06 02 2006
|
موضوع: تحلیل سیاسی
|
محل انتشار: ایران امروز
|
نسخه چاپ
راه فرونشاندن بحران هستهای
یکشنبه ١٦ بهمن ماه ١٣٨٤
اجلاس فوق العاده شورای حکام، پس از ٣ روز کار، سرانجام تصمیم گرفت وضعیت فعالیت هسته ای جمهوری اسلامی ایران را به شورای امنیت سازمان ملل گزارش کند. این امر هنوز به معنای ارجاع پرونده به شورای امنیت نیست. اما پرونده قطعا یک گام به ارجاع نزدیک شده است. چین، هند و روسیه نیز - که قبلا مواضع متفاوت داشتند - علاوه بر تمام کشورهای اتحادیه اروپا و امریکا، از این تصمیم حمایت کرده اند. تنها سوریه، کوبا و ونزوئلا طرف ایران را گرفته اند. ایران در عرصه بین المللی منزوی تر شده و این انزوا ضررهای سنگین برای کشور خواهد داشت که کمترین آن وخامت بیشتر اوضاع اقتصادی است. وضع قطعا بدتر خواهد شد. این یک تحول منفی، بسیار پرهزینه و بشدت زیان بار برای کشور است.
تغییر در مواضع غرب علت وقوع این “تحول منفی” نیست. آمدن احمدی نژاد و سیاست های وی عامل آن است. هر سخن وی رهبران کشورهای مهم جهان را در منزوی کردن ایران و افزایش فشار بر کشور ما راسخ تر کرده است. اکنون خانم مرکل، صدر اعظم آلمان، وی را رسما با هیتلر مقایسه می کند.
برنامه هسته ای ایران در صدر اولویت های سیاست امریکا نسبت به ایران است. جرج بوش این سیاست را در نطق مهم سالانه خود تصریح کرد. توقف برنامه غنی سازی مطالبه اصلی امریکا و هم پیمانان اروپایی از ایران است. دیگر مسایل در رابطه با جمهوری اسلامی ایران، از جمله حقوق بشر، همه تحت الشعاع قرار گرفته اند. این وضع گنجی را به فراموشی سپرده.
دولت احمدی نژاد و تیم او غنی سازی اورانیوم را عملا به موضوع اصلی و مهم کشور تبدیل کرده اند. تمام وعده های انتخاباتی در مورد مبارزه با رانت خواری، فقر زدایی، رسیدگی به معیشت کارگران و زحمتکشان کنار گذاشته شده اند. در نظر آقای احمدی نژاد غنی سازی اورانیوم عملا مهم تر از رسیدگی به خواست های کارگران شرکت واحد است.
آیا در وضع فعلی واقعا غنی سازی اورانیوم ضروری ترین و عاجل ترین وظیفه دولت است؟ هیچ یک از مخالفان احمدی نژاد، اعم از این که طرفدار جمهوری اسلامی باشند و یا مخالف آن، معتقد نیستند “غنی سازی” فعلا مهم ترین مساله کشور است.
اتحاد جمهوری خواهان ایران از بدو تاسیس در موضوع برنامه هسته ای موضعی روشن و قطعی داشته است. اتحاد جمهوری خواهان همواره تاکید کرده است دولت جمهوری اسلامی ایران نباید برای پیشبرد برنامه هسته ای اولویت قایل شود. جمهوری اسلامی ایران باید قبل از تلاش برای پیشبرد برنامه هسته ای مساله رابطه با امریکا را حل کند. ما همواره تاکید کرده ایم که حساسیت فوق العاده غرب نسبت به نیات ایران در پیشبرد برنامه غنی سازی نه در رابطه با تضاد و تعارض این برنامه با تعهدات ایران در NPT و یا منافع بنیادین غرب، بلکه ناشی از مناسبات خصمانه میان ایران و ایالات متحده امریکاست. واقعیت این است که حقوق هسته ای ایران به گروگان زبان بسته سیاست خارجی ایران تبدیل شده است.
اساسا سنگ پایه اول اتحاد جمهوری خواهان ایران بر بیانیه ای گذاشته شد بر اهمیت گفتگوی مستقیم ایران و امریکا و احیای مناسبات دیپلماتیک میان دو کشور مهر تاکید می گذاشت. دومین پایه اتحاد ما نیز حول تاکید بر اهمیت شناسایی حق موجودیت اسرائیل ودفاع از تاسیس کشور فلسطین در مناطق اشغالی بوده است.
جمهوری اسلامی ایران، اگر بخواهد بدون عادی سازی رابطه با امریکا غنی سازی کند، کشور را دچار مشکلات عدیده داخلی و خارجی خواهد ساخت. کم ترین هزینه چنین سیاستی بحرانی کردن اقتصاد و از دست دادن بسیاری از فرصت های توسعه پایدار است. هزینه چنین سیاستی بحرانی تر کردن رابطه ایران با دنیاست. هزینه چنین سیاستی قربانی کردن مطالبات طبقه زحمتکش است.
