شرکت یا عدم شرکت؟

10.06.13 | فرخ نگهدار


در آستانه‌ی انتخابات ۹۲ قرار گرفته‌ایم و نظر به بحث بسیار گسترده‌ای که در میان تمام گرایش‌های اصلاح‌طلب، قانون‌گرا و مسالمت‌جو در زمینه‌ی «شرکت» یا «عدم شرکت» جریان دارد، بر آن شدم که ارزیابی‌ها و نقطه‌نظرهای خود را در خلال نامه زیر با شما همراهان و تلاش‌گران گرامی در میان نهم.

آرایش نیروها در حکومت
حذف هاشمی نشان داد که حتی به قیمت تزلزل در ارکان نظام و کاهش چشم‌گیر سطح مشارکت، دستگاه حاکم مصمم است نگذارد صحنه‌ی انتخابات به عرصه‌ی رقابت اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی تبدیل شود. زیرا می‌دانند هرگاه چنین شود، موج حمایت از حذف‌شدگان و حصرشدگان چنان برخواهد خاست که مهار آن صد بار از مهار جنبش سبز دشوارتر است.
جلیلی، به مثابه‌ی نماینده‌ی تداوم، و به مثابه‌ی نامزد مورد علاقه‌ی اطلاعاتی-امنیتی‌ها، در چهار سال گذشته به مثابه قوی‌ترین گرایش در راس نظام عمل کرده است. عملکرد او و حامیانش با مخالفت بخش بزرگی از اصول‌گرایان روبروست. رقابت درونی میان اصول‌گرایان همان‌قدر جدی است که رقابت میان اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان.

موضوع انتخابات ۹۲
وخامت وضعیت اقتصاد، در میان «برندگان ۸۸» شکاف انداخته است. بخش بزرگی از حامیان پیشین سیاست های احمدی‌نژاد اکنون از «ضرورت تغییر» صحبت می کنند. انتخابات ۹۲ لحظه‌ی انتخاب بین «تداوم» خط افراط گرایان، یا بازگشت به اعتدال در قبال دنیا و موضوع مرکزی شیوه‌ی پیشبرد برنامه هسته‌ای است. موضوع انتخابات ۹۲ نه انتخاب میان آزادی و استبداد است و نه انتخاب میان توسعه و عدالت. موضوع این انتخابات انتخاب میان انزوا و تعامل، و در تحلیل نهایی میان جنگ و صلح است.


حد مهندسی انتخابات
انتخابات ۹۲ با حذف و حصر خودسرانه‌ی رقبای اصلی، قطعاً انتخاباتی مهندسی شده است. اما محال است منهدسی تا در درون بیت هم تداوم یابد. توازن قدرت در رأس نظام، در درون بیت، مانع از آن است که رهبر، علیرغم نزدیکی‌های سیاسی، یک جانبه اقدام کند و نخواهد کرد. آقای خامنه‌ای از بحران ۸۸ آموخته است که جانبداری او از یک سمتِ بیت، نفت‌اندازی در خانه‌ای نئین است.
اصول‌گرایان در انتخابات ۹۲ قطعا قادر نیستند از میان خود بر نامزد اصلح توافق کنند. رقابت بین آنان سازش‌ناپذیر است. یگانه راه برای هر طرف رجوع به حکمیت صندوق رأی است. رهبر نمی تواند رئیس جمهور بعدی را خودسرانه تعیین کند و نخواهد کرد.
آزاد نبودن و مهندسی شدن انتخابات ۹۲ به هیچ روی به معنای بی‌اثر شدن رأی و بی‌موضوع شدن انتخابات نیست. رأی مردم و مواضع مخالفان یک عامل تعیین کننده در شکل‌دهی آینده‌ی کشور است. دامنه‌ی این تعیین کنندگی، نه انتخاب میان آزادی و استبداد است و توسعه و عدالت؛ دامنه‌ی این تعیین کنندگی انتخاب میان تداوم افراط و اعتدال و در مرکز آن شیوه‌ی تعامل با جامعه‌ی جهانی است.

معنای بی‌معنا دانستن انتخابات ۹۲
بی‌معنا دانستن انتخابات ۹۲ و بی‌ربط دانستن آن با منافع ملی و مصالح کشور، یک چشم‌بندی غیرقابل بخشش است. فکری که تصور می‌کند رای مردم در انتخابات ۹۲ تزئینی است و امکان تاثیر گذاری بر روند و نتایج انتخابات وجود ندارد، فکری است مرعوب و چشم‌بسته بر حقایق. معنای این فکر تسلیم شدن به حکم اقتدارگرایانی است که بسته‌تر کردن نظام سیاسی و منحصرکردن دامنه‌ی رقابت‌ها به درون جبهه‌ی اصول‌گرایان را اساس استراتژی خود قرار داده‌اند. تاکتیک «عدم شرکت» هرگاه از طرف جبهه‌ی اصلاح‌طلبان اتخاذ شود، در جهت پیشبرد سیاست کسانی که در حال حاضر انتخابات را مدیریت می‌کنند.



