تحلیل علل سیاسی و اجتماعی
سقوط هواپیمای سی ١٣٠ ارتش جمهوری اسلامی ایران
علت سقوط مرگبار هواپیمای سی ١٣٠ ارتش جمهوری اسلامی ایران در هفته اخیر مورد بحث همه محافل سیاسی و اجتماعی و خود واقعه موجد یک موج تاثر و اعتراض ملی در سراسر کشور بوده است. در نوشته زیر کوشش شده است علل اجتماعی و سیاسی بروز و تکرار چنین فجایعی مورد سنجش قرار گرفته و در تدابیری که مهار کننده تکرار آنهاست شناخته شود. [1]
رئیس حکومت مسوول است در باره علل سقوط به مردم گزارش دهد؟
٦ روز پس از حادثه هنوز آقای احمدی نژاد در تلویزیون ظاهر نشده و اعلام نکرده است که مسوولیت پاسخ گویی به مردم ایران در مورد علت سقوط بر عهده اوست. رهبر جمهوری اسلامی ایران گرچه طبق قانون اساسی عمده ترین مقامات نظامی، قضایی و دستگاه های اطلاع رسانی کشور را بر می گمارد، اما هنوز جز یک پیام تسلیت حرفی نزده است. اعلام شده کمیته مشترکی تشکیل شده ونتایج تحقیقات خود را طی ١٠ روز آتی اعلام می کند. اما مشخص نیست این کمیته را کدام ارگان تشکیل داده. هنوز هیچ گزارش رسمی باره آنچه که قبل از پرواز هواپیمای سی ١٣٠ رخ داده منتشر نشده است. تنها رئیس کمیسیون دفاع و امنیت ملی مجلس گفته که از آقای سردار نجار، وزیر دفاع شنیده که “تاخیر در پروازهواپیما به علت نقص فنی نبوده و به علت آلودگی هوا بوده است”.
یک هفته پس از سقوط هنوز مردم واقعا نمی دانند که مسوولیت پاسخ گفتن به مردم در باره علل سقوط این هواپیما بر عهده کدام مقام معظم حکومتی است؟ بر عهده رهبر حکومت است؟ بر عهده رئیس جمهور اسلامی ایران است؟ یا بر عهده خلبانی که خود قربانی شده است؟ ٤٨ نماینده مجلس طرح استیضاح وزیر دفاع را پیش کشیده اند. اما در باره مسوولیت فرماندهان و آمر فرماندهان، یعنی مقام رهبری، هیچ کس حق پرسش ندارد. آنها فقط به رهبر پاسخگو هستند و رهبر به هیچ کس.
ضجه و ناله های جان سوزجگر سوختگان فضای کشور را آکنده از درد کرده و همه جا سوال پشت سوال که “چه کسی مسوول است؟”، “چرا ما باید این قدر مفت مفت عزیزانمان را قربانی کنیم؟”
شب هفتم قربانیان را با سوزی جانکاه پشت سر گذاشته و به چهلم و به سالگرد میرسیم. و بعد از آن درد بی درمان فقط بر سینه مادر و پدر و همسر و فرزندان جان باختگان زنده خواهد بود و بس.
آیا این ملت بازهم محکوم است هر هفته و هر ماه به سوک بنشیند؟ مگر این اولین سقوط ناشی از سوء مدیریت بوده است که آخرین آن باشد؟ هر نوع تحقیقی صورت گیرد در نهایت روسای حکومت ایران مسوولند که به ملت و به خانواده های داغدار توضیح دهند که چرا این فاجعه رخ داده است.
مبرا بودن رهبری و مدیریت کشور از پاسخگویی به ملت مهم ترین منبع ولنگاری و عدم احساس مسوولیت در قبال جان شهروندان است.