به یک نمونه توجه کنید: هند مانند ایران یک کشور رشد یابنده و حکومت آن – علیرغم پاکستان – هیچ گاه “متحد” امریکا نبوده اما با آن کشور رابطه عاد ی داشته است. هند کشوری است که NPT را امضاء نکرده و حتی به سلاح اتمی نیز مجهز شده است. هند و امریکا اخیرا قراردادی امضاء کرده و طی آن امریکا با گشاده دستی قبول کرده است تکنولوژی هسته ای پیش رفته را به آن کشور صادر کند. در مقابل هند قبول کرده است که فعلا پروژه کشیدن لوله انتقال گاز از ایران را معلق نگاه دارد. ایران باید قطعا باید آغاز گفتگو و عادی سازی رابطه با امریکا را مقدم بر پیشبرد برنامه هسته ای قرار دهد. اگر سیاست خارجی جمهوری اسلامی مثل هند بود هیچ کشوری نسبت به غنی سازی حساسیت نداشت.
خوشبختانه طیفی از اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی و گروه های ملی مذهبی این طور فکر می کنند. دبیر سابق شورای امنیت ملی، آقای حسن روحانی، در آخرین نامه خود به خاتمی نوشت: “که ما از اول اشتباه کرديم و مي بايست براي حل مسئله مستقيم با خود آمريکا وارد مذاکره مي شديم”[١].
پاسخ به این سوال که برنامه تجیهز ایران به فن آوری هسته ای برنامه ای به صرفه است یا نیست یک مساله صرفا داخلی است. نیروهایی که از زاویه مصالح زیست محیطی و یا به دلیل فراوانی سایر منابع انرژی با سیاست هسته ای احمدی نژاد مخالفت می کنند به جاست با کسانی که به دلیل وضعیت سیاست خارجی کشور با این برنامه مخالفند همراه شده بگویند: تصمیم گیری در باره این برنامه باید به بعد از تغییر در سیاست خارجی کشور موکول شود. به دلیل ماهیت نا متعارف سیاست خارجی جمهوری اسلامی در اجلاس اخیر شورای حکام تصریح شد که این تصمیم فقط در خصوص “ایران” اتخاذ شده و هیچ کشور دیگری در منطقه و جهان مشمول آن نیست.
عموم کسانی که برکناری جمهوری اسلامی را هدف مقدم خود قرار داده اند تجهیز ایران به تکنولوژی هسته ای را به پایان یافتن کار جمهوری اسلامی موکول می کنند. بسیاری از آنان فکر می کنند اگر جمهوری اسلامی به این فن آوری مجهز شود پایان دادن به آن دشوارتر می شود.
شفاف ترین شکل این سیاست در مواضع سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت پدیدار است. آنها می گویند به هر قیمت باید جلوی برنامه اتمی جمهوری اسلامی گرفته شود. نباید گذاشت یک رژیم تروریست به سلاح هسته ای مجهز شود. سایت رسمی آنها به آدرس: http://www.iranncr.org از جمع آوری اطلاعات از برنامه های هسته ای ایران و “انتقال آن به مراجع بین المللی” با افتخار یاد می کند. آنها خواهان ارجاع هرچه سریعتر پرونده ایران به شورای امنیت ملل متحدند. آنها رسما خواهان اعلام تحریم اقتصادی کامل ایران هستند. آنها پایان دادن به رژیم را به هر وسیله، حتی حمله نظامی امریکا، مهم ترین خواسته خود اعلام می کنند. دیگر جریان های برکناری طلب هیچ یک مواضع و رفتاری به این صراحت ندارند.
گروه های دیگری از مخالفان جمهوری اسلامی برنامه هستهای را به وجود یک حکومت دموکراتیک، صلحطلب و مسئول موکول می کنند. آنها با غنیسازی اورانیوم در جمهوری اسلامی مخالفند. اما تصریح می کنند غرب نباید برای جلوگیری از غنی سازی به محاصره اقتصادی و یا تعرض نظامی و جنگ علیه ایران متوسل شود.
این گروه ها از یک طرف نگرانند که غرب کاری نکند که مردم و کشور از آن متضرر شوند و از سوی دیگر مایلند غرب طوری عمل کند که معنایش کاهش فشار روی جمهوری اسلامی نشود. لذا این گروه ها به برقراری مذاکرات و مناسبات دیپلماتیک بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده تمایلی ندارند و یا از آن “کاهش فشار روی جمهوری اسلامی” را برداشت می کنند. این تلقی اشتباه است. فضای خصمانه ی “نه جنگ نه صلح”، که در ٢٥ ساله اخیر بر مناسبات دو کشور حاکم بوده است، پر سودترین فضا برای خدمت به دموکراسی نبوده است.
