تضعیف معین تقویت رفسنجانی است
سهشنبه ٢٤ خرداد ١٣٨٤
● تصمیم به تحریم همانقدر که از دیدگاه مردمی که حقشان پایمال شده و از اصلاحات امید بریده اند، تاکتیکی قابل فهم و تسکین دهنده است، از دیدگاه رهبری سیاسی، تاکتیکی غیرقابل فهم با اهدافی غیر قابل دسترس است. تحریم قطعا در حدی گسترش نخواهد یافت که مشروعیت زدایی کند، اما میتواند در حدی گسترش داشته باشد که شانس رفسنجانی را در مقابل معین تقویت کند. ترجیح رفسنجانی بر معین هیچ گاه موضع و خواست جمهوریخواهان ایران نبوده است.
● با تحریم نمیتوان از آرای رفسنجانی کاست. رای دهندگان به او فکرهای خود را کردهاند و در هر حال به او رای خواهند داد.هاشمی مقدار زیادی هم رای فرمایشی دارد که تحریم بر آنها بی اثر است. تنها راه جلوگیری از رئیس جمهور شدن رفسنجانی افزایش آرای معین است که هنوز امکان جذب میلیونها رای مردد را داراست.
● مسلم بدانیم که روز ٢٨ خرداد قطعا فراخواهد رسید و باز “جبهه امنتاع” و “جبهه مشارکت” به هم محتاج خواهند ماند.
من با تمام ذرات وجودم ایستادهام و مبارزه میکنم که ٥ فقیه شورای نگهبان حق نداشته باشند به من بگویند که “خیر” من در رای دادن به چه کسی است. من این رفتار حاکمان را توهین به خود و به ملتم میشناسم. من این قانون اساسی را قبول ندارم و برای تطبیق آن با موازین حقوق بشر و دموکراسی مبارزه میکنم. من با تمام وجود میفهمم و حس میکنم مردمی که مثل من فکر میکنند و این بار تصمیم گرفتهاند به معین رای ندهند هیچ کدام از کسانی نیستند که گوشه چشمی به قالیبافها و لاریجانیها و رفسنجانیها داشته باشند. توده مردم به این اشخاص فقط فحش میدهند. به خصوص به آقایهاشمی. حرف مردم در باره معین این است که او ضعیف است و اگر خاتمی زورش به این گرگها نرسید، معین اصلا زورش نمیرسد. معین یک لقمه چرب اینهاست. رای ندادن مردمی که به خاتمی رای دادند از سر کینه به معین نیست، از سر نومیدی از اوست.
این حس شهروندان را هم میفهمم و هم آن را پیش بینی میکردم. همیشه ضمن احترام به منش آقای خاتمی گفته ام: آقای خاتمی اهمیت حفظ حمایت رهبری جمهوری اسلامی از کارهایش در دور دوم ریاست جمهوریاش را بیش از اهمیت حفظ حمایت مردم دید و این بزرگترین اشتباه او بود. برایم مسلم بود که این رفتار مردم را مایوس و خانه نشین میکند.
از ٨ سال پیش روشن بود که اقتدارگرایان دیگر قادر به تسخیر قوه مجریه و تشکیل دولت مورد پسند خود نیستند. در انتخابات جمعه آنها شانس کمتری از ٤ سال پیش و ٤ سال پیش شانس کمتری از ٨ سال پیش داشتند. این که عده ای میگویند خطر تسخیر قوه مجریه توسط راستها جدی است هشداری بیهوده ایست. اگر فقط صندوق رای در کار باشد دو احتمال بیشتر وجود ندارد: معین یا رفسنجانی.
باید صادقانه اعتراف کنم که من نتوانستم به درستی پیش بینی کنم که امکان دارد آقای رفسنجانی دوباره به میدان بیاید. جمهوری اسلامی ایران پس آیت الله خمینی تنها دو “سرکرده”، یا دو صاحب اصلی داشته است: آقای خامنه ای و آقای رفسنجانی. آقای خامنه ای “سر” اقتدارگرایان و کهنه پرستان و خشک اندیشان و آقای رفسنجانی “سر” رانت خواران، رشوه خواران و پیشوای همه باند بازان درون نظام بودهاند. آقای خاتمی در چشم مردم از صاحبان اصلی جمهوری اسلامی نبود. تصور عمومی این است کههاشمی و خامنه ای “نگذاشتند خاتمی پیش ببرد”. این دو “سر” هم چنان قدرت اصلی را کنترل میکنند.