سوء مدیریت علت نیست؛ معلول عدم کنترل از پائین است
در یک جامعه دموکراتیک به محض وقوع چنین حوادثی کمیته های حقیقت یاب، که مستقل از مسوولین ذیمدخل هستند، تشکیل می گردد و کار حکومت این است که تمام اسباب یک تحقیق همگانی Public Inquiry را فراهم کند. جایی که استبداد حاکم است، حتی اگر فاجعه به مرگ کارکنان زحمتکش دولت منجر شود، کار حکومت این است که از تشکیل کمتیه های حقیقت یاب و گردش آزادانه اطلاعات و اخبار مربوط به فاجعه جلوگیری کند.
عده زیادی از نالایق بودن مسولان شکایت می کنند و سوء مدیریت را علت اصلی حادثه می بینند. در این نظر گرچه حقیقتی نهفته است اما ساتری بر حقیقت اصلی است. پژوهش های جامعه شناختی و مدیریتی نشان می دهد که پدیده هایی چون “سوء مدیریت”، “عدم لیاقت”، “قصور در انجام وظیفه” و اساسا ناشی از مختل بودن سیستم های کنترلی است.
تجربه و تاریخ نشان داده اند که هرکجا که کنترل نباشد، هر جا که مسوولین پاسخگو نباشند، قصور، دزدی، فساد، ولنگاری، اصراف و اتلاف منابع، و حتی جنایت، رواج خواهد یافت. مسولان برای این که به مسوولیت خود عمل کنند باید به جایی پاسخگو باشند و اگر نباشند کار، آنطور که تصور میرود، درست انجام نخواهد شد.
در جامعه ای که طبیب بیش از بیمار و فروشنده بیش از مشتری و پلیس بیش از شهروند قدرت دارد، در جامعه ای که روزنامه نگار از روزنامه خوان حساب نبرد و فیلم ساز چشمش به کیسه دولت، و نه به نگاه مردم، دوخته باشد، هر بنجلی، حتی سموم هم، به نام کالاها و خدمات، روانه بازار خواهد شد.
برای این که قصور رخ ندهد یک راه بیشتر وجود ندارد: کنترل. کنترل نیز دو راه دارد: از بالا و از پائین. کنترل از بالا باید وجود داشته باشد. دولت و مدیریت مسوول است مواظبت کند که کارها به نحو شایسته پیش رود. اما بدون کنترل از پائین، بدون حضور و مداخله موثر و ملموس شهروندان (یا اعضاء)، محال است دولت و مدیریت بتواند مواظبت کند که همه کارها به نحو شایسته به پیش رود. کنترل از بالا قطعا ضرور و مهم است. اما به هیچ وجه کار کنترل از پائین را کار نمی کند. کنترل از بالا، اگر هم کار کند و فساد آفرین نباشد، منافع حکومت، نه منافع مردم، در مرکز آن است.
در ایران فجایع ناشی از قصور مدیران بسیار گسترده است. زیرا دولت جمهوری اسلامی ایران راه را بر کنترل مردمی، کنترل از پائین می بندد. به خصوص راه را بر اطلاع رسانی مطبوعات تنگ میکند. حواس روزنامه نگار در ایران فقط به مردم و به واکنش هم صنفان نیست. حواس او به دولت است که چیزی نگوید که تعطیل اش کنند.
در قضیه قتل های زنجیره ای مشخص شد که کار کار ماموران وزارت اطلاعات بوده است. اما حکومت تمام جثه ی سنگین اش را روی این پرونده انداخت که مشخص نشود “قصور” کدام مسولان موجب وقوع جنایت بوده است. هنوز که هنوز است اکبر گنجی و ناصر زرافشان را به همین دلیل در زندان نگه داشته اند. زیرا آنان می دانند – یا می کوشیدند بدانند - که “قصور” از طرف کدام مدیران رخ داده است.