به علاوه شواهد نشان نمی دهند که برای ایالات متحده امریکا “تجهیز کشورها به فنآوری هسته ای” به “وجود یک حکومت دموکراتیک، صلح طلب و مسئول” مشروط بوده باشد. حکومت پاکستان بنا به اجماع جامعه بین المللی نه دموکراتیک بوده، نه صلح طلب و نه مسئول[٢]. تنها تفاوت جدی حکومت پاکستان با ایران در نوع رابطه آن با امریکاست.
قطع ٢٦ ساله رابطه ایران و امریکا هیچ کمکی به روند دموکراسی در ایران نکرده و نخواهد کرد. بدون عادی شدن رابطه با امریکا ایران نه به طرف دموکراسی خواهد رفت و نه – بدون زیان های واقعا مهلک – کشور می تواند به توانایی هسته ای جدی دست یابد. برنامه هسته ای جمهوری اسلامی واقعا گروگان “وضعیت روابط دو کشور” است و نه گروگان فقدان دموکراسی در کشور. اگر این رابطه کمتر قطع مانده بود شرایط زودتر برای بسط روندهای دموکراتیک در کشور فراهم میشد. اگر این رابطه کمتر قطع مانده بود کشور ما در فن آوری هسته ای فرسنگ ها جلوتر بود.
اگر ما برای گسترش روند دموکراسی در کشور، نسبت به اتمی شدن ایران، اولویت و اهمیت بیشتری قایل شویم و بفهمیم که عوامل بین المللی هم در تسریع و هم در تعویق این روند کاملا موثرند، متوجه خواهیم شد که هزینه اتمی شدن کشور و نیز آهنگ روند دموکراتیزاسیون به میزان وسیعی با کاهش درجه خصومت ایران و امریکا پیوند خورده است. هرچه این روابط بیشتر گسسته و خصمانه بماند روند دموکراتیزاسیون کندتر و هزینه اتمی شدن کمرشکن تر خواهد شد.
* * *
فعالان سیاسی مفید است توجه کنند که بازی کردن با کارت هسته ای برای دولت بنیادگرای احمدی نژاد اولویت درجه اول است. راست گرایان افراطی علاقه مفرط دارند که همه مسایل کشور، به ویژه وعده های انتخاباتی به توده های کم درآمد، تحت الشعاع کشاکش بر سر غنی سازی قرار گیرد و مناسبات با غرب نیز حول مساله هسته ای هم چنان ملتهب بماند. اما نه آنقدر ملتهب که پرونده ایران به سرعت به شورای امنیت احاله شود و یا خطر درگیری نظامی چنان جدی شود که جامعه در هراس افتاده علیه بی کفایتی آنان برخیزد.
سران حکومت خوب متوجه هستند که دولت بوش و دولت اسرائیل به طور مشخص (به دلیل مشکلاتی که با آن مواجه اند) و غرب به طور کلی (به دلیل وضعیت بازار انرژی و بهای نفت) فعلا در وضعیتی نیستند که بتوانند به چیزی جز فشار دیپلماتیک و سیاسی، و یا اقداماتی که دامنه اثر آنی آنها محدود است، مبادرت کنند.
از این روی تا پایان دوره ریاست جمهوری جرج بوش، احتمال این که وضع حاضر، علیرغم پست و بلندها، به همین منوال کش پیدا کند سهل تر قابل پیش بینی است و یا رسیدن به نقطه عطفی که اوضاع کشور را کلا دگرگون کند. فعالان سیاسی نباید در تدوین سیاست خود روی وقوع دگرگونی عمده در شرایط سیاسی کشور - در اثر فعالیت اتمی جاری جمهوری اسلامی – بیش از حد حساب کنند.
تاثیر سیاست اتمی جمهوری اسلامی بیش از همه بر اقتصاد کشور و انباشته ماندن خواست های پاسخ نایافته زحمتکشان از احمدی نژاد خواهد بود. تلاطم های ناشی از نارضایی از رفتار حکومت و عدم رسیدگی به مطالبات گروه های اجتماعی مختلف رو به حدت است.
با یک گام نزدیک شدن به “ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت” نباید اجازه داد که آزادیخواهان ایران به دو گروه: به منقدین و مدافعین این تصمیم تقسیم شوند. امروز زمان آن است که همه آزادیخواهان ایران عدم صلاحیت دولت احمدی نژاد برای اداره امور کشور را در مرکز توجه قرار دهند؛ هم به خاطر سیاست خارجی زیانبارش و هم به خاطر عدم رسیدگی به خواست های زحمتکشان.
———————
[١]. به نقل از دکتر ابراهیم یزدی در مصاحبه با روزنامه روز، ١٢ بهمن ٨٤
[٢] . بیاد آوریم منشاء کودتائی این حکومت را، بیاد آوریم پیوند این حکومت با طالبان و یگانگی طالبان و القاعده را؛ به یاد آوریم موضوع عبدالقدیر خان و نشت بسیار آسان اسرار اتمی از نهان خانه آن دولت را.