بنیادِ بنیادگرایانه اطلاعیه جمعی از روشنفکران ایرانی در محکومیت حمله اسرائیل به کشتی های حامل کمک های انسان دوستانه به غزه عذابم داد. متن بیانیه را خواندم و متاسف شدم. زیرا عمیقا ذات گرایانه است و بازتاب دهنده نگاهی است که اسرائیل را دارای سرشت ویژه از نوع خبیث آن تصویر می کند. چنین کشوری با چنین مشخصات فقط زاده ترس و نفرت است. وجود خارجی ندارد، نه در ایران، نه در اسرائیل و نه در هیچ جای دنیا. اصلا تصادفی نیست که نامی از صلح و حتی امکان صلح و همزیستی دو ملت اسرائیل و فلسطین در این بیانیه نیامده است. حتی آرزوی آن هم طرح نشده است. شتاب در موضع گیری سیاسی فقط وقتی مفید و نشانه مهارت و قدرت است که از دقت لازم در هدف گیری و تاثیر گذاری در جهت آرمان های صلح جویانه بهره مند باشد. و گرنه گاه شتاب نکردن در موضع گیری سیاسی هزار بار نیکو تر است. اسرائیل می توانست و هنوز هم می تواند یک الگوی بسیار نیک از امکان همزیستی و همکاری مذاهب و اقوام و گروه های فرهنگی در منطقه ما باشد. ناسیونالیسم کور عرب و یهودی، اخیرا هم بلند پروازی حاکمان ما، کار را به اینجا کشانده است. ترس در هر دو سو قادر متعال شده است. عقلانیت و تدبیر رخت بر بسته است. اسرائیل خود را در چنگ غزه و غزه خود را درچنگال اسرائیل اسیر می بیند. این یک واقعیت است. اما نگاه ستیزنده ی این روشنفکران ایرانی در هیچ سو کمکی به ریختن ترس و رفتار نیکو تر این وحشت زدگان نمی کند. در ته دل این نوشته برای اسرائیل فرجامی به سان حاکمان تهران غنج می زند. این احساس کاملا قابل درک است. حتی اشاعه آن - با وجود این کسانی که این دور در اسرائیل روی کار آمده اند - گریز ناپذیر است. اما ناگزیر نیست. یعنی هنوز صلح ناممکن نشده است. رسالت روشنفکران سوق حوادث به این سو نیست. آدم هایی مثل حاکمان تهران این کارها را می کنند. ما چرا بکنیم؟ رسالت روشنفکران ما افروختن یک شمع است. شعمی که ذره ای نور امید به صلح و همزیستی را در دل ها بدمد. ذره ای اعتماد در دل دو طرف درست کند. آنها که نوشتند ایکاش نمی نوشتند. آنها که امضاء کردند ایکاش نصیحت می کردند و اصلاح می کردند. دفاع از حق مظلومان بدوی ترین وظیفه است. مدنی ترین نیست. دفاع از مظلوم وقتی بدوی نیست و مدنی هست که روح ترس و ستیز مهمیز نزند و کور سویی، یا پنجره ای، به سوی امید به صلح و همزیستی بگشاید.
متن بیانیه و اسامی امضاء کنندگان را در
اینجاببینید