دوستان بسیاری در این روزها به من مراجعه کرده و از من خواستهاند که نظر صریح خود را در باره انتخابات جمعه اعلام کنم. به همه این دوستان گفتهام یا پیغام کردهام که:
- از آنجا که سازمانهای مورد علاقه من، اتحاد جمهوری خواهان ایران و سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) رای به تحریم داده اند، و اکثریت بزرگی از اقشار اجتماعی که من خود را متعلق به آنها میدانم نیز انگیزه ای برای رای دادن احساس نمیکنند؛
- از آنجا که قبول ندارم کسی که به تشکل پایبند است باید به اراده و تصمیم جمع، و نه فقط وقتی با آن موافق است، احترام بگذارد و احترام گذاشتن یعنی بیان نقادانه نظر و تصمیم جمع، و نه خود فرمان را قاپیدن و پیش راندن؛
- و از آنجا که معتقدم در جوامع امروزی آگاهی سیاسی تا آن حد رخنه کرده است که شهروندان بتوانند تصمیم و اراده خود را پیرامون رویدادها ابراز کنند و وظیفه اصلی احزاب مدرن نه اشاعه آگاهیهای سیاسی در میان شهروندان و صدور فرمان برای سمت دهی حرکت، بلکه سازماندهی تبادل نظر با شهروندان، استخراج گرایش عمومی، تلاش برای تاثیرگذاری و در صورت ضرور نقد آن گرایش عمومی ضمن حفظ کامل حرمت آن گرایش است،
لذا، نه به تنهایی و نه همراه با گروهی از همفکران اعلامیه و بیانیه خطاب به مردم شرافتمند کشورم صادر نکردهام و نخواهم کرد که چه بکنند و یا چه نکنند. اما مستمرا کوشیدهام و میکوشم که تشکلهای سیاسی مورد علاقهام به ارزیابی برسند که تحریم نه تنها قادر نیست وظایفی را که در زمینه “مشروعیت زدایی” بر عهده آن میگذارند انجام دهد و به پیروزی نخواهد رسید بلکه کمک میکند که در جهان و در جامعه این تصور پیش برود که رفسنجانی منتخب اکثریت مردم ایران است. من مستمرا کوشیدهام نشان دهم که شعار تحریم در قلمرو نفوذ و در کاهش تعداد آرای رفسنجانی، لاریجانی، قالی باف، احمدی نژاد مطلقا تاثیری نخواهد داشت و حتی اگر فشار تحریم بر تضعیف معین گذاشته شود، که در عمل گذاشته شده است، این به افزایش آرای رفسنجانی کمک میکند. توجه کنیم که تاکتیک تحریم، به خصوص اگر فعال و تعرضی باشد، نمیتواند جبهه مشارکت، نهضت آزادی و گرایش ملی مذهبی و دیگر حامیان او را در مرکز حمله قرار ندهد. کسی که تحریم میکند نمیتواند متناسب با سیاستهای جبهه مشارکت و متحدان از خود واکنش نشان دهد. کسی که فعالانه و پیشاپیش تحریم میکند، برای دور دوم – که به احتمال زیاد شاهدش خواهیم بود – دهان خود را خواهد بست؛ در حالیکه مردم اگر کار به دور دوم کشیده شود در رقابت بین دو نفر از ٣ نفر، معین، قالی باف،هاشمی، اصلا بیطرف نیستند.
از سوی دیگر سخت معتقد بوده و هستم که تا زمانی که پایه اجتماعی اتحاد جمهوریخواهان قانع نیست که رای تاکتیکی به معین کار درستی است، تا زمانی که یاس فرادست است، چاره کار دعوت از مردم به حاضر شدن پای صندوقهای رای نیست. با صدرو اعلامیه تنها تصمیم عناصری در پایه اجتماعی ممکن است تغییر کند که برای قدرت رهبران خود بیش از رای و اراده خود اهمیت قائلند. حزبی که چنین میکند طبعی بنده پرور دارد. من چنین طبعی را نمیپسندم. حزبی که به دنبال توده میرود حزب خوبی نیست؛ اما خیلی بهتر از حزبی است که توده را دنباله رو میپرورد. برخی دوستان ایراد گرفتند که حالا وقت این حرفهای قشنگ قشنگ نیست. مساله سرنوشت مملکت است. اما هرچه فکر کردم دیدم آری وقت تنگ است. اما اگر فعالان قانع نباشند وسط بیایند از دست قلمم بر نمیآید که دعوت کنم. شاید این کار از دست نسل قدیمی تر برآید و اثر هم بکند، اما جوانترها باید چیزهایی با چشم خود ببینند تا وسط بیایند. ما واسط معین و مردم نیستیم و نباید باشیم. ماهیت جبهه مشارکت و ملی مذهبیها با ما فرق میکند. آنها تاکتیکی از معین حمایت نمیکنند. معین نماد خود آنهاست.
