا پهلوى در بيانيه اخير خود مىگويد: «حاضريم با مخالفان سياسى خود به گفتگو بنشينيم و با كمك آنها يك رهبرى سياسى متشكل از سازمانها و نيروهاى معتقد به آزادى و دموكراسى را ايجاد كنيم».
ما نيز مكررا اعلام كردهايم كه اولا اصل گفتگو با تمام مخالفان سياسى خود را به طور كلى مىپذيريم. ثانيا حاضريم به كمك همه نيروهاى معتقد به دموكراسى و آزادى يك رهبرى سياسى متحد ايجاد كنيم.
به زبان ديگر ما آماده بحث سالم و مبتنى بر منطق و استدلال با تمام مخالفان سياسى خود، از جمله با سلطنتطلبان، حتى مدافعان رژيم ولايت فقيه هستيم.
اما براى ما و براى بسيارى «نيروهاى معتقد به آزادى و دموكراسى» اين سوال جدى است كه آيا طرفداران سلطنت پهلوى را مىتوان جزو «نيروهاى معتقد به آزادى و دموكراسى» به حساب آورد يا نه؟ ما به آقاى رضا پهلوى صريحا مىگوييم كه اين سوال نه فقط براى ما بلكه براى طيف بسيار وسيعى از نيروهاى سياسى كشور، همه كسانى كه از استبداد شاهى زخم ديدهاند مطرح است. شما اگر بخواهيد با آنان يك رهبرى سياسى واحد ايجاد كنيد لزوما بايد به سوال آنها نه فقط در حرف بلكه در عمل نيز پاسخ روشن دهيد. ما فكر مىكنيم ترديد و شگفتى و ناباورى عموم نيروهاى سياسى ايران نسبت به مواضع جديدى كه شما اعلام مىكنيد پشتوانه و زمينه واقعى دارد. دلايل اين فكر از اين قرار است:
شما خود را «وارث پادشاهى ايران» مىدانيد و هواداران شما نيز، از جمله كيهان لندن شما را «شهريار ايران» خطاب مىكنند. در اين رابطه دو مسئله مطرح است:
نخست اين كه آيا شما هنوز نپذيرفتهايد كه با انقلاب بهمن اكثريت تامه ملت ايران يكدل و يكزبان راى به براندازى رژيم سلطنت در ايران دادهاند؟ اگر شما خود را معتقد به دموكراسى مىدانيد بايد به اين راى تاريخى ايرانيان احترام بگذاريد و فروتنانه عنوان پادشاهى و شهريارى را از نام خود برداريد. شما نمىتوانيد هم معتقد باشيد كه نظام آينده ايران را راى آزادانه مردم تعيين مىكند و هم از اكنون براى خود مقامى در نظر بگيريد كه راى آزادانه مردم ايران آن را باطل و كان لم يكن اعلام كرده است. شما اگر پاىبند به دموكراسى باشيد فقط حق داريد از مردم ايران بخواهيد كه در راى تاريخى خود مبنى بر لغو سلطنت تجديد نظر كنند و تا زمانى كه اين تجديد نظر صورت نگرفته به همان عنوان ساده «آقاى رضا پهلوى» بسنده كنيد. عنوانى كه شما و هوادارانتان براى خود در نظر گرفتهايد مخل اعتماد تمام نيروهاى سياسى مخالف سلطنت نسبت به اعتقاد و پاىبندى شما به پذيرش حق راى و حق انتخاب توسط مردم است.
دوم اين كه: اگر به هر حال امر بر شما مشتبه است و شما واقعا خود را «شهريار ايران» مىدانيد و اگر معتقديد كه سلطنت شما واقعا از نوع «مشروطه» است، آن گاه بايد صادقانه امر رهبرى سياسى را به اشخاصى كه آمادهاند توسط مردم انتخاب شوند واگذار كنيد و خود از تلاش براى ايجاد رهبرى سياسى كنارهجوىى كنيد. در كدام يك از رژيمهاىى كه شما آنها را رژيمهاى مشروطه سلطنتى مىدانيد امر رهبرى سياسى بر عهده پادشاه و يا ملكه است. آيا ملكه اليزابت رهبر سياسى انگليس است؟ آيا هيرو هيتو رهبرى سياسى ژاپن را در دست داشت؟ شما يك پادشاهى مشروطه واقعى سراغ نداريد كه در آنها «شهريار» داعيه رهبرى سياسى داشته باشد. شما اگر در اعتقاد خود به مشروطيت مومن باشيد و خود را نيز شهريار بدانيد شايسته است كه فورا بيانيه اخير خود را پس بگيريد و شخصيتهاى سياسى طرفدار سلطنت مشروطه (طرفدار سلطنت شما) چون آقايان بختيار و امينى و گنجى و ديگران تدوين و انتشار آن و دعوت عام از ديگران را بر عهده گيرند.