پیشرفت تکنولوژی راه جلوگیری از فاجعه را گشوده است
افکار عمومی کاملا حق دارد که قانع نیست جلوگیری از فاجعه کاملا غیرممکن بوده است. اصلا تصادفی نیست که ١٥٨ نماینده مجلس هفتم – که حال و روز آنان بر همگان واضح است – طی نامه ای خواهان رسیدگی کامل به علل سقوط می شوند. این اقدام خود زبان گویای حال و روز مردم است. سردار سرتيپ علی رضا افشار، معاون فرهنگی و تبليغات دفاعی ستاد کل نيروهای مسلح “کمبود اعتبارات و روند نزولی بودجه” را عامل “کاهش کيفيت نگهداری هواپيماهای نيروهای مسلح” انگاشته. آقای محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق می گوید: “اين مشكل ناشي از فشارهايي است كه آمريكا بر كشور ما وارد ميكند و كشور ما را از دسترسي به وسايل ارتباطي هوايي مناسبتر محروم كرده است.” این هردو نظر اشارت می دهند که “نقص فنی” تازه اگر هم مطرح باشد، علتش چیز دیگری است.
پیشرفت تکنولوژی در زمینه هوانوردی، از جمله تعبیه سیستم های هشدار دهنده، کاملا این را میسر کرده است که نقص فنی موتور قبل از پرواز شناخته شود. شرط این است که بازرسی های فنی به موقع و به دقت انجام شود و تمام تعمیراتی که باید انجام گیرد به موقع انجام شود. چنانکه در کشورهایی که سیستم های کنترل فنی کاملی دارند اکنون سالهاست هیچ هواپیمایی به دلیل از کار افتادن ناگهانی موتور سقوط نکرده است و اگر سقوط کرده است بعدا مسلم شده که اشکال کار در بازرسی های فنی نوبتی بوده است.
درجه تکامل دانش هوانوردی امروزی این سخن وزیر دفاع، آقای سردار نجار، را مضحک می کند که گفته است: “هواپیما به لحاظ فني هيچ مشكي نداشت و كاملا چك شده بود.” معنای واقعی این حرف، اگر دقیق، جدی و حرفه ای باشد، یعنی تحقیقات باید متوجه خرابکاری شود.
هواپیمایی که همه کنترل های فنی نوبتی قبل از پرواز در طول سالها روی آن انجام شده باشد به دلیل از کار افتادن ناگهانی موتور سقوط نمی کند. منظور از این کنترل ها کنترل های چند ساعت یا چند روز قبل از پرواز نیست. منظور کنترل ها و تعمیراتی است که طبق برنامه زمانبدی تنظیم شده توسط سازنده باید طی سال، ماه، روز و ساعت انجام شود. هر قطعه هواپیما عمری کاملا مشخص دارد که باید قبل از به سرآمدن آن تعویض شود. و سوال این است که در طول این ٢٧ سالی که حکومت فعلی سرکار است آیا تمام تعویض ها و کنترل های ضرور در وقت خود انجام شده است؟ هیچ یک از مسولان به این سوال مشخص جواب نداده اند.
مقررات بازرسی های ایمنی در پروازهای مسافری بین المللی با پروازهای داخلی در تمام دنیا متفاوت است[2]. مقررات ایمنی پروازهای داخلی نظامی و غیر نظامی هم با هم متفاوت است. به همین دلیل است که شمار سقوط ها در هوانوردی مسافری بین المللی با داخلی و نظامی و غیر نظامی متفاوت است. به همین دلیل حمل و نقل غیر نظامیان با هواپیمای نظامی[3] در همه جای دنیا، بجز کشورهای استبدادی ممنوع است.
چه باید کرد که داد قربانیان حادثه ستانده شود
چه باید کرد که امکان تکرار فاجعه به حداقل برسد
کسانی که می توانسته اند جلوی فاجعه را بگیرند و قصور کرده اند باید محاکمه شوند. دلسوزی مسولان پرواز، کاردانی آنها و دقت و کارآیی مدیریت ناوگان پروازی نیروهای مسلح و هواپیمایی کشوری بدون شک مستقیم ترین و مهم ترین عامل پیش گیری از فاجعه است. خواست همه بازماندگان قربانیان است که کسانی که مسوول مستقیم جلوگیری از وقوع این فاجعه بودند باید شناسایی و محاکمه شوند.
