سکوت را خواهم شکست
10.03.08 | فرخ نگهدار
هشتمین دور انتخابات مجلس در حالی برگزار میشود که تمام احزاب مخالف از شرکت در انتخابات محروماند و مهم ترین نامزدهای احزاب منتقد در جمهوری اسلامی ایران رد صلاحیت شدهاند. این همه به استناد قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی صورت گرفته است. مشکل اصلی، برخلاف آنچه اکثر رد صلاحیت شدگان میگویند، مربوط به غرضورزی وزارت کشور و شورای نگهبان نیست. این همه مصیبت از ذات خود قانون نشآت گرفته است.
این قانون مهمترین مانع ترخیص تنشهای اجتماعی در پای صندوقهای رای، از مجرای انتخابات، و مایه تراکم انفجارآمیز - اما خفتهی - نارضاییها است. این قانون مهمترین سد مشارکت گروه های وسیعی از مردم در تعیین سرنوشت خویش است.
چه از نگاه منافع ملی و حفظ ثبات و امنیت کشور و یک پارچگی آن، چه از زاویه پایبندی به ارزشهای دموکراتیک و موازین حقوق بشر مخالفت با این قانون و بسیج اجتماعی برای تصحیح آن یک وظیفه ملی است.
فقط محرومین و حذف شدگان در پیگیری این وظیفه ملی مسوول نیستند. تمام جناحها و گروههایی که دغدغه ملی دارند، اعم از حاکم و غیرحاکم، در انجام این مهم مسوولند.
نمیگویم با تصحیح قانون انتخابات تمام مسایل کشور حل میشود. میگویم اگر انتخاب مجلس و دولت با رای و مشارکت تمام ملت نباشد شکاف دولت-ملت تعمیق خواهد رفت. دولت خودکامه و ملت متمرد خواهد شد.
میگویم مسوولیت حل مشکلات ما در اقتصاد، سیاست خارجی و در امور فرهنگی بر عهده خود مردم ماست و راه آن سپردن این مسوولیت به مردم از طریق تضمین حق مشارکت همگانی است و نخستین شرط آن اصلاح قانون انتخابات است.
ضمن تائید مفاد آخرین بیانیه حزب مشارکت ایران اسلامی در اعتراض به نحوه فاجعه بار تدارک انتخابات، تاکید میکنم که ایراد اصلی، نه از نحوه اجرای قانون انتخابات، که از ذات غیردموکراتیک قانون انتخابات بر میخیزد. تا این قانون هست دست دستگاه حاکم باز است که هر حزب و دسته و گروهی را از حق مشارکت محروم سازد و تا هر کجا که خواست انتخابات را سرد و بیرنگ کند.
بر آنچه یاران خاتمی در اعتراض به نحوه اجرای مغرضانه قانون میگویند اضافه میکنم: تمام ترفندها، آشکار و پنهان، به کار گرفته میشوند تا اهمیت و اقتدار “مجلس” و اعتبار “نماینده” در میان عامه مردم هرچه بیرنگتر، و اهمیت و اقتدار رهبری و زیر مجموعههای آن هرچه برجستهتر شود.
ساده لوحی است هرگاه تصور شود که انداختن روز انتخابات بین عزاداریها و نوروز، منع نامزدها از انتشار عکس و پوستر، منع صدا و سیما از اعلام اسامی تائید صلاحیت شدگان و برنامه آنان از شبکههای ملی و محلی، عدم تشکیل میتینگها و اجتماعات عمومی، مهلت بسیار کوتاه برای تبلیغات و از همه مهمتر تهدید علنی و مکرر نامزدها، همه بیغرضانه و از سر خلوص است.
هدف اصلی درست کردن مجلسی بله قربانگو است که بیشتر ماشین قانوننویسی باشد تا خانه ملت. رویای رهبری است که بیشترین مردم با کمترین حق انتخاب، پای صندوقها حاضر شوند. نیاز کشور آن است که بیشترین مردم با بیشترین حق انتخاب پای صندوق حاضر شوند.