اين كه شما از يك سو خود را شهريار ايران مىدانيد و از سوى ديگر عملا مسئوليت «رهبرى سياسى» كشور را وظيفه خود شناختهايد به روشنترين شكل ممكن مؤيد اين نظر ماست كه مىگوييم رژيم پادشاهى براى ايران خلاف ارزيابى شما) براى حفظ وحدت ملى و گسترش دموكراسى) مناسبترين نيست بلكه مطابق تاريخ و سنت كشور ما و مطابق سطح رشد دموكراسى در ايران، پادشاه كه مقامى غير انتخابى و غير مسئول است عملا خود را در راس امور قرار داده و نقش رهبر سياسى را بر عهده خواهد گرفت و اين مترادف است با همان استبداد و حكومت مطلقه در طول تاريخ كشور ما ايران. ۵۰سال حكومت پهلوى فقط آخرين شاهد اين داورى ماست.
با اين حال ما در اين جا به شما اصلا نمىگوييم كه از اعتقاد خود به مناسب بودن رژيم پادشاهى براى ايران دست برداريد. خير، شما حق داريد چنين اعتقادى را حفظ كنيد. انتقاد ما به شما اين است كه اگر واقعا خود را تابع راى مردم مىدانيد عنوان شهريارى را از پس نام خود برداريد و يا اگر به خطا در حفظ اين عنوان براى حال و يا آينده خود اصرار داريد، چنان چه خود را واقعا مشروطهخواه مىدانيد، قطعا ضرورى است كه از رهبرى سياسى قاطعانه كناره جوييد.
۲. شما به درستى تأييد مىكنيد: «نظام آينده ايران بايد نظامى كثرتگرا، يعنى دربردارنده گرايشهاى گوناگون سياسى، مبتنى بر توافق عام سياسى و مشاركت دموكراتيك همه نيروهاى فعال و سازنده در اقتصاد كشور باشد«. شما به درستى مىگوييد: «آزادى تشكيل احزاب، سنديكاها و انجمنها از مبانى اساسى يك جامعه دموكراتيك و كثرتگراست«.
هر ايرانى وقتى اين حرفها را از زبان شما مىشنود خود به خود دو سوال بزرگ در مقابل خود قرار مىدهد كه تا پاسخ آنها را نگيرد نسبت به استوارى شما در مواضع فوق نمىتواند بدون ترديد و ناباورى داورى كند.
نخست اين كه: شما به راستى چگونه انتظار داريد مردم ايران، به ويژه جامعه روشنفكرى آن بىآن كه از نظر شما در باره كارنامه خاندانى، كه خود را وارث آن اعلام مىكنيد، به ويژه از كارنامه خاندان شما در برخورد با مطالبه مردم ايران از آنان براى «آزادى و دموكراسى و كثرتگراىى» مطلع باشند، اين گفتههاى شما را باور و بر آنها تكيه كنند.
مگر مصدق نبود كه واقعا و در عمل مىخواست آزادى و استقلال از آن ملت ايران باشد و شاه او را با پشتيبانى انگليس و آمريكا سرنگون و ديكتاتورى را از نو مستقر كرد؟ شما در باره حكم انحلال تمام احزاب شه ساخته و فرمان تشكيل حزب رستاخيز چه نظرى داريد؟ شما در باره قتل مخفيانه و ناجوانمردانه بنيانگزار سازمان ما، رفيق بزرگ بيژن جزنى و همرزمان و به طور كلى در باره جنايات نظامى كه امروز شما خود را وارث آن مىدانيد چه قضاوتى داريد؟ در باره سياست رشد اقتصادى شاه چه مىگوييد؟ سياستى كه رشد غولآساى ثروت در چنگ معدودى انحصارگر بزرگ و كوتاه كردن دست ميليونها كسبه و پيشهور خرد از امكان رشد جهت عمده آن بود. مگر نه اين كه سياست سلسله پهلوى در برخورد با طرفداران آزادى و دموكراسى و نيز سياست اقتصادى آن كه به رشد انفجارآميز شكاف ميان بالاترين اقشار سرمايهدار با توده وسيع سرمايهداران خرد و متوسط و همه زحمتكشان منجر گرديد نه تنها زمينهساز انقلاب بهمن، بلكه زمينهساز قرار گرفتن خمينى در راس رهبرى انقلاب و حكومت بوده است؟
تا زمانى كه شما در باره آن چه كه از جانب خانواده شما به انضمام پدر بزرگتان، بر امر و آرزوى بزرگ و يك صد ساله ايرانيان براى استقرار دموكراسى در ايران رفته است نظر و قضاوت روشنى اعلام نكنيد يا كسى حرفهاى شما در مدح دموكراسى و كثرتگراىى و غيره را جدى نخواهد گرفت و يا دستكم بإ؛ُُمم ناباورى و ترديد بسيار با آن برخورد خواهد كرد.
