ابوقتاده
ابو قتاده یک ملای اردنی الاصل تبعه انگلیس است که علنا از القاعده حمایت و ترور را تشویق می کند . او به عنوان مهم ترین تریبون مبلغ اسلام بنیادگرا در این کشور شناخته شده است.
۸ وزیر کشور وقت انگلیس در ۸ ساله اخیر علیه ابوقتاده به دادگاه شکایت کرده و خواسته اند که دادگاه حکم استرداد او به اردن را صادر کند. اما دادگاه های انگلستان - علیرغم فشار و حمایت شخصی نخست وزیرهای وقت این کشور - یعنی بلیر، براون، و کامرون - تا امروز تن به این درخواست نداده اند.
آقای ابوقتاده دیروز بار دیگر به حکم دادگاه از زندان آزاد و راهی خانه خود در لندن شد. آقای کامرون آنا اعلام کرد به مبارزه علیه این حکم ادامه خواهد داد. او اظهار امیدواری کرده که سرانجام روزی خواهد رسید که ابوقتاده به اردن تحویل داده شود.
برخی محافل حقوقی معتقدند که اتهاماتی که دولت اردن به وی وارد کرده در فرهنگ حقوقی انگستان اصلا می تواند «جرم» تلقی نشود. اما دلیل اصلی برای «عدم استراد» عدم تطابق دستگاه قضا در اردن با موازین حقوق بشر و عدم اطمینان دستگاه قضا در انگلستان از رعایت این موازین توسط حکومت اردن است. هفته آینده پادشاه اردن به انگلستان می آید و گفته شده است مذاکره در این مورد هم در دستور مذاکرات دو کشور است.
امروز وقتی خبر آزادی ابوقتاده و شکست بزرگ دولت انگلیس از قوه قضائیه این کشور را می خواندم به یاد ستار بهشتی، محسن روح الامین، سهراب اعرابی، زهرا کاظمی و دهها تن دیگری افتادم که در زندان های ایران فقط طی چند ساله اخیر کشته شده اند و بی آنکه سایر نهادهای حکومتی در قبال ظلمی که در حق این قربانیان در «بارگاه عدالت» رخ داده است، کوچکترین مسوولیتی قبول کنند.
رهبری جمهوری اسلامی ایران که عالی ترین و پر اختیارترین مقام حکومتی است. اما او تا امروز هرگز مستقیما مداخله نکرده و از موارد لگدمال شدن عدالت در دستگاهی که خود را پاسدار عدالت در کشور می داند بازخواست نکرده است. او حتی یک بار هم با قربانیان شکنجه در زندان های حکومت دیدار نکرده است.
ایشان، برعکس،شهروندان ایران و همه مسلمانان جهان را بارها و به کرات از دشمنی دستگاه های حاکم بر انگلیس و امریکا هراسانیده و هشدار داده است که مبادا از شیوه حکومت داری «غربی» کسی تاثیری بپذیرد.
اما آزادیخواهان ایران اکنون سال هاست که دیگر دانسته اند که نظام حاکم بر کشورهای غرب و سیاست حاکم بر این نظام ها، گرچه از دید یک آزادیخواه عدالت پژوه، مورد نقد و قطعا محتاج اصلاح اند اما، قطعا در مقایسه با نظام و سیاست های حاکم بر کشور ما مزایا و برتری های بیشتر دارند. از جمله حد رعایت حقوق مردم در مقابل تلاش حکومت برای اجحافات و زور گویی. از جمله قدرت قانون و تسلط بی چون و چرای قانون بر همه مظاهر زندگی در این کشورها.
تا کدام زمان باید حکومت ایران می خواهد حرف های یک کارگر ناراضی وب لاگ نویس یا عکس های یک خبرنگار زن در اطراف اوین را جرمی سنگین تر از جرم بازجو یا ضابطی بشناسد که در حین «انجام وظیفه» مرتکب قتل عمد می شود؟
تا زمانی که تفکر حاکم بر دستگاه حاکمه در کشور ما تلاش برای ترویج ارزش های مدرن - و در راس همه: دموکراسی - را توطئه ای پندارد که از سوی «نظام سلطه» علیه «ملل مظلوم» طراحی شده ما باز هم فجایعی چون فاجعه دردناک قتل ستار بهشتی را مکرر خواهیم داشت. دستگاه قضا در جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه چیزی جز «ویرانه» نبوده است.