اما از نگاه کلان به اداره کشور و آنچه عموم مردم واقعا در آن ذینفع اند این است که چه باید کرد که دلسوزی، کاردانی و کارآیی مسولان در مراکز پروازی، در شبکه راه آهن، در مراکز خدمات بهداشتی و درمانی در سیستم خدمات شهری و غیره چنان شود که امکان فجایع سنگین، کشتارهای بزرگ، دزدهای کلان، خرابکاری های غیرقابل جبران به حداقل برسد؟
به گزارش ایسنا “يك تيم ٢٩ نفره از متخصصان پروازي، فني، پزشكي هوايي، هواشناسي، بازرسي ستاد كل، بازرسي ستاد مشترك و بازرسي نيروي هوايي و نماينده سازمان قضايي نيروهاي مسلح در حال بررسي قضيه هستند كه بعداً گزارش خود را ارائه خواهند كرد.” اما در گزارش ها هیچ خبری در مورد تشکیل هیاتی از نمایندگان بازماندگان قربانیان، از وکلای مدافع، از انجمن های مدافع حقوق شهروندی و غیره منعکس نیست که دست بالا زده فشار آورند که حقایق روشن شود.
امید است که کار این تیم بیست و چند نفره موثر و مفید باشد. اما برای این که تیم مذکور در پیچ و خم منافع گروه های صاحب قدرت اخته نشود باید این تیم به یک ارگان پاسخ گو به سوال های مردم تبدیل شود. باید تیم ها و تریبون هایی در دل جامعه وجود داشته باشد که آنان را به پاسخ گویی وادار کند. وگرنه هدف آن تیم بیست و چند نفره – اگر وسط راه سکته نکند - درست مثل زمان شاه، آسوده کردن خاطر مبارک همایونی خواهد بود.[4]
اتحاد جمهوری خواهان ایران “محاصره مدنی حکومت” را کارساز ترین استراتژی برای برون برد جامعه از زیر بار مشکلات جاری شناخته است. با به خیابان ریختن و به زیر کشیده شدن حکومت همان اتفاقی خواهد افتاد که در بهمن ٥٧ افتاد. ما مردم را به تکرار همان تجربه دعوت نکرده ایم. ما برای کمتر کردن امکان فساد و فاجعه “محاصره مدنی حکومت” را توصیه کرده ایم.
ضعف مدیریت و تخلف مسولان فقط زمانی درمان پذیر می شود که نهادهای دولتی تحت محاصره نهادهای مدنی درآمده باشند. برای جلوگیری از تکرار فاجعه ١٧ آذر حلقه محاصره حکومت توسط نهادهای مدنی را باید تنگ تر کرد.
این بسیار نیکوست که تشکل های دانشجویی نیز وظیفه دیده بانی جامعه مدنی را فرا روی خود نهاده اند. آنها، به خصوص در وضع دشوار کنونی، برای روشن کردن چراغ تحقیق همگانی Public Inquiry، برای وادار کردن حکومت به پاسخ گویی، برای زنده نگاه داشتن مطالبه برحق قربانیان فاجعه توانایی بی نظیری دارند.
کانون وکلای دادگستری از نظر تامین خدمات حقوقی و طرح و پیگیری دعاوی داغ دیدگان می تواند بیشترین حمایت را تامین کند.
انجمن صنفی روزنامه نگاران و مطبوعات، که گروهی وسیع از همکاران خود را نیز جزو قربانیان دارند، از نظر پوشش دهی به روند پیگیری شکایات و بسیج افکار عمومی نقش اصلی را خواهد داشت.
تشکل های زنان در ابراز همبستگی با خانواده های قربانیان، تامین حمایت روحی و بر انگیختن امید به رسیدگی بسیار موثر توانند بود.
تشکل های پزشگان و مددکاران، کانون نویسندگان، انجمن های محلی، به خصوص در منطقه مهرآباد جنوبی، و سایر نهادهای غیر دولتی در مطرح کردن مطالبات از حکومت - چه در زمینه جبران خسارات قربانیان و چه در زمینه جلوگیری از تکرار این سوانح – بسیار یاری رسانند.