سلطنتطلبان، به ويژه آنها كه در امر خود جدى به شمار مىروند، نيز به جاست توجه كنند كه ديگر نيروهاى سياسى كشور، به ويژه نيروهاىى كه در مبارزه عليه ديكتاتورى شاه و در راه رسيدن به دموكراسى براى ايران خون دادهاند، امروز با صرف شنيدن اين خبر كه آقاى رضا پهلوى مدعى دموكراسى براى ايران گرديده و آماده همكارى با ساير نيروهاى دموكراتيك ايران شده است، بىآن كه قضاوت او را در باره پدر و پدربزرگش بشنوند سخت بتوانند خود را قانع كنند كه او واقعا و در عمل از گذشته درس گرفته است.
دوم اين كه: اگر شما واقعا در عمل خواهان «ارتباط و گفتوگو با سازمانها و مبارزان راه آزادى» هستيد و مىكوشيد «زمينه يك همبستگى ملى متشكل از همه نيروها و سازمانهاى معتقد به آزادى و دموكراسى» فراهم آيد لاجرم بايد نه فقط به طور كلى و تنها در حرف، بلكه به طور مشخص و در عمل اين خواسته را پى گيريد. زمينه همكارى شما با ساير نيروهاى سياسى كشور در مبارزه عليه رژيم ولايت فقيه وقتى فراهم مىشود كه شما در برابر سركوب رژيم حاكم با نام و آدرس مشخص از حق و موجوديت و آزادى عمل ساير سازمانهاى سياسى ايران دفاع كنيد. صدور هر حكم اعدام، وقوع هر جنايت از جانب رژيم، در هر مورد مشخص با نام و عنوان سازمانى مربوطه بايد محكوم گردد. زمانى كه شما در برابر اعدام انوشيروان لطفى سكوت اختيار مىكنيد، و يا احيانا محكوم كردن اين جنايت را به زيان موقعيت خود در ميان محافل ضد كمونيست و سركوبگر طرفدار سلطنت تشخيص مىدهيد انتظار نداشته باشيد كه فدائيان خلق ايران به سخن شما در اين زمينه كه خواهان دموكراسى هستيد و مىخواهيد با ديگر سازمانهاى طرفدار دموكراسى همكارى كنيد اعتماد كنند. همين سال گذشته بود كه اكثريت بزرگ رهبران حزب توده ايران كه اكثرا از چهرههاى به نام فرهنگ ملى ما بودند به چوبههاى دار سپرده شدند و شما در اين زمينه سكوت سنگينى اختيار كرديد. شما در برخورد با دموكراتهاى كردستان، در برخورد با مجاهدين خلق، طرفداران منتظرى و غيره نيز از همين شيوه پيروى كردهايد.
شما مىگوييد: «ما بايد هم اكنون و در مرحله مبارزه با نظام ولايت فقيه در عمل ثابت كنيم كه انحصارگرا نيستيم و وجود خود را محور همه چيز نمىبينيم».
بسيار خوب، گفتهاى بسيار نيك است. اما نخستين شرط براى اين كه شما در عمل ثابت كنيد كه انحصارگرا نيستيد آن است كه نشان دهيد شما آزادى را نه فقط براى خود بلكه براى مخالفان سياسى خود نيز طلب مىكنيد. شما كدام نمونه را مىتوانيد نشان دهيد كه از سركوب اين يا آن شخصيت سياسى غير وابسته به خود ابراز انزجار و از آزادى آنها دفاع كردهايد؟ متأسفانه تا امروز هنوز مردم ايران يك چنين نمونههاىى از جانب شما را شاهد نبودهاند.
شما از ديگران طلب مىكنيد كه در همين «مرحله مبارزه با نظام كنونى به تقويت روند دموكراسى برخيزند«. به نظر ما شرط متانت سياسى آن است كه هر كس قبل از طلب از ديگران خود به اين فكر عمل كند.