ستار بهشتی
طی روزهای گذشته فضای مجازی و رسانه ای پر بوده است از مطالبی که از فاجعه ای دردناک از زندان اوین می داد. قتل فجیع ستار بهشتی، کارگر وب لاگ نویس.
گرچه حکومتیان به ته ته پته افتاده اند. اما بنا بر تجربه های پیشین کمتر کسی امید دارد که دستگاه قضا آدم کُش های خودی را پای میز محاکمه بکشد.
آیا مقاومت حکومت در برابر مجازات آدم کشان را می توان و باید در هم شکست؟ اگر فشار اجتماعی برای محاکمه سعید مرتضوی که مورد حمایت رئیس دولت است، به موفقیت رسیده بود امروز کمتر احتمال داشت ستار بهشتی را قربانی داده باشیم. قربانی شدن ستار بهشتی محصول ایستادگی حکومت در برابر اجرای عدالت است.
آقای احمدی نژاد دیروز می خواست به ملاقات عضو مخلص گروه خود، آقای جوانفکر برود، راهش ندادند. مهدی هاشمی فرزند هاشمی رفسنجانی را به بیمارستان بردند و پدر برای عیادت فرزند رفت. آیا این آقایان اکنون حاضرند فقط بر زبان آورند که کسی به نام ستار بهشتی را در این کشور فقط به جرم وب لاگ نویسی غریبانه به زندان می کِشَند و می کُشند؟
قتل غریبانه ستار بهشتی نشان داد ما هنوز راه داریم تا جایی برسیم که پرونده «قتل در زندان و زیر شکنجه» بکلی بسته و به تاریخ سپرده شود. آن روز احتمالا روزی خواهد بود که اجازه دهند لوح یادبودی که نام هزاران قربانی کشتار ۶۷ را هم بر بر دیواره ای در گوشه ای از این شهر بیآویزیم. تنها با به خاطر سپردن خاطره تلخ جنایت، با تقبیح جنایت است که جلوی تکرار فاجعه را می توان گرفت.
بین آنچه آن سال ها در آلمان نازی کردند، با آنچه پهبادها می کنند، و آنچه دیروز در می کونوس کردند، و آنچه این ها با ستار بهشتی و سهراب اعرابی و زهرا کاظمی و دیگران کرده اند در ذات خود تفاوتی نیست.
مصطفی تاج زاده
مصطفی تاج زاده که همواره استواری و صراحت او در ایستادن در مقابل ظلم و خودکامگی و در دفاع از حق مردم سرمشقی برای همه مشتاقان آزادی برای مردم و سرفرازی برای ایران بوده و هست بار دیگر در باره مسایل کشور در پرتو انتخابات امریکا اظهار نظری جاندا
ر و امید بخش داشته است.
تاج زاده، با اشاره به حرف یکی از اقتدارگرایان در تمجید از تبریک رومنی به ریاست اوباما، به شیوایی رفتار رهبر - و نهادهای تابع او - در جریان انتخابات برای حمایت از احمدی نژاد را به نقد کشیده و خواسته است که وی از کارهایی که کرده است از مردم پوزش بطلبد.
تاج زاده به درستی و به اصرار خواهان برگزاری انتخابات آزاد شده و برگزاری چنین انتخاباتی را راه درست غلبه بر تحریم دانسته است.
او می نویسد:
«امیدوارم اکنون که همه به این نتیجه رسیده اند که انتخابات آزاد تنها راه نجات کشور است، به خصوص با پیروزی اوباما و احتمال تشدید تحریم ها و فشارها علیه کشور، رهبری نیز به سوی گزینه انتخابات آزاد و قانونی حرکت کند و امیدوارم که قدر لحظات را بدانند و حساسیت ها را درک کنند. الآن انتخابات آزاد فقط خواست جنبش سبز و اصلاح طلبان نیست. خوشبختانه در شرایط فعلی از مراجع گرفته تا بسیاری از چهره های اصول گرا و راست سنتی و از آقای هاشمی گرفته تا احمدی نژاد همه خواستار انتخابات آزاد هستند!»