- با تاکید بر این حقیقت که انتخابات ۲۴ اسفند هنوز یک گام با تحقق رویای رهبری فاصله دارد؛
- با علم به این که فضای انتخاباتی در ایران به شدت سرد است و هیچ پیامی در این برهوت بازتاب وسیع نخواهد داشت؛
- با اشراف بر این حقیقت که زمان بسیار تنگ و راه دسترسی به رای دهندگان بس مسدود است؛
- با سنجش دقیق همه نقاط ضعف و قوت مواضع نیروهای منقد و مخالف در رابطه با انتخابات ۲۴ اسفند؛
- با پیشبینی پیآمدهای نیک و بد “دعوت مردم به شرکت”، “اعلام کناره جویی و سکوت”، یا “تحریم”؛
- و با اذعان به این حقیقت که مسایل کشور هرگز منحصر به مشکلات قانون انتخابات نیست؛
من، فرخ نگهدار، از عموم اقشار ملت استدعا میکنم: هرآینه یاران خاتمی در پیشگاه ملت شریف تعهد کنند، در صورت ورود به مجلس، “اصلاح قانون انتخابات” را وجه اصلی همت خود قرار میدهند، با حمایت از لیست ائتلاف اصلاحطلبان، با ندای آنان برای درمان این درد مشترک، همراه هم شویم.
*
زمستان فعلی چنان سرد است که اطمینان ندارم که این فریاد اثر کند و حمایت فعال اصلاح طلبان از اصلاح قانون انتخابات، و حمایت فعال آزادیخواهان از یاران خاتمی در پای صندوقها، ره آورد آن شود. اما اطمینان دارم که دیری نخواهد پائید که جنبش مدنی با شعار انتخابات آزاد، رهبران خفته را به شنیدن صدای خویش وادار سازد. در سالی که گذشت نسیم انتخابات آزاد ترکیه و پاکستان و جاهای دیگر را در نوردید. برای رسیدن این نسیم به ایران به کمتر از “چند سال” نیاز است.
نظر کاربران:
آقای نگهدار سلام
با توجه به اینکه می دانم با نیت سالم و دلسوزانه به انتخابات و به تعبیر خودم انتصابات نگاه می کنید لازم دیدم در باره نوشته شما به نکاتی اشاره کنم که متاسفانه شما با عینک خوشبینانه به آن باور دارید. تنها چیزی که در این انتخابات دیده نمی شود نقش و اراده آزاد و مستقل مردم در تاثیر گذاری در تعین سرنوشت خودشان است. انتخابات آتی مجلس مضحک ترین نمایشی است که در این سی سال جمهوری اسلامی و رهبر آن به نمایش
گذاشته است، بطوری که صدای بخشی از مسئولین خود نظام را هم در آورده است. آقای علی خامنهای و شورای نگهبان به جای مر دم تصمیم می گیرند و هر کی دل و قلبش با نظام و رهبر نباشد کنار گذاشته شده است.
آقای نگهدار...باور من این است حتا اگر افراد سالم و دلسوز و به قول شما (یاران خاتمی) بگذریم که خود خاتمی چه کرد که حالا شما به یارانش دل بستید، به مجلس راه یابند کاری از پیش نخواهند برد چرا که بالاتر از اراده و شخصیت این افراد، اراده و حکم دولتی خامنه ای عمل می کند. مشکل اساسی در خود این نظام فاسد و غیر دمکراتیک است که از مردم و حتا نمایندگان مجلس بله قربان گو می خواهد. مردم ما همواره از هر امکان و فرصتی برای تحول و راهی به سمت دمکراسی و حقوق بشر بهره جستند و امروز زنان، دانشجویان، کارگران و جوانان در چالش سنگین با استبداد حمهوری اسلامی و رهبر خود کامه آن شفاف از آزادی و حقوق خود سخن میرانند.
...آقای نگهدار گرامی، شما کجا ایستادهاید؟ یک بار ما در پی شکوفایی جمهوری اسلامی بودیم و هزینه سنگینی را بابت آن پرداخت کردیم. توهم تا کجا؟ این انتخابات غیردمکراتیک است و با هیچ بهانه ای در آن نباید شرکت کرد. مجلس آینده چیزی بهتر از قبلی نخواهد بود، خاموش و خدمت گذار رهبر. اصلاح طلبان حکومتی در بهترین شرایط و روزهای طلایی خود فرصت ها را سوزاندنند چرا که مشکل مردم و آزادی بیان و قلم و حقوق شهروندی، مشکل آنها نبود.
