مصاحبه با علی خرد پیر (سردبیر رادیو کوچه)
قسمت دوم
…
خرد پیر: امروز جنبش سبز را چگونه میتوان تعریف کرد؟
نگهدار: معمولا دو تعریف تلاش میشود که از جنبش سبز ارایه شود. یکی تعریفی است که این جنبش را بر اساس مطالبات معوق مردم ایران از انقلاب مشروطه تا امروز میداند که سعی دارد تلفیقی از مطالبات و تلاش ها را که در این تاریخ یکصد ساله صورت گرفته را با دستاوردهای بینالمللی در نظامهای سیاسی جهان و در نگاه غالب بر اندیشه سیاسی جامعه بینالمللی و در چهارچوب منشور جهانی حقوق بشر و ضمائم آن، تعریفی از جنبش سبز ارایه دهد. این تعریف از جنبش سبز میخواهد مطالبات خود را در قالبی مستقل طرح کند و هیچ نوع تنگنای قانونی یا گنجایش در درون نظام سیاسی کشور برایش در نظر نگرید. در واقع فارغ از اینکه نظام سیاسی حاکم بر ایران چه نوع نظامی است برای خود تعریفی به استناد مطالبات تاریخی و اسناد بینالمللی ارایه میدهد.
تعریف دیگر، بیشتر از سوی کسانی مطرح میشود که از درون نظام برآمدهاند و پرچمدار جنبش هستند.آنان میگویند که ما میخواهیم نظام جمهوری اسلامی را به راه راست، درست، آنچه خود میفهمیم و آنچه که آرزوهای مردم در انقلاب بود هدایت کنیم. یعنی موضوع تسخیر ارزشهای انقلاب، تسخیر نظام سیاسی حاکم بر کشور یا به عبارتی دیگر معناکردن اهداف انقلاب اسلامی و معنا کردن قانون اساسی آنگونه که طبع ما میطلبد. پس میخواهند برای چنین تغییری هدفگذاری کنند. در این نگاه دوم البته آن ایدهآلهای تاریخی و نگاه غالب بینالمللی که نگاهی حقوق بشری است بر نگاه سیاسی، تصمیم و هدفگذاری سایه انداخته و خود را به ظهور میرساند اما مبنا را تسخیر و معنا کردن همین نظام موجود یا چیزی که من بیشتر دوست دارم بگویم به حداکثر رسانی ظرفیتهای دموکراتیک و جمهوری خواهانه در چهارچوب همین نظام سیاسی موجود قرار داده است. این تعریف از خود میپرسد که تاکجا میتوانیم که ایدهآلهای تاریخی و نگاه حقوق بشری را به درون این سیستم سیاسی تزریق کنیم و پیش ببریم و تا کجا جمهوری اسلامی امکان انبساط به سمت جمهوریت و مردم سالاری دارد. این عده هدف خودشان را تقویت عناصر جمهوریت و مردم سالاری قرار دادهاند. این نگاهی است که آقایان کروبی و موسوی دارند. به همین دلیل است که میگویند ما می توانیم تعبیری از قانون اساسی جمهوری اسلامی ارایه دهیم که با مقتضیات زمانه، ارزشهای حقوق بشری و اصول جمهوریت و مردمسالاری ناسازگار نباشد. این نگاهی اصلاحطلبانه و انبساط گرایانه به جمهوری اسلامی است. این نگاه از ابتدای شکلگیری جنبش سبز تا کنون وجود داشته و من فکر می کنم در آینده نیز باز وجود خواهد داشت.
