اعتراض های مردمی: فرصت ها و تهدیدها

02.01.18 | فرخ نگهدار


علل و انگیزه های ناآرامی ها
مهم ترین دلیل گسترش شورش در شهرستان ها وخامت وضعیت اقتصادی است. رکود، بیکاری، فقر، نومیدی از گشایش اقتصادی و کاهش فاحش سطح زندگی مهم ترین علت اعتراضات است.
دوری، بیگانگی و مقابله فکری، فرهنگی و ارزشی دستگاه رهبری جمهوری اسلامی و نهادهای تحت امر وی با تمایلات و مطالبات اکثریت مردم، بخصوص با نسل های پس از انقلاب، عامل دیگرِ شورش ها در تهران و برخی شهرهای دیگر است.
نیروی محرکه این شورش ها کسی نیست جز جوانان 15 تا 25 ساله و عمدتا از اقشار محروم تر. نسبت دادن این شورش ها به تحریکات خارجی، یا تمهیدات تندروهای حکومتی، یا جریان های سرنگونی طلب، خود فریبی است.
هیچ مرکز و رهبری معینی این شورش ها را هدایت نمی کند. این اعتراضات کاملا خودپوست. تسهیلات شبکه اجتماعی و فضای مجازی امکانات گسترده برای سازمان گری و همآهنگی را برای تظاهر کنندگان فراهم کرده است.

آیا این شورش ها قابل پیش بینی بود؟
از روزی که مسلم شد برجام - به علت روی کارآمدن راست افراطی در امریکا - قادر به گشایش اقتصادی، یا برداشتن بخش عمده ای از تحریم ها نیست، در شرایط پائین بودن قیمت نفت، معلوم بود که وضعیت اقتصادی رو به وخامت خواهد رفت و نارضایی و حتی خشم اقشار آسیب پذیر را از پی خواهد داشت.
تدابیر پیشگیرانه دولت تا حدی می توانست مهار کننده باشد. دولت روحانی، با مقدم قرار دادن اشتغالزایی و فقرزدایی، و با انعطاف حداکثری در قبال سهم خواهی مخالفان، انتظار داشت راه را برای مطالبات اقشار محروم تر، و خواسته های اجتماعی-فرهنگی طبقه متوسط، باز کند. لازمه این کار همراهی نهادهای قضایی، امنیتی و انتظامی بود. اما این همراهی یا اصلا رخ نداد و یا آنقدر نبود که شرایط واقعی طلب می کرد.
ادامه محروم سازی رهبران اصلاح طلب، فرادستی رانت خواران، بنگاه های خصولتی و موسسات غیر مجاز، و بالاخره عقب نشینی بی پاداش در بستن کابینه و لایحه بودجه، انفعال و سرخوردگی را در پایه اجتماعی دولت افزایش داد.
از آغاز پائیز 96 پیدا بود که آسیب دیدگان از وضعیت اقتصادی به سوی اعتراض خیابانی روی آورده اند و جریان های تندرو هم تصور می کنند این اعتراضات منحصرا علیه دولت خواهد بود.


واکنش جناح های حکومتی
آقای خامنه ای هنوز اظهار نظر نکرده و نمی دانیم تدبیر او در قبال حوادث اخیرکشور چیست. مشخص نیست این سکوت و تاخیر نشانه ناهمسویی هاست یا خود یک تدبیر است. در هر حال هر موضع آقای خامنه ای تاثیری عمیق بر سیر حوادث خواهد داشت. آیا صحبت او نوعی نفت اندازی در خانه ای نیئن است؟ یا مرهمی بر دل های خونین؟ باید صبر کرد و دید.
آقای رئیس جمهور در صحبت های روز 10 دیماه نشان داد بر سیر رویدادها اشراف دارد، فرافکنی نمی کند، با مردم معترض همدلی دارد، مسوولیت بر عهده می گیرد و آدرس اشتباه نمی دهد. او می فهمید که توسل به خشونت و خون ریزی گره ها را فقط کورتر و وضعیت را بحرانی تر می کند. صحبت های روحانی فاصله او را با رای دهندگانش بیشتر نکرد.