آقای نگهدار... شما حق دارید هر نظری در باره اننخابات داشته باشید، اما من از شما سوالی دارم، برای درمان این درد مشترک با چه کسانی می خواهید همراه شوید؟ در این بازی مسخره تنها کسانی به زمین می روند که گزندی به رهبر مستبد علی خامنهای و نظام اش نرسانند. رفیق جان...نگاه شما نگاه پر خطا به این نظام و بخصوص به این انتخابات است و عینک شما چه خوش نقش.
هادی توانا
*
با سلام آقاى فرخ نگهدارعزيز به نظر من شما بايد روى طبقه متوسط و بالا (اقشار ميانى به بالا) در ايران مطالعه جديدى بفرماييد.چون فكر ميكنم براى دمكراسى اينها هستند كه بايد حركتى را سازماندهى نمايند و ظاهرا دمكراسى را برقرار كنند. تجربه اى كه من از نزديك دارم مايلم با حكم قطعى به شما عرض كنم كه طبقه متوسط ايران فاسد است واصلاح طلبان نيز متاسفانه همان رانت خواران هستند كه از زمان دولت
رفسنجانى به مرور قدرت گرفتند و بعدها كارگزاران سازندگى و حزب مشاركت را بنيان گذارى كرده اند.
متاسفانه كثريت باز مانده از چپهاى سابق و مجاهدين خلق نيز در اين چپاول شريك شده اند و افراد سالم در اين اقشار متاسفانه بسيار كمياب هستند و همين باعث ميشود كه مردم به اينها اعتماد ندارند. وگرنه دليلش چيست كه مردم بين معين و احمدى نژاد ورفسنجانى وكهروبى به احمدى نژاد راى ميدهند؟
از نظر من بخاطر اينكه مردم از اصلاح طلبان خيرى نديدند و آنها هم مثل بقيه در حكومت اسلامى بفكر جيبشان هستند و براى منافع مردم حاضر به فداكارى نيستند. نمونه اينها هم كه به خارج آمدهاند كارمند صداى امريكا شدهاند. مگر در خارج از كشور افراد متخصص در سياست پيدا نميشود كه صداى امريكا انها را به همكارى دعوت ميكند؟ خوب اينها منافع شخصى شان ايجاب ميكند و افرادى مثل شما حاضر نيستيد بخاطر منافع شخصى الت دست صداى امريكا بشويد.
آنهائى هم كه در داخل هستند اگر گذارشان بيفتد باز هم منافع خودشان را به منافع جامعه ترجيح ميدهند. بقول دكتر زرافشان بى ريشه بودن دليل اين بى پرنسيبى هاست. شما هم اگر خواستار تعقير در جامعه ايران هستيد سعى كنيد تكيه به افراد بى ريشه نكنيد و بدنبال گهنه سربازان دمكرات و انقلابى بگرديد و مطمعنم هرچند كم هستند اما بازهم پيدايشان ميكنيد.
اروان كيانى
*
آقای نگهدار من نمیدانستم آقای خامنهای هم از طرفداران تشکیل جبهه دمکراسی هستند و مثل من معتقدند که تحولات باید از بطن جامعه شکل بگیرند! بگذریم.
من ننوشتم که مردم ایران به اهمیت انتخابات پی نبردهاند (مثال شما، رقابت خاتمی و ناطق نوری، بسیار بجاست که اتفاقا شما و سازمانتان همان موقع هم بخاطر خواستهای ذهنی خود انتخابات را تحریم کردید. حتما آن تلنگر معروف ۲۰ میلیونی را بخاطر دارید، که گویا تاثیر خود را از دست داده).
من نوشتم متاسفانه مردم ما حاضر نیستند بخاطر این حق مسلم خود (انتخابات آزاد) بسیج شده و حکومت را به چالش بگیرند. اگر چنین بود وقتی آرای علیرضا رجایی را باطل کردند برای دفاع از رای خود دست به اعتراض جدی می زدند یا بهنگام تحصن نماینگان خود در مجلس ششم بخاطر حقوق ملت با آنان همبستگی می کردند یا در انتخابات شورای شهر تهران شرکت می کردند و یا در هر اعتراض خود جوشی حال در اعتراض به سهمیه بندی بنزین یا اعتراضات اخیر در میدان صادقیه می بایست شعار انتخابات آزاد نیز شنیده می شد. فراموش نکنیم که ما در باره جامعه ایران صحبت می کنیم.