مسئله‌ی هسته‌ای هسته‌ی اصلی رقابت‌هاست.
فشار برای حذف و نومید کردن حامیان آقایان روحانی و عارف مستمراً ادامه دارد. اصول‌گرایانی که با جلیلی رقابت می‌کنند برای جذب این آراء خیز برداشته‌اند. مناظره‌ی سوم به روشنی نشان داد که در زمینه‌ی چگونگی پیشبرد مذاکرات هسته‌ای اختلاف جدی است. اصول‌گرایان سنتی در عرصه‌ی سیاست هسته‌ای و شیوه‌ی اداره‌ی کشور، از اصول‌گرایان افراطی فاصله گرفته‌اند، آنها به همان سیاست و مشی دوران اصلاحات و سازندگی نزدیک شده‌اند. آنها به این لحاظ روی جذب آرای بدنه‌ی اجتماعی اصلاح‌طلبان حساب می‌کنند. وضع این طور نیست که تصمیم آقای خامنه‌ای یا نهادهای اطلاعاتی امنیتی تعیین کند چه کسی رئیس جمهور است و شمار آرای مردم تعیین نکند. گفتن این که یک رای خامنه‌ای تعیین کننده است، شاید در جهت منافع گروهی باشد، اما این حرف خط کشیدن بر واقعیت است. این حرف که خامنه ای خودش از میان این هفت نفر، رئیس جمهور بعدی را انتخاب می کند خود فریبی است.
انتخابات آتی در عمل و ناخواسته به عرصه‌ای برای برگزاری یک رفراندوم ملی بر سر چگونگی پیشبرد برنامه هسته‌ای تبدیل شده است. گروه هایی متاسفانه خیال می کنند حکومت چنان منسجم و یک‌پارچه است که می‌تواند در باره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای در درون خود تصمیم گیری کند. این تصور بکلی خطاست. سرنوشت مسئله‌ی هسته‌ای، ناخواسته به رنگ رای مردم آغشته است. چه بخواهند و چه نخواهند دنیا دانسته است که موضوع مرکزی در این انتخابات چگونگی پیشبرد مذاکرات هسته‌ای است. کشاکش بر سر این است که همین سیاست هشت ساله را ادامه دهیم یا آن را به مسیر هشت سال قبل بازگردانیم. رقابت میان روحانی و جلیلی بر سر آزادی‌های سیاسی یا عدالت اقتصادی نیست. تفاوت آندو در روشی است که در دفاع از حقوق کشور پیش برده‌اند.
گروه‌هایی تصور می کنند موضوع انتخابات تعیین نوع رابطه با رهبری است و چون در این انتخابات هیچ نامزدی اهل مقابله نیست پس انتخابات فرمایشی و بی‌معناست. گروه‌هایی می پندارند مسئله‌ی امروز کشور، مسئله‌ی آزادی است و میان این نامزدها عیار آزادی بس ناچیز است. این گروه ها چون نیاز عاجل کشور را کج دیده‌اند، صحنه‌ی انتخابات را هم به اشتباه در ذهن آراسته اند. انتخابات۹۲ می‌تواند و باید بر سر عاجل‌ترین و حیاتی‌ترین مسئله‌ی کشور، یعنی چگونگی تعامل با جهان و شیوه‌ی دفاع از منافع ملی متمرکز شود و خوش‌بختانه متمرکز شده است. «عدم شرکت» در این بحث ملی به فراموشی سپردن امر ملی است.

انتخابات ۷۶ عرصه‌ی رقابت میان سنت‌گرایی و نوگرایی بود. انتخابات ۸۴ به صحنه‌ی رقابت میان عوام‌گرایان و مصلحت‌گرایان تبدیل شد. انتخابات ۹۲، بیش از همه چالشی است میان دو نگاه به مذاکرات هسته‌ای، دو نگاه به امر استقلال و عزت ملی، دو نگاه به امر اقتدار ملی و مسئولیت بین‌المللی.

این که گفته می‌شود کنترل مذاکرات هسته‌ای در اختیار رهبر است و جناح ها بی‌تاثیرند، زیر هجوم واقعیات پرچ و لورده شد. این حرف تا زمانی درست بود که بیت حول سیاست هسته‌ای متحد بود. امروز اختلاف در بیت، آن را به عرصه‌ی انتخابات عمومی کشانده و این بزرگ‌ترین فرصت برای به پیش جهانیدن توسن دموکراسی است. برای اول بار در تاریخ دموکراسی‌خواهی ایرانیان، مجموعه عوامل ملی، منطقه‌ای و جهانی دست به دست هم داده‌اند که مهم‌ترین چالش میان ایران و جهان به رای مستقیم ملت ایران گذاشته شود. در روز جمعه ۲۴ خرداد این ملت است که تعیین می‌کند جلیلی راهش را ادامه دهد یا کشتی‌بان را باید سیاستی دگر آید.