طیف های حامی دولت روحانی، از آقایان موسوی و کروبی و خاتمی تا خاندان هاشمی، تا همه اصول گرایان همسو با دولت، نگرانند و فکر می کنند سیر این حوادث ممکن است به وخامت بیشتر اوضاع کشور و استبداد بیشتر منجر شود. آنها، ضمن حمایت از حق ناراضیان برای اعتراض و انتقاد، محسوسا مواظبت می کنند مبادا به گسترش اعتراضات کمک کنند. برخی از آنها به تصریح یا به تلویح تندروها را به تحریک معترضان، یا به داشتن قصدهای پنهان، متهم می کنند.
طیف های مخالف دولت در آغاز می خواستند حرکت ها علیه دولت سمت گیری کند. اما تظاهرات به سرعت شکل شورشی به خود گرفت، خشن و خونین شد، و علیه تمام نظام شد. در وضعیت تازه حالا تندروها از یک طرف اعتراضات را به عوامل بیگانه نسبت می دهند، و از طرف دیگر بر حملات خود علیه دولت افزوده اند. روشن ترین خط مشی در این راستا را مدیر روزنامه کیهان عرضه می کند. او منشاء اعتراضات را تل آویو و واشینگتن و ریاض معرفی می کنند و تمام طیف اعتدالی اصلاحی را هم دست آنها معرفی می کند.


واکنش جریان های مخالف نظام
شاخص ترین جریان های سرنگونی طلب، یعنی مجاهدین خلق، پیروان شاهزاده رضا پهلوی، چپ های انقلابی، برخی اعضای کنفرانس پراگ، از این شورش ها کاملا حمایت کرده اند، مردم را به پیوستن به تظاهرات دعوت، و برای سمت دهی و هدایت آنها تلاش می ورزند.
جریان هایی مثل نهضت آزادی و جبهه ملی در داخل کشور، و اتحاد جمهوری خواهان و برخی ملی مذهبی ها در خارج کشور، که سرنگونی طلبی را رد می کنند، یا سکوت کرده اند، یا حکومت و مردم را به عدم خشونت دعوت می کنند. در عین حال نوعی نگرانی در نگاه آنها نسبت به سیر حوادث به چشم می خورد. بعید است آنها از مردم و هواداران برای شرکت در تظاهرات دعوت کنند.


مشخصه ها و چشم اندازها
سمت و سوی اعتراضات به سرعت از خصلت «مدنی - مطالباتی» به خصلت «شورشی - ساختار شکن» گذر کرده است. این خصلت، مانع از آن است که طبقه متوسط، علیرغم نارضایی ها، به تظاهرات بپیوندد.
اگر قلب اعتراضات در سال 88 در شهرهای بزرگ می طپید و اقشار متوسط نیروی محرکه اصلی آن بود، اکنون نوجوانان اقشار اجتماعی محروم تر، و بیشتر در شهرهای متوسط و کوچک، در میانه اند.
برخلاف بحران های 88 و 57 - حتی 30 تیر و 28 مرداد - هیچ بلوک یا طیف سیاسی شناخته شده ای این شورش ها را کنترل و هدایت نمی کند.
این شورش ها از رهبری شناخته شده و استراتژی سیاسی روشن بی بهره است. خاندان پهلوی، سازمان مجاهدین و دیگران، که از ناآرامی ها حمایت می کنند، نه با هم تعامل و همآهنگی دارند و نه نقشه معینی برای انتقال قدرت. حتی امکان سازمان گری تظاهرات توسط آنها هم غیرقابل تصور است.
نمی توان گفت که شورش ها تا کجا و تا کی ادامه خواهد داشت. بی برنامگی، فقدان رهبری و پراکندگی شعارها و مهم تر از همه ترکیب اجتماعی و سنی تظاهر کنندگان، مانع از آن است که بتوان برای آن خصلت تداوم پذیر و پیگیر در نظر گرفت.