من با علم به این که نظراتم نوعی تابو شکنی است برای شما می نویسم. ما اگر ضعف های جامعه خودمان را نبینیم باید هر از گاهی منتظر تلنگر بعدی باشیم. آقای نگهدار جامعه ما جامعهای ست که در سطح وسیع با بحرانهای اجتماعی بسیار وخیمی دست به گریبان است. جامعه ای که بی عدالتی در آن بیداد میکند، افیون زده است، فقر زده است ووو. حال شما حساب کنید چند درصد از کسانی که در انتخابات شرکت نمی کنند فراخوان شما و سایر تحریمیان را لبیک گفته اند و چند در صد حال در اثر فقر و فلاکت و یا اعتیاد از وقوع چنین انتخاباتی کاملا بی خبر بوده اند. من نمی دانم استدلال شما بر پایه کدام آمار استوار شده که اکثریت کسانی که در انتخابات شر کت نمی کنند در اعتراض به نحوه برگزاری انتخابات است! ای کاش اینطور بود. اتفاقا همین استدلال شما من را بیاد استدلال عسگراولادی بعد از پیروزی دوم خاتمی می اندازد که برای بی رنگ کردن رای خاتمی سراغ ۱۸ میلیونی که رای نداده بودند رفته بود.
شما و دوستانی که امثال من را به قانون اساسی نظام و یا قانون انتخابات و سایر کاستیها و نواقص موجود در ایران حواله می دهید گویا برداشتتان از رای دادن به این وآن این است که برای خود کارمند استخدام میکنید تا آزادی "تولید" کنند. آنها در حد توان و درک خود عمل می کنند مسلما بهتر از آن نیز می توان عمل کرد و افراد شایسته تر از آنان نیز فراوانند، اما آیا بدون حزب یا جبهه و بدون بسیج مردم می توان راه بهتر و افراد شایسته تر را به حکومت تحمیل کرد؟ برای همین من معتقدم ما ضمن شرکت در انتخابات برای "برهم زدن بازی" جناح فاشیست، باید در پی ایجاد فضایی مناسب در خارج از مجلس برای آگاهی بخشی به مردم باشیم. (جبهه دمکراسی)
آقای نگهدار انگیزه شما برای من روشن است، احتمال احیای دوم خرداد محال است که اگر نبود شما حتما دعوت به شرکت می کردید. اما احتمال خطر خارجی بسیار بالاست. و حتما خرد حکم میکند که ما از اصلاح طلبان ابراز برائت کنیم. در اینجا از مسئولین ایران امروز بسیار سپاسگذارم و امید که این زیاده نویسی را بر من ببخشند!
دوست بی نام
*
آقای نگهدار محترم
در حقوق اسلامی به این گونه شرط گذاشتن می گویند: شرط محال که خلاف مقتضای تعهد و بلکه برهم زننده آن است. متاسفانه درک شما از سازوکارهای قانونگذاری و اجرا در جمهوری اسلامی بسیار ناقص است. از کوشنده سالمند سیاسی ای مثل شما انتظاری این چنین نمی رود. برای اطلاع عرض کنم که شورای نگهبان در قانون اساسی تعبیه شده است که مانع این چنین اقداماتی شود. یاران خاتمی در اوج قدرت خویش در مجلس ششم توان تصویب دو لایحه را نداشتند حال با این افول اشان و تحقیری که از سوی قدرت شده اند و نیروهای دست دوم و سوم آنها ممکن است به قول خودشان حداکثر ۶۰ کرسی را به دست آورند، شما چه ارزویی در سر می پرورانی!!