بنا به توصیه یاران و همفکران و با توجه به مواضعی که تشکلهای مورد علاقه ام، سازمان اکثریت و اتحاد جمهوری خواهان ایران، اتخاذ کرده اند، و با توجه به تمایلات و نظرگاههایی که در باره این انتخابات در پایه اجتماعی ما گسترده است، جهت تسهیل تبادل افکار با فعالین جمهوری خواه نکاتی را که در ارتباط با نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران مورد نظر داشته و دارم را در زیر جهت اطلاع یاران علاقه مند و با هدف تاثیر گذاری بر نتایج انتخابات بر میشمارم:
١. من فعالانه با تاکتیک تحریم مخالفم و سعی کردهام نشان دهم که وضعیت به گونه ای نیست که دعوت به تحریم به حدی گسترش یابد که مشروعیت نظام را زیر سوال ببرد. حداکثر دامنه تاثیر تحریم کاستن از آرای معین است و هر یک رای که از معین کم شود به نفع پیروزی رفسنجانی و یا قالی باف است.
٢. مصرانه کوشیدهام که سازمانهای مورد علاقهام، بدون توجه به تمایلات و روحیات موجود در پایه اجتماعی و بدون گفتگو و بدون اعمال فشار بر جببه مشارکت، به صدور اعلامیه در حمایت از معین اقدام نکنند. مخالفم که گروههای همفکر، با بی اعتنایی به اصول حزبیت دموکراتیک و تصمیم اکثریت، به تنهایی و یا به صورت دسته جمعی به رقابت و مخالفت با رهبری سازمان مورد علاقه خویش اعلامیه صادر کنند. آنها حق انتقاد از تصمیم سازمان خود را دارند اما حق نمایندگی و رهبری ندارند. احترام به تصمیم اکثریت در سازمانها و اکتفا به نقد آن تصمیم، هزار بار بیشتر از طغیان و “قاپیدن تریبون رهبری” به دموکراسی خدمت میکند. آن کس را که تدبیر منزل نباشد سیاست مدن نشاید.
٣. موافق بودهام و تلاش کردهام اتحاد جمهوری خواهان ایران اعلام کند که علاقه مند به شرکت در انتخابات و معرفی نامزد خویش است. تاکید داشتهام که اتحاد، وقتی کوششهایش برای معرفی نامزد خویش به نتیجه نرسید، اعلام کند که هیچ یک از نامزدهای معرفی شده نامزد اتحاد نیست. تاکید داشتهام که وقتی ما خود نامزد نداریم، و وقتی تفاوت میان نامزدها جدی است، و بالاخره وقتی پایه اجتماعی ما نسبت به انتخابات سرد و بی تفاوت است ما باید ترویج کنیم که شهروندان خود تشخیص دهند که آیا هیچ یک از نامزدها شایسته انتخاب نیستند و یا یکی نسبت به دیگری برتری دارد و یا انتخاب او تحقق خواستهای ما را تسهیل میکند. تاکید داشتهام که اتحاد به وضوح اعلام کند که نسبت به نتایج انتخابات بی طرف نیست و میبیند که روی کار آمدن رفسنجانی یا قالیباف به روند مشارکت دموکراتیک مردم آسیب خواهد دید. ما میبایست ببینیم و نشان دهیم که آمدن اینها فوائدی دارد اما مهم ترین “فایده” آمدن این اشخاص بسط شبکه رانت خواری، شبکه مافیاییها و امنیتیهاست.