بعد از آرام شدن اوضاع
بعید است پس از پایان گرفتن ناآرامی ها، تناسب قوا در حکومت، و رفتار حکومت با مردم بی تغییر بماند. با این حال هنوز زود است سمت تغییر را پیش بینی کنیم. از مواضع جناح های حاکم فقط پیداست آنها برای رسیدن به وضعیت های متفاوت تلاش می کنند.
تعریف و واکاوی این«وضعیت های ایده آل» در قالب دو سناریوی سیاه و سفید به ما کمک می کند ویژگی های روند سیاسی را در ذهن خود سهل تر ترسیم کنیم.

سناریوی سفید:
اگر مسیر مهار شورش ها به گونه ای طراحی شود که به تغییر مثبت در مناسبات جامعه مدنی با حکومت بیانجامد، ما نام آن را «سناریوی سفید» می گذاریم. در این مسیر حکومت گران و مردم تلاش خواهند کرد از دو گانه «شورش - سرکوب» به دو گانه «مراجعه - رسیدگی» عبور کنند و در هر جا که ممکن است خصلت خشن و شورشی حرکات به خصلت مدنی و مطالباتی بدل شود. مسوولیت سنگین تر در این سناریو البته بر عهده نهادهای حکومتی است.
پذیرش، به رسمیت شناختن، و به گفتگو نشستن با نمایندگان سندیکاها، دانشجویان، فعالین فرهنگی و یا چهره های سیاسی ناراضی از سهل ترین و موثرترین ابتکارهای نهادهای حکومتی برای مهار شورش گری و خشونت و تقویت امید در جامعه است.
گفتگو با معترضان مدنی و سیاسی، مستلزم مهار نیروهای تندرو و انزوای آنها در حکومت است. آنها عامل اصلی سوق نارضایی به شورش گری اند. آنها هر تشکل مدنی، هر سندیکا، هر روزنامه، و هر منقدی را «پایگاه دشمن» تصور می کنند.
منزوی کردن تندروها مستلزم تغییرجناح بندی ها در حکومت است. در وضعیت فعلی دوگانه ی «اصلاح طلب - اصول گرا» نه صحنه سیاسی را با دقت تعریف می کند وماجراجویی ها در خیابان را تمام می کند. کشاکش سیاسی واقعی میان کسانی است که به رقابت سیاسی، و نه حذف فیزیکی، اعتقاد دارند، و کسانی که به حذف فیزیکی و نه رقابت سیاسی تکیه می کنند. صف بندی واقعی در حکومت میان «تعامل گرایی» با «تقابل گرایی» است. و تحقق سناریوی سفید یعنی غلبه اولی بر دومی.
وقتی حاکمان در رفتار با چهره های مورد اعتماد مردم قانون رعایت نمی کنند؛ وقتی حاکمان چشم دیدن چهره های محبوب و مردمی ندارند، و آنها را خود سرانه به زندان، یا در حصر، یا ممنوع القلم و ممنوع التصویر، یا به محرومیت از زندگی در میهن خود محکوم می کنند، انتظار این که جوانان کم تجربه و پرشور خشمگین نشوند و خطا نکنند انتظاری بیهوده است. تا زمانی که ارگان های تحت امر رهبری حقوق قانونی شهروندان را با خشونت نقض کنند در بدنه اجتماعی، بخصوص در میان اقشار فرودست، فکر شورشگری و طغیان کم خریدار نخواهد شد. ماهی از سر گنده گردد ...
حرکت در مسیر سناریوی سفید یقینا مستلزم همراهی رهبری نظام است. اما او جز موارد یک دو مورد، از جمله برجام، نه تنها بی طرف نمانده، بلکه حامی قدرت مند جریانی بوده است که راهبرد محوری اش حذف فیزیکی است، نه رقابت سیاسی. ایشان تا این لحظه هیچ تمایلی به گفتگوی حکومتیان با چهره های سیاسی ناراضی، یا رعایت حقوق تشکل های مدنی نشان نداده است.
از سوی دیگر جریان های تعامل گرا در حکومت، اعم از اصلاح طلب یا اصول گرا، دست کم از سال 90 به این سو، علیرغم همه دشواری ها، کوشیدند راه تعامل با راس قدرت مسدود نشود و گشوده تر شود.تیترهای خبری اخیر نشان می دهد آنها را در پی گیری این تدبیر مصمم تر شده اند.
اگر وقایع اخیر حاکمان جمهوری اسلامی یاد بگیرند که با اقشار اجتماعی ناراضی باید از طریق نمایندگان آنها ارتباط بگیرند، اگر رهبر حکومت شهامت کند و حضور سندیکاها و کانون های صنفی و مدنی را بپذیرد و حقوق آنان را رعایت کند، اگر وقایع 9 دیماه کمک کند که آقای خامنه ای درک واقعی تری از شمار همفکران و شمار مخالفان خود در جامعه به دست آورد، آنگاه باید امید داشت که - حتی در دشوارترین وضعیت اقتصادی - رابطه حکومت و جامعه نه تنها به انفجار نرسد، بلکه حتی در مسیر بهبود، در مسیر سناریوی سفید، سمت گیری کند.