*
این درست است که ما ایرانیان پیشنه تاریخی دوهزار و پانصد ساله داریم ولی با نیم ساعت تاخیر. این روشنفکران ما سی سال وقت لازم داشتند جمهوری اسلامی را تجربه کنند. حالا هم که به صورت مساله رسیدهاند باز متزلزل هستند. آنهائیکه سنگ انتخابات را به سینه میزنند آیا ازخودشان پرسیدهاند که میخواهند در این جمهوری کدام سنگ را روی دیگری بگذارند. و یا این اصلاح طلبان (بخوان مصلحت طلبان) میخواهند چه چیز را اصلاح کنند. وعدههای آقای اصلاح طلب خاتمی به دانشجویان و مثله کردن آنها را از یاد نبردهایم. شما مجال دهید که سرکردههای این جمهوری آخرین برنامه شان را هم بموقع اجرا بگذارد تا رسوائی شان بار دیگر به منصه ظهور برسد.
ت .م
*
مطمئن نیستم که این چند خط در اینجا درج شود. با اینهمه: من با گوشت و پوست خود در سالهای سیاه ۶۰-۶۱ طعم تلخ تحلیل های آقای نگهدار را چشیدهام . برای ایشان فقط و فقط objekt (سوژه) عوض شده است. در آن سالهای سیاه، ایشان با همینگونه تحلیلها - یعنی حساب جدا باز کردن برای جلاد بیرحمی چون خمینی، هزاران جوان پرشور را به زیر تیغ کسانی چون خلخالی ، موسوی تبریزی ، محتشمی و... فرستادند . البته بر ایشان حرجی نیست. فقدان حافظه تاریخی مردم به یمن رژیم های توتالیتر همواره جاده پر از حاشای مردان کوچکی چون ایشان را هموار کرده است . با این همه سخت بر این اعتقادم که روز پاسخگوئی ایشان فرا خواهد رسید .
*
نگهدار عزیز
با توجه به اندك زمان باقیمانده به انتخابات مجلس هشتم، این نوشتهام چه بسا تاتیر چندانی بر اراده مردم در شركت، عدم شركت ونماینده گزینی ایشان نخواهد داشت، ولی امیدوارم كه بر روش و ایده شما موثر واقع گردد.
قبل از هر چیز لازم است به این سوال اساسی پاسخی یافت: بنا به چه دلیل و یا دلایلی جناح حاكم فعلی بر سه قوه و قوای مسلحه آرزوی مجلسی كاملا كور، كر، لال ومطیع بی چون و چرای ولایت فقیه را در سر میپرورانند؟
یقینا پاسخ در ٣ احتمال نهفته است:
١ - نظامی كاملا یكدست كه بر خلاف اراده ملت و آرمان انقلاب راه بر سازش و تسلیمیت بی قید و شرط با امپریالیستها بگشاید.
٢- سیستمی كاملا یكدست كه در صورت وقوع تنش نظامی با خصوصا ایالات متحده واكنشهای توده مردم را سركوب كند.
و ٣ - (كه به نظرم اصلیترین دلیل میباشد.) نظامی كاملا یكدست كه ثروتهای ملی - جغرافیایی كشور را بدون اعتراض احدی بین رانت خواران داخلی (خودی) و خارجی قسمت كند٠ افزایش وحشت انگیز فقر در میهنمان اثباتیست بر این گزینه!
حال با توجه به این وقایع و حقایق دو راه قابل انتخاب است:
١ - بیخبری محض از امیال و افعال غارتگران داخلی و خارجی
٢ - داشتن شاهدینی در مجلس كه انگشت اشاره شان متوجه غارتگران خواهد شد.
فرخ عزیز
جای كمی تعجب و تاسف است كه شما هم در انتخابات دوره هفتم مجلس و هم در این دوره (با اعتراف و اذعان بر اینكه تیزبینانه به نكات بسیار درست و كلیدی نیز اشاره نمودهاید.) تلویحا تبلیغ عدم مشاركت در انتخابات كردهاید! شما در تاریخ ٩ ژانویه ٢٠٠٤ در مصاحبه ای كه با BBC كرده بودید به ایده ای اشاره نمودید كه بنا به حدس یقینم كماكان بدان پایبندید، به این مضمون كه : " شواهد قانع كننده ای وجود دارد كه اقشار مدرن شهرنشین و تحصیلكرده كه اكنون دیگر اكثریت رای دهنده گان را تشكیل می دهند و كاملا هم به معنای یك انتخابات واقعی و حقوقی خویش آگاهند، مصمم اند كه در انتخابات مجلس هفتم شركت نكنند٠ " گیریم كه این كشف جامعه شناسانه شما صحیح بوده (كه به نظر اینجانب نیز صحیح بوده ) ولی آیا رسالت منورالفكر صرفا كشف وقایع است و بس؟ شما هم واقفید كشفی كه در پی اش رهنمودی نیست مصداق " عالم بی عمل " است. در این دوره شاهد رد صلاحیت بسیاری از نامزدهایی شدیم كه در دوره هفتم علی رغم "سردی شما و مردم در مشاركت"، از سوی شوق و امید گرم رای دهنده گان به مجلس هفتم راه یافته بودند.