۳. آقاى رضا پهلوى در بيانيه اخير خود بار ديگر «اصول و پايههاى نظام حكومتى و خطوط كلى سياستهاى اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى» مورد قبول خود را در ۱۴بند اعلام كرده، كه بسيارى از اين مواد در برنامههاى پيشنهادى ما و ديگر نيروهاى دموكراتيك كشور نيز پذيرفته شده و با هم انطباق دارد. با اين حال ميان آن چه كه ما فكر و پيشنهاد مىكنيم با آن چه كه در اين مواد آمده اختلاف نظر و يا ابهامات جدى هم وجود دارد.
مهمترين و مركزىترين نقطه اختلاف بين آن چه كه در اين سند آمده و آن چه كه تا امروز از جانب همه نيروهاى دموكراتيك كشور اعلام شده آن است كه چون آقاى رضا پهلوى خود يك سلطنتطلب است اصل انتخابى بودن و دورهاى بودن همه قدرت سياسى و رهبرى سياسى مسكوت گذاشته شده و يا مثلا در بيانيه خود «مسئوليت حفظ استقلال و تماميت ارضى كشور» را بر عهده شاه كه مقامى غير انتخابى است، گذاشته است.
حال آن كه دموكراسى ايجاب مىكند كه مسئوليت اداره كشور در همه زمينهها، از جمله «حفظ استقلال و تماميت ارضى كشور» بر عهده نخستوزير يا رئيس جمهور گذاشته شود كه مستقيما (توسط مردم) يا غير مستقيم (توسط مجلس) انتخاب مىشود.
علاوه بر اين در پلاتفرم پيشنهادى رضا پهلوى برخورد درستى با مسئله ملى نشده است. واقعيت اين است كه كشور ما كشورى كثيرالمله است و ضامن حفظ وحدت ملى آن شناساىى حقوق مليتها و اداره كشور به صورت فدراتيو است. اين به هيچ وجه كفايت نمىكند كه گفته شود «هيچ برترى طبقاتى، قومى، جنسى و دينى براى كسى نبايد شناخته شود» و يا «استانها و شهرستانها و ديگر واحدهاى تقسيمات كشورى، هر يك در حد خود بايد براى اداره امور سياسى، اجتماعى و فرهنگى و اقتصادى محلى خويش از حقوق و اختيارات كافى برخوردار باشند«.
بايد اولا به طور مشخص پذيرفته شود كه ايران كشورى كثيرالمله است. ثانيا حق اداره امور «سياسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى» را براى مناطق ملى كشور در نظر گرفت. بايد پذيرفت كه در استانهاى يزد و كرمان مسئله ملى مطرح نيست حال آن كه در كردستان، يا تركمنصحرا و بلوچستان مسئله ملى جدى است.
بيانيه آقاى پهلوى گر چه منعطفترين برخورد با مسئله ملى در طيف گرايش راست و محافظهكار جامعه ماست اما هنوز تا آن چه كه نياز واقعى جامعه ماست فاصله جدى دارد.
و بالاخره بسيار خوب مىبود كه نويسنده پلاتفرم ديدگاه و نظر روشن خود را در باره نظام اقتصادى كشور و چگونگى راههاى جلوگيرى از ايجاد برترى طبقاتى و گسترش عدالت اجتماعى بيان مىداشت. ترديدى نيست كه صرف ايجاد سيستم بيمههاى اجتماعى پاسخگوى همه مسئله نيست. البته در اين زمينه نيز ما آگاهيم كه ارائهدهنده پلاتفرم مذكور در طيف نيروهاىى مىگنجد كه اين مسئله كمترين مسئله آنان است و به دين لحاظ بر ديگر نيروهاى سياسى جامعه ماست كه محدوديت ديدگاههاى گرايش راست را در برخورد با مسايل طبقاتى واقعبينانه در مركز توجه قرار دهند.
در اين جا بار ديگر تاكيد مىكنيم كه انتقادات فوق نسبت به پلاتفرم مورد بحث به هيچ وجه تعيين كننده موضع و سياست ما نسبت به جريان سلطنتطلب نيست. ما انتظار نداشته و نداريم كه ديگر سازمانهاى سياسى كشور ما، از جمله سلطنتطلبان لزوما برنامه و پلاتفرم ما را مبناى عمل خود قرار دهند. اگر چنين بود ديگر جاىى براى پاىبندى به كثرتگراىى و تنوع عقايد باقى نمىماند.