٤. از ماهها پیش فشار آوردهام که اتحاد جمهوری خواهان با معین و یزدی بحث کند. فعالان اتحاد میبایست این دو را میدیدند و با آنها حرف میزدند. منظورم شروع با مذاکره خصوصی نیست. منظورم این است که ما میبایست جامعه را نسبت به حرکات و حرفهای آنان حساس میکردیم. میبایست رفتار سیاسی آنان را زیر ذره بین مردم میبردیم. متناسب با هر قدم و هر حرف آنان واکنش مناسب نشان میدادیم. باید آقایان میدیدند که همه آرای ٢٠ میلیونی ٢ خرداد و ١٨ خرداد آرای خود آنها نبوده و بخش عمده ای از آن رای به ناحق ربوده شده اتحاد جمهوری خواهان و دیگر سازمانهای هم خون بوده است[١]
٥. با راه یافتن معین فعالان اتحاد میبایست معین را چنان تحت فشار قرار داده که نسبت به خواستها و مطالبات ما واکنش نشان دهد. ما در این کار به همان اندازه موفق بودیم که برایش اقدام کردیم. شنیدن نام جبهه دموکراسی و حقوق بشر از زبان معین تصادفی نبود. اعمال فشار بر- یا چنانکه برخی بیشتر دوست دارند – تشویق معین به انعکاس مطالبات مردم، به برقراری رابطه با چهرههایی که مورد اعتماد پایه اجتماعی ما هستند، تکنیک بسیار موثری بوده و هست که هم اعتماد متقابل تولید میکند و هم بر نتایج انتخابات موثر است. حضور معین و متحدان در مقابل دانشگاه برای همصدایی با زنان، ایستادن در مقابل اوین، ملاقات با نمایندگان سندیکاها و طرح مطالبات کارگران، حاضر شدن بر مزار محمد قاضی و دیدن نیازها و حرفهای اقلیتهای قومی و دینی را شنیدن، به ویژه اعلام جبهه دموکراسی وحقوق بشر کارهایی هستند که نه فقط برای قانع کردن پایه اجتماعی ما و رای تاکتیکی دادن مفید است، بلکه راه را میگشاید که جریانهای سیاسی عمده در جامعه ما فصل مشترک پیدا کنند و این مهم ترین تحول برای گذر به دموکراسی است[٢].
٦. اصرار و تلاش دارم که تا جامعه ایرانی هرچه بیشتر نسبت به امر انتخابات و نتایج آن حساس شود. باید اقشاری که نمیتوانند نماینده خود را داشته باشند دریابند که با مداخله در روابط اقشاری که میتوانند نماینده خود را داشته باشند شرایط بهتری را برای آزاد کردن حق انتخاب و ورود خود به صحنه فراهم میسازند. هرچه مردم بیشتر نسبت به نتایج یک انتخابات نیمه آزاد حساس تر باشند شرایط برای آزاد کردن انتخابات فراهم تر است. به خصوص اصرار و تلاش کردهام اتحاد جمهوری خواهان ایران طوری موضع نگیرد که اگر انتخابات به دور دوم کشید، که احتمالش بسیار قوی است، یا امکان موضع گیری همسو با پایه اجتماعی را از دست بدهد و یا به اعتبار خود لطمه زند.
٧. تلاش کردهام و میکنم که شهروندان ایرانی ببینند که معنای این حرف که رفسنجانی قدرت دارد و معین ضعیف است چیست و این حرف حرف چه کسانی است. فعالان جمهوری خواه سهم عمده ای دارند که نشان دهند قدرت مند نامیدن رفسنجانی و ضعیف نامیدن معین معنایش این است که قدرت پول، باندهای مسلح و شبکه مافیا، شبکه روحانیون فربه شده، از قدرت احزاب سیاسی مدرن و دموکراسی خواه و از توان تشکلهای مردمی، از قدرت مطبوعات آزاد و از نفوذ و تاثیر دانشگاهها بیشتر است. سیاست مدارانی که معین را ضعیف و رفسنجانی را قوی معرفی میکنند، معیارشان برای اندازه گیری قدرت نه مقایسه میزان اتکای معین وهاشمی بر تشکلهای دموکراتیک و یا سیاسی است و نه از زاویه مقایسه درجه محبوبیت اجتماعی است که هریک دارند. این مقایسه از زاویه مقایسه حجم پولی است که هریک دارند، از زاویه نفوذی است که درمیان روحانیت دارند، از نظر وزنی است که هریک در نیروهای مسلح دارند و از نظر حامیانی است که در جهان دارند.