ولی اینبار رانت خواران یكدست حظور ایشان و همروشان و همراهانشان را نه به دلیل "عدم التزام به اسلام" كه در اصل به دلیل عدم التزام به غارتگری تاب نیاورده و مجلسی بدون انگشت اشاره به چپاولگری را در مخیله بروراندند. زهی خیال باطل!
بر شما هم پوشیده نیست كه رد صلاحیت شدگان با همفكران (به ناچار) تایید صلاحیت شده حداقل در یك مورد مشتركند و آن تبرى جستن از مطلق گرایی ولایت مطلقه فقیه است. (ایكاش در سالهای نخستین ج ا كسی برمیخواست و بجای "مرگ بر ضد ولایت فقیه" حداقل شعار "مرگ بر ضد خمینی" را وارد ادبیات شعارها میكرد! چه بسا هم اكنون نتیجه بهتری در پی میداشت!)
در مجلس هشتم نیز شاهد حظور این بانگ ها خواهیم بود ولی تا مادامی كه درب قانون انتخابات بر همین پاشنه بگردد غالب تایید صلاحیت شدگان كنونی در دوره نهم مهر عدم صلاحیت را بر پیشانیشان حس خواهند كرد!
نگهدار عزیز
روح حاكم بر ٣ مقاله اخیر شما چیزی جز ترسیم تابلوی "برزخ" انتخاباتی نبود. روحی كه تنها در این جمله می شود خلاصه كرد: " حدس میزنم بهتره كه در انتخابات مشاركت نكنیم!" بر خلاف دوره هفتم، با توجه به شرایط خطیر كنونی، با توجه به تشابهات اتم ایرانی و اتم آمریكایی، با توجه به شباهتهای سرلشكر ایرانی و گنرال آمریكایی و با توجه به عین هم بودن رانت خواری ایرانی و جهانی، بهتر بود كه موضع صریحتر و صحیحتری اتخاذ میكردید و بجای نصیحت ولی فقیه، بجای ابراز دلسردی از "اندك" نیروی ضد استبداد فقاهتی و بجای ترس در از دست دادن پایه اجتماعیتان و برای تحقق انتخاباتی آزاد (كه زیباترین كلامتان است)، به این به ظاهر "اندك" نیروی اصلاح طلب، بدون هیچ پیش شرطی رای مثبت داد!
تلاش در راستای تغییر قانون انتخابات هیچ منافاتی با حمایت از نامزدهای اصلاح طلب ندارد. بیاییم كار شایسته و لازمه را انجام
دهیم و عمل سیاسی را مشروط بر قول و قرار یاران كسی نكنیم، كه صد البته اینها كم یارانی نیستند.
با احترام نیما
*
توصیه می شود آقای نگهدار و همهی موافقان و تحسین کنندگانشان پیش از هر گونه اظهار نظر وتشویق مردم به حمایت از "یاران خاتمی" ، یکبار ، فقط یکبار، قانون اساسی جمهوری اسلامی را بخوانند تا دریابند که مجلس اسلامی یک موجود ناقص الخلقه است ، چراکه حتا اگر بهترین و کاردان ترین نماینده ها هم دراین مجلس با یک معجزه به نمایندگی انتخاب شوند و دمکراتیک ترین قانون را هم به تصویب برسانند ، شورای " محترم " نگهبان با یا بی"احترام " آن را رد خواهد کرد . خیالتان راحت!