سناریوی سیاه
آقای ترامپ و حامیان منطقه ای سیاست های وی، نتان یاهو و محمد بن سلمان، امید و تلاش بسیار دارند که طغیان ها فراگیر شود و حکومت نیز در بحران داخلی فرو غلطد و ثبات سیاسی از کف برود. همین خواسته و همین صدا نیز در اطلاعیه ها و اظهار نظرهای برخی گروه های ایرانی در خارج کشور نیز شنیده شد.
علیرغم کم تاثیری فاحش عوامل خارجی در گسترش یا کاهش ناآرامی ها، برخی عوامل حکومتی به روش همیشگی نقش عوامل خارجی و حرف های بی پشتوانه گروه های سرنگونی طلب را مسبب ناآرامی ها معرفی می کنند تا احتمالا آن را بهانه اعلام «وضعیت فوق العاده» قرار دهند .اعلام آمادگی قرار گاه ثارالله و حرف های آقای اسماعیل کوثری، کاملا هشدار دهنده است.
ساختار حقیقی و حقوقی قدرت در جمهوری اسلامی به وضوح برای سرکوب و حذف ناراضیان و منقدان طراحی شده است. عناصر تندرو در حکومت همواره در کمین بوده اند تا اگر فرصت دست دهد با اعلام «وضعیت فوق العاده» دولت و مجلس را کنار بگذارند و یکه تاز شوند. برخی شان حالا از «فتنه تازه» صحبت می کنند.
امثال آقای حسین شریعتمداری، ترامپ، نتان یاهو، بن سلمان، رجوی، پهلوی، فائزه، کروبی، موسوی، خاتمی، دولتی ها و غیره را یک جا «عامل فتنه» معرفی می کنند. آنها قبلا هم یک بار در سال 88 برای رسیدن به «وضعیت ایده آل» و انحصار قدرت در دست نظامی گرایان خیز برداشتند اما کار در عمل نیمه کاره ماند. حالا در سال 96 گرچه آنها زمینه مساعدتری ندارد، با این حال یورش برای تغییر در تناسب قوا، تضعیف دولت، و اعمال اختناق بیشتر اصلا منتفی نیست.
تغییر در تناسب قوا به زیان بلوک دولت تنش بیشتر در مناسبات منطقه ای و جهانی ایران را از پی خواهد داشت. افزایش این تنش ها، در شرایط کاهش فاحش پایگاه اجتماعی حکومت، به وخامت بیشتر اوضاع اقتصادی و بسط زمینه برای شورش گری منجر خواهد شد.
هرگاه نظام به سمت تقابلِ بیشتر با مردم و با جهان حرکت کند زمینه ثبات سیاسی را تضعیف می کند. تجربه سال های گذشته نشان داده است که این حرکت کشور را در معرض بحران های حادتر قرار می دهد. سناریوی سیاه در ایران زمینه وقوع دارد، اما زمینه استقرار ندارد.