اما تلاش تمام این نهادهای مدنی متفرق خواهد ماند تا زمانی که هیاتی مرکب از بازماندگان قربانیان فاجعه ١٧ آذر در صف مقدم قرار نگرفته باشند. اهمیت کلیدی دارد که خود بستگان قربانیان برای حقوق لگدمال شده عزیزان خویش دست به دست هم دهند. اهمیت کلیدی دارد که این عزیزان خواست ها و سوال های خود از مسولان را تنظیم و همآهنگ کنند. اهمیت کلیدی دارد که این عزیزان کسانی را از بین خود حمایت کنند که با مسولان حکومت، در هر رده ای، صحبت کنند. اهمیت کلیدی دارد که این عزیزان همه حامیان خود در سراسر کشور، همه تشکل ها و نهادهای مدنی، را همسو و حول مطالبات واحد متحد کنند تا هرکس یک حرف نزند.
تاثیر سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سقوط هواپیمای سی ١٣٠
اکنون بر همگان ثابت است که عدم آمادگی حکومت جمهوری اسلامی ایران برای حل مشکلات و اختلافات با ایالات متحده امریکا، که حاصل آن تحمیل تحریمی طولانی به کشور ماست، یک علت عمده فجایعی این چنین است.
عموم دلسوزان کشور – یعنی اکثریت بزرگ شهروندان - اکنون به این نتیجه رسیده اند که ادامه قطع رابطه با امریکا، ادامه عدم مذاکره با این کشور سیاستی است که حاصلی جز زیان های بیشتر برای کشور ندارد. فاجعه سقوط هواپیمای سی ١٣٠ و از دست رفتن بیهوده ی بیش از یکصد هم میهن ما فرصتی را فراهم آورده است که اشتباه بودن سیاست عدم مذاکره با امریکا بار دیگر در مرکز توجه شهروندان قرار گیرد.
———————
[1] این تحلیل برای سایت اتحاد جمهوری خواهان ایران تهیه شده و به عنوان یادداشت روز انتشار یافته است. http://jomhouri.com/a/_featart/004963.php
[2] مثلا هواپیمای سی 130 ساقط شده فاقد “جعبه سیاه” بوده است. زیرا در پروازهای نظامی تعبیه جعبه سیاه الزامی نیست.
[3] پذیرفتن خبرنگاران در هواپیماهای نظامی البته مرسوم است. اما فقط در مواردی که ایمنی پروازهای غیر نظامی، به دلیل جنگی بودن منطقه تضمین نیست. اما سوار کردن بیش از 60 خبرنگار در پروازی که سقوط کرد به هیچ وجه به دلیل جنگی بودن منطقه نبوده است.
[4] آقای احمدی نژاد و طرز تفکر مصباح یزدی و حسین شریعت مداری بس گفته اند و نوشته اند که فساد مسوولین درد جامعه ماست و نه “آزادی بیان”، “جامعه مدنی” یا “حق تشکل”. رویدادهای تلخ مکرر نشان می دهد که آزادی بیان و تشکل مدنی است که فساد مسولان را بر ملا می کند و کاردانی را به شایستگی فرا می رویاند.
آقای خاتمی، رئیس جمهور سابق نیز دیروز گفته است: « بايد پيش از هر چيز به بنيادهاي جامعه مدني كه عبارت است از تشكلهاي غير دولتي در جامعه بپردازيم و در عرصههاي مختلف بتوانيم زيربناها را تقويت كنيم». انتظار این نیست اشخاصی چون آقای خاتمی که وابسته به حکومت اند خودشان “تشکل های غیردولتی” درست کنند. آنها فقط کمک کنند که این تشکل ها سرکوب نشوند. در ایالات متحده این بیل کلینتون نیست که کارزار علیه جنگ راه می اندازد. سیندی شیهان، Cindy Sheehan مادر سرباز امریکایی که در جنگ کشته شد، رهبر نهضت ضد جنگ در امریکاست.