آخر آقایان و بانوان محترم ، چه اصراری دارید که تجربه شکست خوردهی مجلش ششم را تکرار کنید؟ چرا خاک به چشم مردم میپاشید؟ چرا آدرس اشتباه می دید؟ ۳۰ سال گذشت و شما همچنان دوره می کنید شب را وروز را ، هنوز را؟!
*
آقای نگهدار گرامی
بدون تردید با این موضع جدید دل بسیاری از دوستداران خود را شکسته اید که هرگز شما را نخواهند بخشید و من شک ندارم که در راس این دلشکسگان خود شما هستید. با این حال ارزش این تصمیم آنقدر بالا هست که بتوان این دلشکستگیها را نادیده گرفت. در واقع دو کار بزرگ در تصمیم شما نهفته است که برای همیشه میتواند درس آموز پویندگان این راه باشد.
حتی اگر اصل تصمیم شما نادرست باشد. اول شهامت اخلاقی که بخاطر اعلام صریح و بلافاصله موضعگیری جدید از خود نشان دادید. ودوم آنکه سیاستمداران واقعی همواره گرایشهای درونی و احساسی خود را فدای موضع گیری سیاسی به موقع مینمایند.
بامید موفقیت ح-سعیدی
*
دوست بینام نوشته است چون مردم حول شعار "انتخابات آزاد" بسیج نیستند، پس چرا من از "یاران خاتمی" خواسته ام که "اصلاح قانون انتخابات" را وجهه همت خود قرار دهند.
چه کسی گفته است مردم ایران به حق رای خود واقف نیستند؟ این که گشایش یک منفذ بسیار کوچک، دادن اجازه انتخاب میان خاتمی و ناطق، ۱۰ ملیون رای بیشتر را به پای صندوقها می آورد. این حقیقت که شمار شرکت نکنندگان در انتخابات اگر از شمار شرکت کنندگان بیشتر نباشد کمتر نیست، این حقیقت که اکثریت عظیم شرکت نکنندگان، به دلیل محرومیت از حق انتخاب در انتخابات شرکت نمی کنند، این حقیقت که اقشار سنتی/مذهبی ایران در ۳۰ ساله اخیر با جان و دل احساس داشتن حق انتخاب داشته و از این حق همیشه استفاده کرده است، همه و همه دال بر این است که اهمیت انتخابات و حق رای در نزد ملت ما بسیار بیش ملل همسایه شناخته شده است.
تمام استدلال من این است که وقتی آمادگی مردم برای استفاده از حق انتخاب به مراتب بیش از آمادگی حکومت برای تفویض این حق انتخاب به مردم است درنگ در دفاع از این حق به بهانه این که ملت خواهان آن نیست سر در لای برف کردن است. اگر شاه ذره ای از این حقیقت را دیده بود هیچ گاه کار به این جا نمی کشید. تفاوت جدی رهبر نظام قبلی با رهبری نظام فعلی در آن است که شاه در دیدن وضع جامعه و حد انباشت مطالبات اجتماعی واقعا کور کور کور بود و رهبری کنونی در دیدن وضع جامعه از زاویه حد انباشت اعتراض به سلب حق رای اصلا کور نیست اما بسیار کوتاه بین است. من ارزیابی شما و ارزیابی آقای خامنهای در این زمینه را بسیار شبیه یافتم.
ممنون از اظهار نظر
فرخ
*
آقای نگهدار من قبلا هم بدون نام به تحلیلی قبلی شما انتقاد کرده بودم. برخلاف سایر دوستان موافق حمایت از اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو، من موضع گیری جدیدتان را تنها گامی محتاطانه به پیش می دانم.
شما نوشتهاید:"من، فرخ نگهدار، از عموم اقشار ملت استدعا میکنم: هرآینه یاران خاتمی در پیشگاه ملت شریف تعهد کنند، در صورت ورود به مجلس، "اصلاح قانون انتخابات" را وجه اصلی همت خود قرار میدهند، با حمایت از لیست ائتلاف اصلاحطلبان، با ندای آنان برای درمان این درد مشترک، همراه هم شویم."