معنای قدرتمند دیدن رفسنجانی و ضعیف دیدن معین این است که شعار دموکراسی و حقوق بشر فعلا برای ایران لوکس است و ایران را هنوز آماده پیاده کردن برنامه او نیست و ما به بازگشت به دوره رفسنجانی نیاز داریم. این حرفها حرف دل سیاست مدارانی است در این ٢٠ ساله از راه رانت خواری به مال و منال رسیده و به به طبقه حاکمه ایران تبدیل شده اند[٣]. قدرت مند نامیدن رفسنجانی یعنی رای به عالیجنابان خاکستری. تیپهایی که در ستادهاشمی کار میکنند را با کسانی که برای معین و برای قالیباف و احمدی نژاد کار میکنند مقایسه کنید که ببینید تمایلات اجتماعی و طبقاتی با مبارزه انتخاباتی در آمیخته است[٤].
٨. و بالاخره با وسواس بسیار کوشیدهام دو نیروی عمده و موثر جامعه ما (کسانی که فکر میکند از طریق تحریم میتوان روند دموکراسی را تسریع کرد و کسانی که فکر میکند از طریق رای به معین میتوان روند دموکراسی را تسریع کرد) با زبان و ابزارهایی از نظریه خود دفاع نکنند که روز ٢٨ خرداد یادآور روز ٢٨ مرداد و مناسبات توده ایها جبهه ایهای آن زمان گردد. چه معین پیروز شود چه نشود، حقیقت این است که پایه اجتماعی حامیان وی با پایه اجتماعی حامیان جمهوری خواهان فصل مشترکهای گسترده دارند و ارزشهای حقوق بشری و اصول دموکراسی در مرکز این فصل مشترکهاست.
گرچه هنوز رویدادها ثابت نکردهاند که شرکت معین در انتخابات واقعا سودمندترین تاکتیک بوده است؛ گرچه هنوز مسلم نیست که حد تشکل یافتگی و قدرت گیری جامعه مدنی چنان است که برای معین تکیه گاه کافی برای مقاومت تولید میکند و او شکست نخواهد خورد؛ گرچه هنوز مسلم نیست که در دور نهم تاکتیک کوتوزوفی یاری دهنده تر است یا ناپلئونی؛ اما برایم مسلم است که این هردوی این تاکتیکها نه در دوجبهه متخاصم، که در یک جبهه واحد، در جبهه حامیان دموکراسی و حقوق بشر پیشنهاد و پی گرفته میشوند. برایم مسلم است که جبهه دیگری در آن سوست هم چنان بر شبکه رانت خواران، بر شبکه روحانیون حاکم، بر دستگاه بوروکراسی و نیروهای مسلح سوار و در مقابل ما ایستاده است وچه ما انتخابات را ببریم، چه ببازیم و چه اصلا بازی نکنیم، باز هم آنها در مقابل ما خواهند ایستاد و همین روزگار، منتها در افقهایی بسیار روشن تر ادامه خواهد یافت. روز ٢٨ خرداد باز هم آن روز، ما خواهیم بود و جبهه ملیها و جبهه مشارکتیها و ملی مذهبیها و دفتر تحکیمیها و تحریمیها و رفراندومیها. مسلم بدانیم که روز ٢٨ خرداد قطعا فراخواهد رسید و باز “جبهه امنتاع” و “جبهه مشارکت” باز به هم محتاج خواهند ماند.
——————————-
[١] دوست گرامی دکتر عملداری بسیار درست میگوید که دوران حامی پروری سرآمده و هر بخش جامعه “سر” خود را دارد.
[٢] در یک جامعه مدرن “حقوق بشر و دموکراسی” ارزشهایی متعلق به برخی گروههای اجتماعی نیست، ارزشهای مشترک میان همه گروههای اجتماعی است که همزیستی مسالمت آمیر آنان را میسر میکند.
[٣] مطالعات دوست گرامی دکتر جمشید اسدی در این زمینه بسیار ارزنده است.
[٤] روش تبلیغاتهاشمی و معین و تصوری که از حد قدرت آنها در ذهن شهروندان شکل گرفته مرا به یاد تصور امریکائیان از کرامت کری و بوش میاندازد. به علاوه الگو و استایل کمپینهاشمی در انتخابات جاری بسیار امریکایی و به ویژه جرج بوشی است و کمپین معین خیلی اروپایی، به ویژه اسکاندیناویایی است.