تدبیرها
گشایش مجاری گفتگو میان صاحبان قدرت و حاملان مطالبات مدنی، مثل مال باختگان، بازنشستگان، سندیکالیست ها، مدافعان حقوق بشر، فعالان محیط زیستی ها، دانشجویان و غیره، حائز اهمیت فوری و جدی است. بخصوص رسانه ملی باید صدا و سیمای آنها را پوشش دهد.
اکنون که لایحه بودجه مطرح است بهترین فرصت است که نمایندگان تشکل های مستقل مدنی، و معتمدهای محل در شهرستان های شورش خیز، با پوشش رسانه ای، به مجلس دعوت شوند.
دعوت ناراضیان و منقدان سیاسی، که در چارچوب قانون عمل می کنند، به مناسبت ها و مراسم حکومتی به نرم کردن مناسبات حکومت با مردم کمک می کند. آنها باید طرف مشورت قرار گیرند و حق اظهار نظر و مشارکت داشته باشند. قبل از همه آقای خامنه ای باید مروج این منش باشد.
قانون احزاب و قانون انتخابات در ایران بشدت فرسوده و بسته است. اصلاح این قوانین نیاز کشور است. این نیاز فوریت دارد. اگر تا انتخابات بعدی این قوانین اصلاح نشوند، سطح مشارکت در انتخابات افت خواهد کرد و روش های خشن و غیرانتخاباتی با اقبال بیشتری روبرو خواهد بود.
بین حضور و تاثیر گذاری ایران در روندهای منطقه ای با حضور و تاثیر گذاری مردم بر حکومت رابطه ای تنگاتنگ برقرار است. «شهدای حرم» عموما از طیف ها به راس قدرت اند و مردم عادی تقریبا در آن سهمی ندارند. دخالت حکومت در منطقه باید با سطح دخالت مردم ایران در حکومت متناسب باشد. در غیر این صورت هر حضور ایران در منطقه طبعا به اعتراض مردمی علیه حکومت دامن خواهد زد.
اقتصاد در سال 97 احتمالا رو به وخامت بیشتر خواهد رفت. در چنین شرایطی فساد ستیزی، فقر زدایی و اشتغال زایی باید 3 پایه اصلی سیاست های حکومت باشد. دولت و مجلس باید اقلام بودجه را برای حمایت از اقشار محروم ترمیم کنند. بودجه موسسات جناحی و غیر درآمدساز باید حذف شود، سهم اقشار مرفه تر در تامین منابع بودجه باید افزایش یابد. فساد پاشنه آشیل اقتصاد و یک انگیزه مهم این شورش هاست و مهار آن مستلزم عزم فراجناحی، شفافیت، و مشارکت موثر مردمی است.


در پایان مایلم بر 2 تحلیل مجددا یادآوری کنم:
1- اهمیت کلیدی دارد که مثل رئیس جمهور دیگر مسوولین کشور نیز حق مردم برای اعتراض، انتقاد و مشارکت را مورد تاکید قرار دهند و از نسبت دادن این اعتراضات را به توطئه بیگانان یا گروه های سرنگونی طلب، رسانه های خارجی، یا جناح مقابل اجتناب کنند. این که جناح های حکومتی این شورش ها را راه انداخته اند یک خود فریبی فرصت طلبانه است. این نوع زرنگی ها راه برون رفت از بحران را پرهزینه تر، و زمینه های اعتماد میان جناح های سیاسی را تخریب، می کند. دود این کوته بینی بیش از همه به چشم زحمتکشان خواهد رفت. صداقت و انصاف در این روزهای دشوار نیازی حیاتی است.
2- اهمیت کلیدی دارد که همه مسوولین کشور و فعالان اقتصادی توجه کنند که عمر ترامپیسم - و فشاری که با آمدن او بر اقتصاد ایران وارد می شود - کوتاه است. خطای فاحش است که ما امریکا و ترامپ را یکی بگیریم. تغییر در ایالات متحده حتمی است. اگر ارکان کشور ما در یکی دو سال آتی استوار بماند، و اگر در این فاصله ما زمینه های تعامل با، جهان، با اروپا، و با ایالات متحده ویران نکنین، 30 میلیون جوانِ تحصیل کرده و بسیار آگاه کشور ما فرصت خواهد یافت اقتصاد، سیاست و فرهنگ را در کشور، در دهه سوم از هزاره سوم، در تعاملی گسترده با جهان، از جمله با ایالات متحده، در مسیر شکوفایی هدایت کنند.