سوالی که پیش می آید این است که آیا مردم ایران حول شعار انتخابات آزاد بسیج شدهاند و یا بهتر بگویم انتخابات آزاد به فوری ترین شعار مردم تبدیل شده؟ پاسخ من متاسفانه منفی است. فراموش نکنیم انتخابات شوراها را که حتی ملی مذهبیها نیز تایید صلاحیت شدند ولی در پی عدم اقبال مردم (به هر دلیلی) احمدی نژاد شهردار شد. اگر نیاز به انتخابات آزاد واقعا احساس شده بود این گونه بیقیدانه از کنار این انتخابات که در نوع خودش یکی از آزادترین انتخابات در ج.ا. بود عبور نمی کردند.
سخنم را کوتاه کنم من معتقدم ضمن اینکه باید از مردم خواست که از لیست یاران خاتمی حمایت کنند، باید به نیروهای تحول طلب و بوِیژه اصلاح طلب فشار آورد که هر چه سریع تر وعده خود را برای تشکیل جبهه دمکراسی خواهی عملی کنند. و از آنها توضیح خواست که کدامین نیروها یا افراد بر سر راه تشکیل این جبهه سنگ اندازی می کنند و علل تاخیر در این امر مهم چیست؟
تنها از طریق احزاب و جبهه های حاضر در کنار مردم و داری برنامه مشخص است که می توان حقوق ابتدایی و مسلمی چون انتخابات آزاد را به شعاری فراگیر و مبرم تبدیل نمود. حال در این میان همانطور که در پست قبلی خود نیز نوشتم اگر تعدادی نماینده اصلاح طلب هر چند نا پیگیر وارد مجلس شوند، بطور یقین بسود جنبش خواهد بود نه بزیان آن!
*
آقای نگهدار، در این شرایط سخت این کار شما بسیار با ارزش است. نشان می دهد که شما با مردم داخل ایران هستید.
*
آقای نگهدار عزيز،
دولت خاتمی و مجلس ششم يکبار برای اصلاح قانون انتخابات (و افزايش اختيارات رييس جمهور) تلاش کردند که به سد شورای نگهبان برخود کرد. اينبار که دولت در دست آنها نيست و حداکثر اقليتی ضعيف را مجلس تشکيل خواهند داد، چه میتوانند بکنند؟
*
آقای فرخ نگهدار من نيز صداقتی در شما می بينم اما پيش اين چندين بار ما ياران خاتمی را ياری رسانديم و هيچ اتفاقی نيفتاد. و البته با قولی که دادند و هرگز پای آن نه ايستادند و نه ما را از پشت پرده آگاه کردند.
هيچ اتفاقی نيز نخواهد افتاد جز آنکه روزی مردم به خيابان سرازير شوند و صدای انقلابشان را بگوش رهبر کر انقلاب برسانند، اما آنروز ديگر دير شده است. اصولا چنانکه خود می دانيد اين حکومت مواد ضد اصلاحات را در خودش دارد و اصولا (و تاکيد می کنم روی واژاه ی اصولا) آری اصولا اين حکومت غيرقابل اصلاح است. و خود به نيکی می داند، که اصلاح يعنی نابوديش! بنا بر اين اصلاح پذير نيست. آنچه که اتفاق افتاده و در چهارچوب رژيم اتفاق خواهد افتاد جلو رفتن و خريدن زمان است گاهی شل و گاهی سفت ولی در چهارچوب همين رژيم و لاغير. و شل و سفت هر دو همچون دوپای پيش برنده در خدمت مانده گاری اين حکومتند.
و پيش از وقت سال نوتان مبارک.
جمشید
*
آقای نگهدار سلام؛
خوشحالم از این تغییر موضع به موقع و سریع! به تیز بینی و درایت سیاسی شما اطمینان داشتم، اما حال با چنین چرخشی به توانایی، صداقت و شجاعت تحسین برانگیز شما نسبت به تاثیر پذیری از دیگران ایمان پیدا کردم. مطمئن باشید که چنین اصلاحی نه تنها ذرهای از مقام و شخصیت برجسته والای سیاسی شما نخواهد کاست ، بلکه چنین خصوصیتی میتواند الگو و بدعتی نوین برای سایر عزیزان در صحنه شطرنج سیاسی قرار گیرد.
با تشکر از شما
مسعود آذری