معمولا گفته می شود ایرانیان در سیاست خیلی به تئوری توطئه باور دارند. به خصوص همیشه فکر می کنند که آنچه که در خبرها می آید ظاهر موضوع است و اصل ماجرا چیز دیگری است.
طی سال ها کوشیده ام از این طرز فکر فاصله بگیرم و به اخبار و اطلاعاتی که منتشر می شود بی دلیل شک نکنم.
اما واقعا وضع این طور نیست که همه آن چیزهایی که می شنوی عین حقیقت باشد و هیچ خبری هیچ جای شک و شبهه برای تو باقی نگذارد.
پریروز که انتخابات فرانسه برگزار شد دوباره یاد استراس کان، رئیس سابق صندوق بین المللی پول افتادم که رقیب قَدَر سارکوزی در انتخاباتی بود که اخیرا برگزار شد. همه نظر سنجی ها نشان می داد که از سرکوزی بشدت پیش است.
اما یکباره در فضایی بسیار پرابهام خبر شدیم که به علت تجاوز به عنف در یک هتل در نیویورک دستگیر شده است. او را با تحقیری غیرمعمول دستبند زده روی صفحه تلویزیون نشان دادند و نشان دادند و چندی بعد هم معلوم شد که اصل ماجرا خیلی جای حرف و حدیث داشته و آن خدمت کار هتل پولی از جایی گرفته بوده است.
با دیدن این صحنه ها نتوانستم شک نکنم که آنچه روی داده عین حقیقت بوده و هیچ دستی و توطئه ای علیه او آگاهانه در کار نبوده است.
مورد دیگر خبر خودکشی دکتر دیوید کلی، متخصص سرشناس دولت انگلیس در امور تسلیحات کشتار جمعی بود. آن روزها خبرها از هر طرف می جوشید که دولت تونی بلیر دارد در مورد وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق اغراق می کند و این خبر به استناد شهادت دیوید کلی به خبرنگار بی بی سی بوده است. به یک باره اعلام شد که دکتر کلی خودکشی کرده و همه گزارش ها هم تائید کرد که واقعا او خودکشی کرده بوده است. هیچ تحقیق جدی هم در باره علل و شواهد علل مرگ رسانه ای نشد. چند سال بعد عده زیادی از محققان انگلیس شواهدی عرضه کردند که نشان می داد شواهدی که برای خودکشی او عرضه شده بود به هیچ عنوان قانع کننده نبوده و باید پرونده از نو گشوده شود.
نمونه دیگر خودکشی یک مامور رمزگشایی در دستگاه جاسوسی و ضدجاسوسی انگلستان است که سال پیش اتفاق افتاد. اکنون سران آن دستگاه باید پاسخگو باشند که چرا تا ۶ روز پس از ناپدید شدن این مامور - با توجه به مسوولیت بسیار حساسی که داشته به هیچ کس فقدان وی را اطلاع نداده اند. پلیس می گوید تئوری «خودکشی» منتفی است. زیرا جسد او در یک ساک بزرگ بوده و او خودش هرگز نمی توانسته به درون آن ساک برود و زیپ اش را بکشد.
سوال دیگر در مورد اختفای ۹ ساله اسامه بن لادن در پاکستان است. برای بسیاری از تحلیل گران به هیچ وجه قابل قبول نیست که بن لادن توانسته است بدور از چشم دستگاه های امنیتی پاکستان و سیا و همه ی سازمان های اطلاعاتی غرب در این ۹ سال با ۳ همسر و ۱۱ فرزندش در پاکستان زندگی کند و ۴ فرزند تازه هم به وجود آورد و احدی از ماجرا خبر دار نشود. اخیرا میت رومنی نامزد محافظه کار رقیب اوباما در جواب به حرف اوباما که گفته بود اگر جمهوری خواهان بودند برای زدن بن لادن به این شکل عمل نمی کردند انتقاد کرده و گفته است هر امریکایی دقیقا همان کاری را می کرد که انجام شد. اما همه فاکت ها حرف رومنی را تائید نمی کند.
موضوع دیگر رفتارهای بزرگترین امپراطوری خبری جهان متعلق به روپرت مردوخ و پسر او جمیز مردوخ است. معلوم شده است که کارهای غول رسانه ای تحت مالکیت و مدیریت او صادقانه نبوده و او پلیس و حکومت را تحت نفوذ خود داشته است. این غول رسانه ای که عملا کنترل قابل ملاحظه ای بر افکار عمومی دارد علنا از راستگرایانه ترین تمایلات در غرب هواداری می کند. همین امپراطوری است که عملا می تواند بگوید کدام خبر، چگونه و با کدام اهداف به جامعه عرضه شود.
* * *
در واقع هیچ کشوری نیست که از این نوع سیاه کاری ها بری باشد. اگر به چین و روسیه سری بزنید صد برابر بیشتر این جور چیزها را خواهید دید. در کشور ما و امثال ما ابعاد این سیاه کاری ها باز هم بیشتر است.
علاوه بر این یک تفاوت عمده دیگر هم بین چین و روسیه و ایران و امثالهم با امریکا و فرانسه و انگلیس نیز وجود دارد: مطبوعات و رسانه های مستقل حق دارند اگر موضوعی به نظر سوال برانگیز یا توطئه آمیز دیده می شود، آن را بدون بیم از مجازات شدن رسانه ای کنند و بکوشند وجدان اجتماعی را از پایمال شدن حقیقت و حق آگاه سازند. حتی می توانند، اگر به جد بکوشند، با اعلام ارتکاب جرم کسانی را که متهم می کنند به دادگاه بکشانند. اما در کشور ما حتی حق دفاع از قربانیان توطئه های صاحبان قدرت هم به سادگی توسط دادگاه های ما پایمال می شود. نگاه کنید به تعداد وکلای مدافعی که فقط به دلیل دفاع از قربانیان محافل قدرتمند هم اکنون در زندان نشسته اند.
1