کدامیک از این دو نگاه پشتوانه اکثریت در جامعه را خواهد داشت؟ تکلیف مردم در این میان چیست؟
این پرسشی ضروری و جالب است. من در پاسخ به پرسش، نگاه شما را به تلاشهایی که در این یکصد و چهار – پنج سال گذشته در جامعه ایران گسترش یافته است. به جز یک تحول، بقیه تحولهای سیاسی بلا استثنا از بدو مشروطیت تا امروز، تحولاتی ناشی از تغییرات درون سیستم بودهاند. یعنی قدرت کافی برای اینکه تحولی سیاسی روی دهد در درون خود سیستم متمرکز و انباشت شده است و شکافها و گسلهایی در درون سیستم شکل گرفته و منجر به تغییر شده است. مبارزات مدنی که خارج از حکومت بهصورت اعمال فشار بر حاکمیت در ایران نظیر جنبش زنان، قومیتها و جنبشهای کارگری و دانشجویی پدیدار شده است تا وقتیکه بر روی گسلهای درون سیستم سوار نشده و آنها را برای فشار به سیستم در راستای تغییر، اهرم نکرده باشند موفق نشده و نمیشوند. اکثریت مردم تا زمانی که نتوانند قدرتها و نهادها و مولفههای درون نظام را برای پیشبرد خواستهای خودشان، اهرم فشار سازند با توجه به تلقی که از طرز تفکر فعالان اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در طول یکصد سال اخیر دارم امید به اینکه منشی تغییر باشیم وجود ندارد. تفاوت آقایان موسوی و کروبی با بقیه فعالانی که در تاریخ سی ساله اخیر خواستهای مشابهای را طرح میکردند در این است که این آقایان دسترسی به نظام و قدرت دارند و تناسب قوا را میتوانند تغییر دهند. بقیه افراد و سازمانها و احزابی که در این سی سال خواستهای مشابهای را عنوان میکردند، تا امروز نتوانستهاند که امیدی را در مردم برای تغییر ایجاد کنند و بنا بر آن سابقه تاریخی هم که اشاره کردم، احتمال آن کم است مگر که به سوی انقلاب بهمن حرکت کنیم که باز هم من بعید میدانم.
یکی از راهکارهای اساسی در رابطه با تداوم جنبش سبز از سوی آقایان موسوی و کروبی بحث «رسانه» مطرح شده است. با توجه به انسدادی که در درون کشور در رابطه با امر اطلاعرسانی وجود دارد و نیز انحصار رسانهای موجود توسط حاکمیت، چقدر این راهکار عملی است؟ از سوی دیگر شاهد هستیم که نام یکی دو رسانه نیز در خارج از ایران مطرح شده است. چقدر این رسانهها میتوانند یاری رسان و بازتاب دهنده جنبش داخل کشور باشند و نه صدای گروه یا گروههایی که خود را نماینده جنبش سبز میدانند؟
من مدتهاست که این فکر را ترک گفتهام که باید گروهها و احزاب سیاسی خودشان برای خودشان رسانه ایجاد کنند. این فکری اشتباه است و فکری است که در اوایل قرن ۲۰ لنین مطرح کرد و گفت که باید «ایسکرا» داشته باشیم و نشریه حزبی داشته باشیم و باید اینگونه آگاهی را به میان مردم ببریم و اطلاعرسانی کنیم. احزاب سیاسی به این سمت سوق داده شدند. در کشور ما هم بسیاری از احزاب برای خود ارگان ایجاد کردند تا جای روزنامه و رادیو را بگیرند. این فکر اگر بخواهد باز احیا شود به نظرم اشتباه است و نباید صورت گیرد و در نهایت فاصلهای با توتالیتریسمی که همه با آن مخالفیم نخواهد داشت. رسانه باید مستقل از احزاب سیاسی باشد و کار خود را انجام دهد.
کار احزاب، در جامعه مدرن کار انتخاباتی است. به نظرم اگر انتخابات را از حزب بگیریم موضوع دیگری برایش باقی نمیماند که به آن بپردازد اما ماهیت کار رسانه جدای از این است. نکته دوم اینکه، رسانه مستقل از حکومت همواره یکی از قویترین نشانههای رشد جامعه مدنی است. سوال این است که رشد جامعه مدنی در ایران به آن مرحله رسیده است که تولید رسانه کند یا نه؟. من گامهایی که اخیرن از جانب این دو گرایش برداشته شده را با تلاشهای سابق در این زمینه که از سوی نهادهای خصوصی در ایران صورت گرفته مقایسه میکنم. در مقطع کنونی برایشان آرزوی موفقیت میکنم و فکر میکنم میتواند نقطه آغازی جدی باشد. اما باز از خود سوال میکنم که آیا میزان حمایتی که جامعه ایرانی میتواند از این رسانهها داشته باشد به اندازهای است که در رقابت با رسانههای دولتی بتواند روی آب خود را نگاه دارد و وقت را از فعالان و علاقمندان و بینندگان به غنیمت ببرد؟. امروز رقابت جدی بر سر گرفتن وقت بیننده – که البته محدود است – در میان رسانههای دولتی و غیردولتی در جهان وجود دارد. آیا رسانههای جدید میتوانند چنین رقابتی کنند؟. اگر بتوانند چنین رقابتی داشته باشند، من خیلی خوشبینانهتر از پاسخ پرسشهای قبلی درباره جامعه ایران سخن خواهم گفت که مثلن با یک ضرب بتواند تکلیف اقتدارگرایی را روشن سازد.